لیست نهایی کابینهی رئیسجمهور پزشکیان، باعنوان “دولت وفاق ملی” از مجلس رأی اعتماد گرفت، کابینهای که بر سرِ احتمال رأی نیاوردن چند وزیر آن، بین اصولگراها و اصلاحطلبها اشتراک نظر وجود داشت و البته گروهی از اصلاحطلبان، مخالفِ چند گزینه پیشنهادی اصولگرا و اصولگراها نیز مخالفِ چند چهره اصلاحطلبِ حاضر در لیست پیشنهادی کابینه بودند. اما در نهایت پزشکیان با نطق پایانیاش در مجلس، پیروزی را از آنِ خود کرد.
علیرغم رأیآوری همه گزینههای پیشنهادی در مجلس، اما این کابینه از طرف حامیان آقای پزشکیان مورد انتقاد قرار گرفت و افکارعمومی هم استقبال زیادی از این کابینه نکرد زیرا معتقد بودند ترکیب کابینه با رأی مردم تناسب چندانی ندارد و تغییر و تحول در خور توجه ایجاد نخواهد کرد. اختلاف در میان اصلاحطلبان هم بر سر چند گزینه پیشنهادی وجود داشت و آنان در جریان اعلام اسامی کابینه پیشنهادی، چنددستگی را تجربه کردند و انتقادها در این جبهه بر سر برخی گزینههای این کابینه بسیار بالا بود. البته برخی اصلاحطلبان هم معتقد بودند باید این سخن رئیسجمهور را شنید که درخواست صبر کرده و گفته است باید اجازه داده شود کابینه جدید کارش را آغاز کند و سپس بر اساس عملکرد، در مورد آن قضاوت صورت گیرد. در نهایت هم حمایت آقای خاتمی از کابینه، فضای ملتهب ایجاد شده در میان اصلاحطلبان را آرامتر کرد، آنجا که وی گفت: «انتخاب اعضاء هیئتدولت در مجموع روند قابل فهم و طبیعی داشته است. طبعاً هر کار تازهای ممکن است اشکالاتی داشته باشد و این امر نباید موجب ارزیابیهای شتابزده و نومیدی شود و نباید از موضع حمایت رئیسجمهوری که هنوز کار خود را شروع نکرده به وادی انتقاد سخت و مخالفت افتاد. ما هم ضمن تأیید انتخابهای خوبی که شده است بر این باوریم که در بعضی موارد میشد خیلی بهتر عمل کرد ولی به جناب پزشکیان احترام میگذاریم و ایشان را صاحب حق در انتخاب همکارانشان میدانیم و از ایشان انتظار معجزه در هر شرایطی نداریم. طبعاً علاقهمند و خواستار آن هستیم که به وعدههایی که دادهاند پایبند باشند و انشاءالله چنین خواهد شد.»
اما همکاری و تعامل نزدیک مجلس شورایاسلامی با دولتچهاردهم و رأی اعتماد کامل به اعضای کابینه، خشم و نارضایتی رادیکالهای تندروی اصولگرا را به همراه داشت زیرا حیات سیاسی برخی جریانهای افراطگر، وابسته به نزاع، اختلاف و درگیریهای پُرهیاهو است و فضای وفاق و همدلی، موجودیت چنین گروههایی را تهدید میکند. از همینرو است که پس از کسب رأیاعتماد اعضای کابینه دولت چهاردهم، تندروهای جبهه پایداری، قالیباف و مجلس را به دلیل همکاری با پزشکیان، مورد انتقاد قرار دادند.
شکی نیست که اجماع و اتحاد و انسجام ملی امری پسندیده و تفرّق و تنفّر و کشمکش، از امور مذموم و باعث هدر رفت توان و منابع کشور است و اگر مردم با هم وحدت داشته و اعتماد متقابل بین ملت ـ دولت حاکم باشد، کشور از آسیبها مصون و دولت، مقتدرتر و کارآمدتر خواهد بود زیرا کشور در حال حاضر بیش از هر زمان دیگر، به وفاق، کار، اتحاد و همدلی نیاز دارد.
البته معنای “دولت وفاق ملی” فقط این نیست که پزشکیان به اصولگرایان پُست بدهد و البته صرفاً به معنای این هم نیست که از همه جریانها در دولت حضور داشته باشند، بلکه معنای وسیعتر و دقیقترش این است که سیاستها و رویکردهای دولت، نفع عمومی و ملی داشته باشند و صرفاً منتفعکننده یک جریان فکری و سیاسی خاص نباشند. در واقع دولت باید مانند پدری مهربان، چتر حمایتیاش را بر سر همه مردم بگستراند، همان که به نظر میرسد پزشکیان به آن معتقد و پایبند است. به قول “عباس عبدی” واقعيت اين است كه وارد دوران جديدي از سياست شدهايم. الگوي كنشگري قديم در همه گرايشهاي سياسي كه مبتني بر قاعده “ستيز” بود بايد تغيير مشي بدهند و با منطق “وفاق” و اجماعسازي مشي جديد خود را تعريف كنند.
وی در همین خصوص میگوید: «به نظرم فرهنگ و ادبيات وفاق در ميان بخشي از نخبگان ما همچنان در حاشيه يا غايب است. در واقع يكي از عللي كه تاكنون هم وارد فرآيند وفاق نشدهايم، فقدان زمينههاي همين فرهنگ است. البته اكنون زمينههاي عيني آن كه توازن قوا باشد به خوبي فراهم است، ولي چون تاكنون و در گذشته نزديك و در زندگي سياسي خود تجربه وفاق و سازش را نداشتهايم، با الزامات رفتاري و فكري و ادبيات آن آشنا نيستيم، لذا در برابر ادبيات و ارزشهاي وفاق مقاومت ميكنيم و همچنان بر طبل ستيز ميكوبيم.»
ناصر ایمانی، چهره سیاسی اصولگرا میگوید: «آقای رئیسجمهور و تیم دولت باید توجه داشته باشند این رویهای را که تاکنون در مورد اعضای کابینه داشتهاند و مورد پذیرش مجلس هم قرار گرفته است، در آینده نیز ادامه دهند، به خصوص در انتصابات دیگری که ربطی به مجلس ندارد و توسط هیأت دولت، یعنی رئیسجمهور انجام میشود… صحنه سیاسی کشور با توجه به وضعیت کنونی، نیازمند همین پروژه آقای رئیسجمهور بود و جامعه سیاسی کشور، بهویژه مجلس که مجلس اصولگرایان است، به این ایده پاسخ مثبت داد و به همه اعضای کابینه با رأی بالا اعتماد کرد. نباید اجازه دهیم این ایده آسیب ببیند.»
با این حال، تندروهای اصولگرا و جریان تمامیّتخواه، تا زمانی “وفاق ملی” را قبول دارند که زمینهی حضور آنها را در قدرت فراهم کند، اما چنانچه آقای پزشکیان از طیفهای مخالف آنها در دولت استفاده کند، جنجال بپا میکنند. البته این رفتار آنان، کاملاً قابل پیشبینی بوده و احتمالاً هنگامی که سیاستهای دولت در زمینه گشایشهای اجتماعی و سیاسی، اجرایی شوند، میتوان انتظار جیغ و دادهای بلندتری داشت زیرا به قولی، این عده مانند بچههای نازپروده و سوسولی بار آمدهاند که همه چیز را برای خودشان میخواهند و کشور و امکاناتش را مانند “اسباببازی”هایی میدانند که باید به عنوان “بازیچه” دست خودشان باشد؛ و این مشکل عمدهای است که ایران عزیر ما، سالهاست گرفتارش شده است.
بسياري از تحليلگران و صاحبنظران معتقدند دولت آقای پزشكيان، يكي از آخرين فرصتهاي ممكن براي حركت در مسير توسعه است. به عنوان مثال، “احمد تركنژاد” تحليلگر مسائل استراتژيك ضمن تشريح مفهوم “دولت وفاق ملي” و الزامات آن، میگوید: «اينكه دكتر پزشكيان كليد واژه وفاق ملي را براي دولتش انتخاب كرده، متناسب با شرايط امروز كشور است. در واقع عملكرد جريان خالصساز نشان داد كه امكان اداره كشور توسط يك جناح امكانپذير نيست. دكتر پزشكيان نيز در جريان مبارزات انتخاباتي و پس از آن، بحث تشكيل دولت وفاق ملي را مطرح كرد. اما لازمه شكلگيري يك چنين دولتي كه وفاق ملي را بر تارك و پيشاني خود دارد، رسيدن به يك “اجماع استراتژيك” در كشور است. اجماع بر چه گزارهاي؟ اجماع بر سر منافع ملي. براي ايجاد اين اجماع استراتژيك همه بايد از منافع شخصي، جناحي، جرياني، باندي، محفلي، خانوادگي و غیره عبور كنند. اگر به اين ضرورتها توجه نشود، اجماع استراتژيك حول و حوش منافع ملي شكل نميگيرد. وقتي از منافع ملي صحبت ميشود، منظور اهدافي است كه يك نظام حكمراني در سطح بينالمللي براي حفظ آن تلاش ميكنند. پس موضوع وفاق ملي، پيشنيازي دارد و آن اجماع استراتژيك بر روي منافع ملي است.»
وی می افزاید:« در گذشتهها هم يك چنين واژهسازيهايي در دولتها شد، بدون اينكه اين مفاهيم ذهني، عينيّت يابند. مثلاً دولتي اسم خود را مردمي و ايران قوي گذاشت، ديگري عنوان دولت تدبير و اميد را انتخاب كرد، برههاي دولت عدالت و مهرورزي ايجاد شد و… اما اين مفاهيم، در دولتها هرگز از سطح شعارها خارج نشده و عمقي پيدا نكردند. بزرگترين فسادها و نابرابريها، همچنين بيشترين اتلاف منابع ايران در دولت عدالت و مهرورزي شكل گرفت، بيشترين تشديد حاكميت دوگانه در دولت تدبير و اميد عينيّت يافت و بيشترين خروج نخبگان از نظام حكمراني در دولت مردمي و ايران قوي (حدفاصل1400تا1403) به وقوع پيوسته است. وقتي از عبارات و واژهها استفاده ميشود بايد به الزامات و ضرورتهاي آن هم توجه گردد. دولت پزشكيان هم بايد مشخص كند آيا ميخواهد اين راه و اين مسير را ادامه دهد يا براي نخستينبار به عمق مفاهيم و واژهها برسد؟»
ترک نژاد یادآور میشود براي اينكه اين موارد واقعاً عينيت يابند و وزارتخانهها و سازمانها به سمت دستاوردسازيهاي كاذب حركت نكنند، بايد رييسجمهور در جايگاه رهبري قوه مجريه بتواند سازمانها و وزارتخانهها را به درستي مديريت كند و روي آنها كنترل داشته باشد و حركت آنها را به سمت اهداف در نظر گرفته شده اندازهگيري كند. اگر اين اقدامات صورت نگيرد، دوباره افراد به ترتيباتي، پستهاي اجرايي را اشغال ميكنند، كارنامهاي براي خود ميسازند و بدون هيچ سنجهاي پس از مدتي كنار ميروند. نباید كار به جايي برسد كه يك فرد بيايد و چهارسال به عنوان وزير فعاليت كند و براي خود رزومهاي به قيمت حيف و ميل كردن بيتالمال و خشمگين كردن جامعه بسازد، و بعد افتخار كند كه من وزير بودم!
مثلاً وزير نيرو نبايد كلي حرف بزند. بايد بگويد براي خاموشيها چه برنامهاي داشته و پس از يكسال چه دستاوردي را ثبت خواهد کرد؟ نبايد اينگونه شود كه وزير، برقهاي خانگي و پُرمصرف را روشن و برق واحدهاي صنعتي را خاموش كند. امروز در برخي شهركهاي صنعتي تا چندروز برق قطع است. وزير نيرو بايد بگويد در يك برنامه زمانبندي شده تا چه اندازه ظرفيت توليد و توزيع برق را افزايش داده و چه دورنمايي را تدارك ديده است؟ آقاي وزير نيرو باید بگويد مثلاً طي سه سال، ظرفيت برق كشور را پايدار ميكند و برای این کار لازم است مثلاً 30ميليارد دلار سرمايهگذاري جذب شود. بايد به صورت جزئي مشخص شود اين منابع در چه حوزههايي قرار است به كار گرفته شود؟ منابع از چه طريقي جذب ميشوند؟ چه فناوريهايي به كار گرفته شده و چقدر زمان براي اجراي اين ايده نياز است؟ در پايان یک سال هم نخبگان صنعت برق و حوزه انرژي، بايد ارزيابيهاي دقيقي صورت دهند تا مشخص شود آيا وزير در راستاي برنامه اعلام شده حركت كرده يا نه؟
ما بايد كاري كنيم كه ديگر افراد ناتوان نتوانند براي گرفتن پُستهاي كليدي و استراتژيك به سمت لابيگري بروند. بايد نقطه پاياني بر ناكارآمديهاي مديريتي كشور گذاشته شود چرا که ناكارآمديها، بخش زيادي از منابع كشور را از ميان برده است و ايران ديگر فرصتي براي آزمون و خطا ندارد. به عقیده صاحبنظران، اگر طي هفت الي هشتسال آينده، ايران نتواند زيرساختهاي لازم را براي آغاز يك حركت جديد به وجود بياورد، ديگر فرصتي وجود نخواهد داشت. اميدواريم تمام اركان دولت، وزرا، معاونان رييسجمهور و مديران در مسير تحقق این مهم حركت كرده و بهطور مستمر به جامعه گزارش دهند.