امروزه اگر بخواهیم در مورد موضوعی یا شخصی مطلبی بنویسیم و آن شخص و عملکردش را نقد و در مورد آن اظهارنظر نماییم، فوراً شمشیر کشیده و در یادداشتها و اظهاراتی مشعشع، منتقد را به سکوت فرا میخوانند و وی را به تندروی، سیاسیکاری، قضاوت عجولانه و تضعیف آن نهاد یا شخص متهم میکنند و در آخر هم بدون هیچ استدلال و توجیه خاصی، نقد او را رد کرده و با این عنوان که چون مسئولین ما خیلی مسئولاند، پس از هرگونه خطا و لغزشی مصون هستند و جایی برای انتقاد نیست.
برخورد با منتقد به دلیل انتقادی کوچک از یک مسئول، اوج نقدناپذیری مسئولین ما را نشان میدهد و روزبهروز هم دایره این عدم پذیرش انتقاد زیاد و زیادتر میشود. روزی به دلیل درج گزارش نشریهای، آن مدیر با لشکرکشی به اداره بالادستی با توجیههای آنچنانی، وانمود میکنند که درج آن گزارش فقط به دلیل نگاههای سیاسی بوده وگرنه از ما مدیر بهتر وجود ندارد! و جالب اینکه حاضر نیستند هیچ پاسخی به مستندات آن مطلب ارائه بدهند. و روزی دیگر رئیس ادارهای به دلیل حفظ صندلی خبرنگاری را مامور به مجیزگویی میکند وگرنه در کجای کشور دیدید که دبیرخانه یک جایگاه فرهنگی صرفا با یک خبرنگار گفتگو کند مگر اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشد و زیر آماج انتقادات خواسته باشد، خود را تطهیر نماید! البته یکی دو سالی هم هست مسئولین بالا، کمتر به چنین یادداشتها و گزارشاتی توجه کرده و بهنوعی شهر را به امان خدا رها کردهاند! که اگر چنین نبود، تعدادی از مسئولین انتصابی و انتخابی در این شهر نباید بر صندلیشان میبودند!
مردم به راحتی میبینند برخی از مسئولین هرچند دم از مردمی بودن و انتقادپذیری میزنند، اما وقتی نوبت به خودشان میرسد، یا دست به حذف خبرنگار زده و یا از کسانی دعوت خاص میکنند که مجیزگو و بله قربانگوی کارهایشان باشند!
باور داریم یکی از عوامل عدم پذیرش انتقاد، از مبانی نظری و فکری مسئولان ما نشئت میگیرد. در مبانی فکری برخی از این مسئولین، جایی برای تعدد و تنوع فهمها از یک واقعیت لحاظ نشده است. علت بعدی هم، به شکاف آشتیناپذیر جامعه بر میگردد. مسئولین امکان گفتگو با یکدیگر و رسیدن به تفاهم را باور ندارند، به همین سبب نقد کردن در چنین فضایی خیلی زود به دشمنی و تخاصم و تلاش برای حذف میانجامد. در میان این عوامل، نمیتوان ضعف اخلاقی را نیز نادیده گرفت. تکبر و خودبزرگبینی و فقدان فروتنی در افراد میتواند مانعی جدی در برابر نقد شدن ایجاد کند.
محیط و شرایط حاکم بر جامعه نیز در پرورش مسئولینی انتقادناپذیر سهم بسزایی دارد و اگر این محیط نامناسب باشد و خود در مسیر عدم انتقاد حرکت کند، حتی اگر انتقادپذیرترین افراد را در جایگاههای مختلف این سیستم انتقادناپذیر قرار دهیم میبینیم که آن فرد نیز بعد از مدتی تبدیل به شخصی انتقادناپذیر میشود. از نظر اغلب صاحبان قدرت، در جامعه ما تنها اقتدار مقبول، اقتدار فرمند (کاریزماتیک) است. برخی صاحبان قدرت فکر میکنند برای اینکه مسئولیت و جایگاه قدرت آنها اعتبار داشته باشد باید بهعنوان شخصیتی استثنایی و غیرقابل تکرار شناخته شوند و همین امر آنها را نسبت به انتقاد حساس میکند. در کنار این نباید “نظریه توطئه” را هم در عدم تحمل انتقاد از سوی مسئولین نادیده گرفت. فقدان اعتمادبهنفس و این واقعیت که اغلب مسئولین میدانند که شایستگی جایگاهی که در آن قرار دارند، را ندارند باعث میشود هر حرکتی را نوعی تلاش برای ساقط کردن خویش تلقی کنند.
اما بهراستی، چه ملاکی برای تشخیص انتقادهای سازنده و منصفانه از غیرمنصفانه است، و اینکه در مورد یک موضوع مورد مناقشه حق با کدام طرف است. بهترین مرجع حل اختلاف و تشخیصدهنده انتقادهای منصفانه از غیرمنصفانه و غلط، افکارعمومی و مردم هستند. هرچند شاید به دلیل اینکه این روزها عناوینی همچون خبرنگار، کنشگر، تحلیلگر، روزنامهنگار، سردبیر و دبیر بدون آنکه دارای سواد آن باشد بهوفور در این شهر پیدا میشود و چون ضابطهای نیست و برخی یکشبه از پشت دَخلی حرکت کرده و این عناوین را با خود یدک میکشند، مسئولین زیاد به انتقادها توجه نکرده و برایشان همان درج خبر و مصاحبه سفارشی مهم است!
در جوامع مدرن به خاطر غیرمتمرکز شدن منابع قدرت، و وجود مراکز مختلف تولید اندیشه، رسانههای مستقل (مستقل به معنای واقعی)، نوعی شایستهسالاری در زمینههای مختلف سیاسی و اجتماعی و عواملی از این دست، زمینه را برای نقد و انتقاد فراهم کرده است. به امید روزی که آستانه تحمل مسئولین ما بالا رود و انتقاد را به مثابه تخریب، تضعیف و… ندانند.
علل انتقادناپذیری برخی مسئولین
امروزه اگر بخواهیم در مورد موضوعی یا شخصی مطلبی بنویسیم و آن شخص و عملکردش را نقد و در مورد آن اظهارنظر نماییم، فوراً شمشیر کشیده و در یادداشتها و اظهاراتی مشعشع، منتقد را به سکوت فرا میخوانند و وی را به تندروی، سیاسیکاری، قضاوت عجولانه و تضعیف آن نهاد یا شخص متهم میکنند و […]
لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=5930
- نویسنده : علیرضا افتخاری
- منبع : صدای خاوران