دکتر عباس عراقچی در بازدید از نمایشگاه کتاب، در حال امضای کتاب (قدرت مذاکره) را که تازه نوشته و به چاپ دوم رسیده بود، به ذکر خاطراتش پرداخت و نقل بدین مضمون گفت که در ماجرای احیای برجام بهطور غیرمستقیم با آمریکا از طریق یکی از نمایندگان اروپایی مذاکره میکردند و آن واسطه چون گوشهایش سنگین بود و نمیشنید مجبور بودند فریاد بزنند و در نهایت ناچار شدند که مطالبشان را بهصورت مکتوب بنویسند تا او بخواند و بفهمد و بهطرف آمریکایی بدهد! این شد که با خود اندیشیدند چرا مطالب مکتوب را مستقیم به خود طرف آمریکایی ندهند؟! و مذاکره بدین شکل و بهصورت غیرمستقیم و مکتوب ادامه پیدا کرد. هرچند ذکر این خاطره در نگاه اول بوی طنز میدهد و همچنین در این دوره از مذاکرات، غیرمستقیم بودن آن و واسطهگری کشور عمان مورد انتقاد و چالش بسیاری بوده است اما فارغ از نتیجه و محتوای مذاکرات بین ایران و آمریکا که در حال برگزاری و بهصورت سریالی ادامه داشته است، شکل و نحوه مذاکره برخلاف آنچه که بر آن حساسیت نشان داده میشود در درازمدت اهمیت چندانی ندارد بلکه حفظ حقوق مشروع و چانهزنی بر سر آنها در بیانیه پایانی است که مشخص میکند آیا این شیوه و نحوه تعامل مفید بوده و اینکه چه دستاوردی داشته است.
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی پُر از نکات نغزی است که در عصر باستان بر روابط بین حکام رواج داشته است که به مناسبت سالروز نکوداشت فردوسی، نگاهی به مذاکرات دو دولت متخاصم در آن خالی از لطف نیست. مذاکرات در شاهنامه در بسیاری از موارد در نتیجه جنگ مؤثر و یکی از چیرهدستان مذاکرات، پیران وزیر کار بلد توران بوده که همیشه از طریق مذاکره وارد میشد و با ترفندهایی که داشت باعث تغییر نتیجه نبرد میگردید. اما یکی از نکات بسیار جالب در این مذاکرات مشخص کردن قواعد و راه و رسم جنگ بود که حتی در صورت شکست و یا پیروزی بر یکدیگر، نحوه برخورد با سربازان و یا اسرای جنگی و زن و بچهها چگونه باشد! مثلاً در یکی از داستانهای شاهنامه وقتی سیاوش فرزند پادشاه ایران به دست افراسیاب پادشاه توران کشته میشود، سلسله جنگهایی به نیت انتقام شکل میگیرد و در یکی از جنگها که کیخسرو پادشاه وقت و فرزند سیاوش دست برتر را دارد، افراسیاب در مذاکرهای غیرمستقیم، نامهای به کیخسرو مینگارد که در قسمت پادشاهی کیخسرو در ابیات 425 تا 475 بدین مضمون قید گردیده است که: اول، سیاوش بیگناه نبود
سیاوش نه بر بیگنه کشته شد
از آموزگاران سرش گشته شد
دوم، اگر من از تبار اهریمنم تو هم هستی و این بهانهای برای جنگ نیست.
گر ایدون که گویی تو بدتنی
بداندیش و از تخم اهریمنی
به گوهر نگر گر ز تخم منی
نکوهش همی خویشتن را کنی
سوم، لشکر من قوی است و فرستادن این نامه از سر ضعف نیست.
نه زان گفتم این من که ترسان شدم
وگر پیرگشته هراسان شدم
همه ریگ دریا مرا لشکرند
همه نره شیران و گندآورند
هرآنگه که فرمان دهم کوه گنگ
چو دریا کنند ای پسر روز جنگ
و لیکن همی ترسم از کردگار
زخون ریختن وز بد روزگار
چهارم، اگر با من توافق کنی و پیمان ببندی و از خون سیاوش بگذری هر ملک و گنج که بخواهی میدهم.
چو با من به سوگند پیمان کنی
بکوشی که پیمان من نشکنی
چو کار سیاوش فرامش کنی
نیا را به توران سیاوش کنی
زگنچ نیاکان مرا هرچه هست
زدینار و از تاج و تخت نشست
ز اسپ و سلیح و زبیش و زکم
که میراث ماند از نیا، زادشم
فرستم همه همچنین پیش تو
بر پهلوان و پدر خویش تو
پنجم، اگر پند من اثر نکرد و خواهان جنگ شدی، بیا نبرد تنبهتن کنیم اگر من کشته شوم سپاه من برای تو و پسر من از تو میشود و اگر من پیروز شوم کسی از لشکر تو را نمیآزارم.
جز از رزم و خون ریختن رأی نیست
به مغز تو پند مرا جای نیست
تو از لشکر خویش بیرون خرام
مگر خود برآیدت از کینه کام
بگردیم هردو به آوردگاه
برآساید از جنگ چندین سپاه
چو کشته شوم من جهان پیش تست
سپه بندگان و پسر خویش تست
وگر تو شوی کشته بر دست من
کسی را نیازارم از انجمن
ششم، اگر ادعا میکنی که من پیرم و با من نبرد نمیکنی با پسرم پشنگ مبارزه کن.
وگر با من اندرنیایی به جنگ
نتابی تو با کار دیده نهنگ
کمر بسته پیش تو آمد پشنگ
چو جنگ آورد دور باش از درنگ
پدر پیر شد پایمردش پسر
جوانی خردمند با زور و فر
هفتم، اگر با پسرم نبرد نمیکنی از سپاه جنگاورانی انتخاب کنیم تا با هم نبرد کنند و نتیجه جنگ را آنها رقم زنند و بقیه سپاه را درگیر نکنیم
زلشکر گزینیم جنگاوران
سرافراز با گرزهای گران
زمین را به خون رنگ دیبا کنیم
زبالای بدخواه پهنا کنیم
موارد بسیاری در شاهنامه وجود دارد که مذاکرات بین پادشاهان و سران کشورهای درگیر حین نبرد و یا قبل از آن توسط دو طرف صورت میگرفته و این نشان میدهد که ایرانیان همیشه علاوه بر اینکه جنگ بلد بودهاند، هیچگاه از مذاکره نیز رویگردان نبودهاند.