یکدهه پیش، تفاوت نظر چندانی پیرامون اینکه “اصولگرایی” چیست و “اصولگرا” چه کسی است، موضوعیت نداشت؛ اما در سالهای اخیر، دیگر نمیتوان این واژهها را بهآسانی تعریف کرد و باز شناخت. تنشهای دومینووار در میان افرادی که خود را “اصولگرا” میشناسند، ملموس بوده و گاه نسل جدید این جریان، چهرههای سنتی شناختهشده را «اصولگرا» نمیدانند و جریانهای خارج از طیف فکری خود را طرد میکنند. شرایط بهگونهای است که ناظران، دایره اصولگرایان را بسته و بستهتر میبینند. نمودِ بارز این امر را در تولد واژگانی همچون «اصولگرایی ناب و غیرناب»، «اصولگرا و انقلابی»، «انقلابی و سوپرانقلابی»، «تندرو و معتدل» و «مدرن و سنتی» مشاهده کرد. هرچند دعوا در درون جریان اصولگرایی و در روزهایی که قدرت سیاسی یکدست در اختیار این جریان است هم بالا گرفته است!
شاید این روزها زمانه، زمانه رویارویی چپ و راست نباشد، زیرا تندروهای اصولگرا فضا را به سمتی بردهاند که تسویه درون جریانی کلید خورده است و بیشتر از مقابله «اصولگرا» و «اصلاحطلب»، این روزها باید شاهد مقابله نواصولگرایان و سوپرانقلابیهای اصولگرا باشیم. البته در سطح کلان، انتقاد از به اصطلاح سوپرانقلابیهای تندرو را قالیباف از مدتها قبل کلید زده بود. او صراحتاً از رفتارها و اظهارات نپخته و تند این طیف انتقاد کرده و گفته بود؛ «بنا نیست ما تنبلی کنیم، دهانمان را باز کنیم، هر حرف نپختهای را به زبان بیاوریم و اسم خودمان را بگذاریم انقلابی!» این تنشها تا حدی پیش رفته که اصولگراها بهصراحت اعلام میکنند؛ «بعضیها را نگاه میکنیم، هرچه نگاه میاندازیم که چه کرده؟ هیچ نکرده. ولی از همه هم طلبکار است. هرکسی هم که یک دیکتهای نوشته، ممکن است غلطی هم نوشته، ایراد میگیرد که “آقا چرا یک غلط داری؟” خب، تو که هیچ غلطی نکردهای و عمر خودت را تباه کردهای! حداقل تو حق نداری به اسم انقلاب حرف بزنی».
دعوای طیفی از اصولگرایان با تندروهای سوپرانقلابی البته مربوط به امروز و دیروز نیست و چندسالی است که در درون اردوگاه اصولگرایی این اختلاف و شکاف ایجاد شده است که در بزنگاه انتخابات و انتصابهای بعد هر پیروزی در انتخابات، بنا به مناسبات و ائتلافهای سیاسی و بدهبستانها و لابیها بیشتر نمود دارد. جالب اینجاست مدعیان اصولگرایی که این روزها خود را مالک مملکت میدانند، نتوانستند بعد از سهمخواهیها، مسئولیتهایی که بر عهدهشان گذاشتهاند را بهخوبی به سرانجام برسانند. بعضی از مدعیان همه فن حریف! که فکر میکنند توان همه کار را دارند وقتی به این باور میرسند که صندلی ریاست برایشان بزرگ است، بهانهجویی کرده و سهم دیگری طلب میکنند و زمانی که تازه متوجه میشوند “مدیر” شدهاند و چه کارها که باید میکردند و نکردند، “بیعرضهگی” خودشان را به رخ ملت میکشند تا جایی که نماینده مردم ترشیز در مجلس شورایاسلامی با تعابیری همچون «مدیران بیعرضه» و یا «مدیران ضعیف» از آنها گلهمند شده و بهعنوان عامل عدم پیشرفت منطقه از آنها یاد میکند. اینکه چنین مدیرانی در ظاهر مشغول کار هستند ولی در باطن به فکر لابیکردن برای ماندن در این پست و یا گرفتن پستهای جدید میباشند، برکسی پوشیده نیست. اینکه برخی از این منفعتطلبان به دنبال ایجاد زمین سوخته هستند که مدیریت بعد از آنها اصلاً نتواند کاری انجام دهد و عملکرد ضعیف آنها زیرسئوال نرود هم اظهر من الشمس است. اما اینکه چرا این مدیران بیعرضه همچنان بر سر کار هستند، جای سئوال است؟!
بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که مشکل اصلی ما بحث این مدیران تازه به دوران رسیدهای است که مدیریت را بلد نیستند و همانطور که آیتاله جوادیآملی اشاره کرد، بهتر است که این عده فقط در «دعای کمیل» حضور پیدا کنند و دنیای مردم و آخرت خود را بهواسطه میل برای پذیرش مسئولیت درعینحال که توانی برای مدیریت ندارند، خراب نکنند. به هرجهت در این وانفسای دعوای درون جناحی اصولگرایان و انتخاب برخی از این مدیران بیعرضه، میطلبد که مسئولان بلندپایه شهرستان که به واقع قصد خدمت دارند و در این چندماهه عملکردشان نشان از این دارد که قصد کار دارند، آن عده از مدیرانی را که به قول نماینده شهرستان، بیعرضه و ضعیف هستند و یکسره نق میزنند و کاری انجام نمیدهند را هرچند بهتازگی آمده باشند، را برکنار و از نیروهای کارآزموده بهتری بهره ببرند. آنچه بهیقین باید اذعان داشت اینکه مسئولین شهرستان باید خود را از این دعوای درون حزبی دور کرده و اگر تصمیم به استفاده از نیروهای اصولگرا تحت هرعنوان را دارند، از نیروهای کارآزموده که امتحانشان را بهخوبی پس داده و توان اداره مجموعههایی که در این چندماهه به دلیل دعوای سهمخواهی! کاری انجام ندادند، را انتخاب کنند.
وقت آن رسیده است که با بررسی عملکرد مدیران دستگاهها؛ برای برکناری مدیران نالایق و بیخاصیتی که بود و نبودشان در رأس دستگاه هیچ ثمر و اثری در توسعه شهرستان ندارد؛ اقدام شود. داشتن مدیرانی توانمند؛ صاحبفکر و اندیشه؛ پاسخگو و متعهد حق مسلم مردم است. بنابراین مدیرانی که عملکردشان موجب توقف توسعه شهرستان شده و یا افت قابلتوجهی در زمینههای مسئولیت و وظایف محوله داشتهاند؛ حتی در صورت حمایت برخی از جریانها و افراد خاص!! باید از کار برکنار شوند.