• امروز : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 22 December - 2024
پارس وی دی اس
13

سمتِ مردم

  • کد خبر : 10079
  • ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۸:۳۲
سمتِ مردم
صدای خاوران-حضور انبوه اهالی دیار ترشیز در تشییع پیکر مرحوم خباز همچنین نشان داد ما مردم روز مبادا ایم؛ به تعبیر زنده یاد نادر ابراهیمی «همان‌گونه که می‌دانیم چگونه می‌توان نانِ تازه را خشک کرد و نگه‌داشت، برای روز مبادا؛ و گوشت را قورمه کرد و نگه داشت؛ و ماهی را نمک سود و دودزده کرد و نگه داشت؛ و امید را مثل یک قرآن خطّی بسیار کهنه، در پوششی از مخمل سبز، در ته صندوقی قدیمی نگه داشت. ما ملت، چقدر خوب می‌دانیم کِی باید با یک صدای برخاسته به ظاهر آرام، با میلیون‌ها صدای خوف انگیز پاسخ بدهیم. یک ملّتِ عاشق، مثل ملّت ما، ملتی‌ست که به هنگام نعره کشیدن، به هنگام جنگیدن، چگونه نعره کشیدن و چگونه جنگیدن را خوب می‌داند».

سمتِ مردم

به قلم مهدی نایه در-کنشگر اجتماعی

شامگاه جمعه بیستم بهمن‌ماه هزار و چهارصد و دو، یکی از مهمترین ستاره‌های سپهر سیاسی ترشیز در  پنج‌دهه گذشته، برای همیشه غروب کرد. خبر درگذشت حاج محمدرضا خباز فعال سیاسی و نماینده چهار دوره مجلس به سرعت نه تنها از دروازه‌های شهر و دیار که دروازه‌های ملی هم گذشت. به همان اندازه که خبر درگذشت آن سیاستمدار برجسته برای هواداران و نیز مخالفین سیاسی‌اش شوک‌آور بود، حضور انبوه جمعیت و مردم ترشیز در تشییع پیکر نماینده پیشین خود در روز یکشنبه بیست و سوم بهمن‌ماه که دیگر نه پُست و مقام دولتی داشت و در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس نیز توسط هیأت‌اجرایی ردصلاحیت شده بود، تعجب بسیاری را برانگیخت، به گونه‌ای که برخی از پایگاه‌های مهم خبری به انتشار و تحلیل چرایی آن پرداختند. آن روز در مراسم تشییع پیکر مرحوم خباز، پاسخی که بیش از بیست‌سال پیش به سؤالم داده بود را با تمام وجودم درک کردم.

بهمن‌ماه1380جورج بوش پسر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا در یک سخنرانی برای اولین‌بار از اصطلاح «محور شرارت» استفاده کرد و ایران را از اجزای اصلی این محور نامید و کشور ما را به حمله نظامی تهدید کرد. حدود دو ماه بعد دوستانی دیدار نوروزی با مرحوم خباز تدارک دیده بودند و ضمن دید و بازدید نوروزی، ایشان به تحلیل خود از شرایط داخلی و بین‌المللی نیز پرداخت و حاضرین نیز به طرح سؤالات و نظرات خود می‌پرداختند. آن زمان من جوانی بیست‌ساله بودم و علاقمند به سیاست؛ از سر کجکاوی یا شاید خامی از ایشان پرسیدم «اگر آمریکا به ایران حمله کند، شما به کدام کشور پناهنده می شوید؟». ایشان بی‌آنکه از پرسش نسنجیده‌ام ناراحت و برافروخته شود، به آرامی گفتند: «به خانه شما پناه می‌آورم، راهم نمی‌دهید؟» و من که از پرسش خود شرمنده و خجالت زده بودم، پاسخ دادم: «چرا که نه!». آن مرحوم پس از پاسخم، جمله‌ای به این مضمون گفتند: «من در همه عمرم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب در هر کجا که بوده‌ام، سعی کردم سمتِ مردم باشم. من به جایی نخواهم رفت، کنار مردم، همین جا می‌مانم.» آن جمعیت انبوه و کم‌نظیر حاضر در تشییع پیکرش در بیست و سوم بهمن‌ماه هزار و چهار صد و دو، سیمایی بود که مرحوم خباز در طی قریب هفتاد سال عمر از خود ترسیم کرده بود.

سمتِ مردم بودن برای همه دشوار است و برای سیاستمداران دشوارتر، چرا که سیاست در رابطه و پیوند مستقیم با قدرت است و در بزنگاه‌های تاریخی و “روز مبادا” هر کسی را یارای ایستادن در سمتِ مردم در این جغرافیای نفرین شده نیست و در طول تاریخ این کهن بوم و بَر، معدود افرادی از اصحاب قدرت این شانس را داشته‌اند که محبوب ملت بمانند و حافظه جمعی و تاریخی قصور و کوتاهی‌های‌شان را ببخشد و عاقبت بخیر شوند. گاه نیز بوده است که از اصحاب قدرت در زمان خود منفور و مورد لعن بوده‌اند و در گذر زمان، تاریخ نه تنها آن‌ها را تبرئه کرده، بلکه ردای محبوبیت نیز برتن آنها پوشانده است.

سمتِ مردم بودن به سخنرانی و شعار هم نیست و اگر هر روز و هر ساعت و هر دقیقه از مردم سخن بگوییم، تا عمل، کردار و کُنش‌مان ضامن خیر جمعی و منافع ملی نباشد، سمت مردم نیستیم. این “میدان تاریخ” است که محک و معیار سمتِ مردم بودن را مشخص می‌کند و نه شعار و حرف‌های‌مان.

نام فروردین نیارد، گل به باغ

شب نگردد، روشن از اسم چراغ

هیچ نامی بی‌مسمّا دیده‌ای؟

تو زگاف و لام کی گُل چیده‌ای؟

این مهم را نیز باید به یاد داشت که سمتِ مردم بودن هرگز به معنای عوام فریفتگی نیست. به همان اندازه که عوام‌فریبی پلشت و کثیف است و آثار زیان‌باری برای جامعه دارد، عوام‌فریفتگی و دنبال اکثریت راه افتادن برای جلب محبوبیت و یا از سر مصلحت، نیز گاه می‌تواند پیامدهای مخرّب و ویرانگری برای جامعه داشته باشد. از همین روست که سمتِ مردم بودن امر و عملی بسیار دشوار است که گاه باید از نام گذشت و گاه باید ننگ را به دوش کشید تا تاریخ چهره و سمت درست را بنمایاند.

حضور انبوه اهالی دیار ترشیز در تشییع پیکر مرحوم خباز همچنین نشان داد ما مردم روز مبادا ایم؛ به تعبیر زنده یاد نادر ابراهیمی «همان‌گونه که می‌دانیم چگونه می‌توان نانِ تازه را خشک کرد و نگه‌داشت، برای روز مبادا؛ و گوشت را قورمه کرد و نگه داشت؛ و ماهی را نمک سود و دودزده کرد و نگه داشت؛ و امید را مثل یک قرآن خطّی بسیار کهنه، در پوششی از مخمل سبز، در ته صندوقی قدیمی نگه داشت. ما ملت، چقدر خوب می‌دانیم کِی باید با یک صدای برخاسته به ظاهر آرام، با میلیون‌ها صدای خوف انگیز پاسخ بدهیم. یک ملّتِ عاشق، مثل ملّت ما، ملتی‌ست که به هنگام نعره کشیدن، به هنگام جنگیدن، چگونه نعره کشیدن و چگونه جنگیدن را خوب می‌داند».

در این واپسین روزهای سال و در آستانه سال جدید برای مرحوم محمدرضا خباز و همه کسانی که در طول تاریخ افسانه رنگ این سرزمین کهن، دل در گروه وطن و مردمانش داشته‌اند، آمرزش آرزومندم.

 

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=10079
  • نویسنده : مهدی نایه‌در
  • منبع : صدای خاوران
پارس وی دی اس

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.