• امروز : دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024
پارس وی دی اس
8

«زن، زندگی، آزادی»

  • کد خبر : 8030
  • ۰۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۸
«زن، زندگی، آزادی»

    «زن، زندگی، آزادی»، عبارتی که این روزها از پربسامدترین واژه‌ها در ادبیات محاوره‌ای ما و غالباً رسانه‌های خبری(حقیقی و مجازی) ایران و جهان شده است(ترَند). پس این مفهوم سه‌کلمه‌ای جای تعمّق و واکاوی دارد. ابتدا ببینیم آیا این مفهوم، تازه و مدرن است یا کهن؟ بومی است یا فرا ملّی؟ نگارنده باور دارد […]

 

 

«زن، زندگی، آزادی»، عبارتی که این روزها از پربسامدترین واژه‌ها در ادبیات محاوره‌ای ما و غالباً رسانه‌های خبری(حقیقی و مجازی) ایران و جهان شده است(ترَند). پس این مفهوم سه‌کلمه‌ای جای تعمّق و واکاوی دارد. ابتدا ببینیم آیا این مفهوم، تازه و مدرن است یا کهن؟ بومی است یا فرا ملّی؟ نگارنده باور دارد این مفهوم همزاد آدمی است و از کهن‌ترین واژگانی است که با پیدایش بشر شکل‌گرفته است؛ امّا این ترکیب شعاری ـ (زن، زندگی، آزادی) ـ آرمانی برای اولین بار در طول حیات بشر در ایران است که در کنار هم قرار گرفته، جهانی را به خود واداشته و مفهومی واحد و مشخص را معنا کرده است: تغییر و تحول!

پیش‌ از این هریک از این مفاهیم سه‌گانه با نظر داشت موقعیت کاربرد، معنای خاص خود را داشته و این‌چنین تنگاتنگ مفهومی مشخص را دنبال نمی‌کردند؛ از آن روی که هرکدام از آن‌ها(به‌ویژه در ایران پس از انقلاب) در دسته‌بندی‌های کلان نظیر خانواده، گروه‌ها، قبایل، احزاب یا اجتماع مفهوم و معنا داشت، امّا اینک «فردیت» هرکدام ارزش ذاتی خود را بازیافته است. به دیگر سخن جامعه‌ی امروز ایران به آن درجه از بالندگی رسیده که هرکدام از این مفاهیم(زن، زندگی، آزادی) به‌ویژه «زن» فی‌نفسه دارای ارزش است «زن و مرد» تفاوتی ندارند، هر انسان مستقل از دیگران حرمتی همتای کل آدمیان دارد. «زن» نه‌تنها برابر مرد است که ارزش زندگی‌ست و گاه فراتر از مردان است. در بین تمام مواهب مادی و معنوی دنیا، هیچ‌چیز به‌اندازه‌ی «زندگی» این جهانی ارجمند نیست؛ و هیچ ارزشی را در دنیا نمی‌توان یافت که همتای واژه‌ی مقدّس «آزادی» حُرمت و حقوق بشر را در تمامی ابعاد پاس بدارد؛ در غیاب همین مفهوم بزرگ (آزادی) بود که نه «زندگی» کردیم و نه پاس حقوق نیمه‌ی دیگر خودمان (زن) را داشتیم. اینک به‌عنوان نخست باز گردیم: «زن، زندگی، آزادی» و ادعای دیرینگی‌شان با همزادی بشر!

زن:

اگر به آغاز آفرینش انسان برگردیم؛ خواه از منظر ادیان ابراهیمی و خواه نظریه‌ی علمی ـ تکاملی داروین؛ نوع بشر زن و مرد را پیوسته و در کنار هم می‌بینیم. در ادامه حیات بشر نیز پیوسته در کنار و مکمل هم بوده‌اند و ای بس در دوره‌هایی مردان جان خود را فدای زنان (ناموس) کرده‌اند و بالعکس! امّا بشر امروز با کسی سرِ ستیز ندارد و «زن» می‌تواند فردی کاملاً مستقل، شاغل، با مرد یا جدای از او به زندگی شرافتمندانه‌اش ادامه دهد. شهرها امن و بزرگ‌ شده‌اند، آدمیان در جنگل یا چادر زندگی نمی‌کنند. خانه‌های مستحکم و پُرنور ساخته‌شده است. قوانینی مدرن و انسانی وضع‌شده است. «زن» ناموس کسی نیست که صاحب حقی چونان سایر افراد جامعه است (مگر جوامع بدوی یا جهان‌سومی!) این‌ها، اعجاز علم است و رسانه‌های همگانی‌اش!

خاطره‌ای از دوستی اندیشمند و فاضل در منقبت زن‌ دارم (خداش بیامرزد) می‌گفت: در بین تمام مخلوقات، گُل نماد زیبایی ست؛ اما اگر زیباترین گل جهان را در کنار زنی زیبا قرار دهند، این زن است که زیبایی خود را به رخ می‌کشد! اندکی خردگرایانه و واقع‌بینانه به این عنصر حیاتی زندگی جمعی نگاه کنیم. به یادآوریم آغازین روزهای عاشق شدنمان را، زندگی‌مان را و… کدام مفهوم تا بدین حد برای این جفت ارجمند و عزیز بوده است؟ اگر این ارجمندی به‌مرور کاستی بگیرد، عوامل بی‌شمار محیطی و… مؤثر است وگرنه «زن» پیوسته از وفادارترین‌ها بوده و هست. این مردان هستند که باید دست از خودخواهی بردارند و در نگاه و رفتارشان تجدیدنظر کنند. بدون «زن»، «زندگی» بی‌معناست.

زندگی:

“آندره مالرو” می‌گوید: «هرچند “زندگی” ارزشی ندارد، ولی هیچ‌چیز هم ارزش “زندگی” را ندارد». بنیان هستی و استمرار حیات نوع بشر بر تشکیل «زندگی» است. در باور مسلمانان، «زندگی» با اخراج آدم و حوّا در زمین آغاز می‌شود و استمرار می‌یابد. زندگی و تشکیل خانواده، برجسته‌ترین عامل انگیزشی برای فعالیت، ابداع، ابتکار، اختراع، اکتشاف و آفرینش و… بشر در طول حیاتش بوده و هست.

در اساطیر یونان می‌خوانیم، نسل اول آدمیان(نسل طلا) که در ظاهر و باطن پاک و سالم بودند، هم‌نوعان خویش را گرامی، می‌داشتند. با یکدیگر رفتاری به‌حق و شایسته داشتند، در نتیجه به محکمه و دیوان و مجازات و… نیازشان نبود؛ در صلح و آزادی می‌زیستند و عمری بسیار طولانی می‌داشتند و گذشت سالیان چهرهای‌شان را ملول نمی‌کرد. نسل ما که از آن به نسل(آهن) یاد می‌شود، هر روزش با اندوه بسیار سپری می‌گردد، هر شب بسیاری از آدمیان می‌میرند و زشت‌ترین جنایاتی که در تاریخ بشر نمونه‌اش را نمی‌توان یافت در زمانه‌ی ما صورت می‌گیرد. ایمان و انصاف از جهان رخت بربسته و خیانت و شیّادی و خشونت و آز جای آن را گرفته است. ما به ابزاری دست‌یافته‌ایم که سینه‌ی عاشق زمین را بر می‌دریم و برکات آن را با دیگران قسمت نمی‌کنیم. اکنون‌که توانگر شده‌ایم اسلحه‌های مرگبار ساخته و به کشتن هم نوعان خویش برخاسته‌ایم و به هم دیگر رحم و مروّت روا نمی‌داریم. تنها به افزایش داشته‌های فراوانمان می‌اندیشیم و به هم نوعان و نیازمندان کاری نداریم.

 وقتی‌ که بدکاران، آدمیان شریف و محترم را جریحه‌دار می‌سازند؛ وقتی‌که مردمی که به پیمان خویش عمل می‌کنند و درست‌کار و نیکوخصال‌اند، کم‌تر از آنان که نیروی‌شان را برای خشونت و اهداف شیطانی به کار می‌گیرند، احترام می‌شوند؛ خدایان فرمان به نابودی بدکاران می‌دهند، چراکه شایسته‌ی سکونت بر زمینی که آنان را تغذیه می‌کند، ندارند.

بسیاری از ما آدمیان عصر آهن، شب و روز در تلاشیم تا بدان چه فراوان‌تر از نیازمان داریم بیفزاییم. وسایل لوکس خانه را لاک‌چری کنیم، به تعداد خانه‌ها، املاک و ماشینمان بیفزاییم. حساب‌های بانکی‌مان را فربه‌تر کنیم و… حال ‌آنکه این‌همه همراه با ریسک و استرس بسیار است که مهم‌ترین عنصر تهدیدکننده «زندگی» است.

قدرشناس و قانع به داشته‌هایمان باشیم و رحم و مروّت بر هم‌نوعان خویش روا داریم و از خشونت و آدم‌کشی بپرهیزیم. به قول سیدعلی صالحی شاعر معاصر: «ما برای مرگ زندگی نمی‌کنیم؛ امّا برای “زندگی” حاضریم که بمیریم».

آزادی:

در زبان واژگانی بشر، کلامی زیباتر، ارجمندتر، مقدس‌تر و پربهاتر (بذل جان) از «آزادی»(freedom) نمی‌توان یافت. به‌اندازه‌ای که برای دست یافتن به آن و یا محدود ساختن‌اش توسط دشمنان آزادی، خون ریخته شده است، در سراسر تاریخ به‌پای هیچ مفهومی ریخته نشده است! خواه آزادی‌های مدنی، یا آزادی کشورها از چنگال متجاوزین، یا قیود تحمیل‌شده توسط مستبّدان ناسیونالیست، فاشیست، کمونیست، رهبران ادیان، خلفا و روحانیون مذاهب و فِرَق مسیحی، یهودی، اسلامی و یا…

از نگاه الاهیون، حوا (زن) نخستین نافرمانی را انجام و محدودیت ایجادشده را (خوردن سیب) نپذیرفت. از بهشت اخراج شد تا آزاد باشد. بر اساس همین باور انسان آزاد آفریده‌شده است.

با مطالعه‌ی تاریخ و روایات اساطیر جهان، انسان‌های نخستین چون سایر موجودات زنده در دل طبیعت آزاد و رها بوده و تعلّق خاطری جز به هم نوع نداشتند. با پیدایش کشاورزی و یکجانشین شدن انسان، روستاها و شهرها، دولت‌شهرها و حکومت‌ها و قوانین و بردگی و بیگاری و… وجود آمد؛ و در نهایت وضع قوانین مدرن و انسانی جای آن را گرفت. در این گذار دراز و پرفراز و فرود «آزادی» فردی ارزش و اهمیت چندانی نداشت، چرا که فرد تنها در درون خانواده، قبیله، شهر، کشور یا ایدئولوژی مشخص دارای هویت بود. با آغاز رنسانس و به‌ویژه انقلاب فرانسه و فرو کاستن قدرت و نفوذ کلیسا، «فرد» موجودیت و ارزش حقیقی خود را بازیافت، جامعه و به‌تبع آن دولت‌ها به ارزش وجودی انسان و «آزادی»های فردی او حرمت نهادند. پُرواضح است که حتی در جوامع و قبایل بدوی «آزادی» را مرادف ول‌انگاری، بی‌بندوباری و تجاوز به حقوق دیگران نمی‌دانند؛ تنها دشمنان «آزادی» هستند که برآنند با تحریف واقعیت، فریب توده‌ها، محدودیت مجاری آزادی اندیشه و… با انگ فساد و بی‌بندوباری، دامن این گران‌بهاترین جواهر هستی (آزادی) را بیالایند تا به منافع و اهداف شخصی و قبیله‌ای خود دست یازند.

اینجا «راه دشوار آزادی» چندان پر از سنگ و لاخ است که شاملوی شاعر می‌گوید: “تمامی الفاظ جهان” را در اختیار داشتیم/و آن نگفتیم/که به کار آید/چراکه تنها یک‌سخن/یک‌سخن در میانه نبود: آزادی!

تذکر:

بر اساس گزارش منابع رسمی(دولتی) تورم هردم فزون سال‌هاست دورقمی و گاه سه‌رقمی است و حدود هفتاد درصد جمعیت ایران زیرخط فقر به سر می‌برند؛ با این‌همه چرا این روزها در هرکجا تجمعی هست شعار محوری آنان «زن، زندگی، آزادی» است؟!

آیا این بدان معناست که شرایط مطلوب است و مردم از سر تفنّن حول این شعار اشتراک نظر دارند؟! تمام داده‌ها و نشانه‌های فرهنگی (تیراژ کتاب و روزنامه و ذائقه‌ی مخاطبان فضای مجازی) اجتماعی(فقر، زباله‌گردی، اعتیاد، روسپیگری، بیکاری و…) سیاسی(انزوای بین‌المللی، تحریم، اعتبار پول ملی، پاسپورت و ایران و ایرانی و…) مبیّن واقعیتی هولناک است که از دوقطبی شدن جامعه خبر می‌دهد که باوجود این‌همه معضلات کمرشکن(به‌ویژه اقتصادی) عجالتاً از محرومیت‌های اقتصادی چندین و چندساله چشم پوشیده و خواهان بدیهی‌ترین حقوق اولیه‌ی انسانی خود هستند که در این‌همه سال نه‌فقط دیده نشدند که سخت مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفتند! اینان از تبعیض، اختلاس مسئولان، الیگارشی اقشار و صنوف خاص، دیده نشدن، بی‌حرمتی و عدم تغییر وضع موجود به ستوه آمده‌اند. اینک شعارشان، مدنی‌ترین و بنیادی‌ترین حقوق اولیه‌ی انسان در تاریخ جهان است: «زن، زندگی، آزادی»

 

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=8030
  • نویسنده : حسن قربانی
  • منبع : صدای خاوران
پارس وی دی اس

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.