کمتر از پنجماه از عمر دولت چهاردهم میگذرد. مسعود پزشکیان در حالی به کرسی ریاستجمهوری تکیه زد که از یکسو منطقه درگیر تنش بود و ایران در معرض تهدید حملات اسرائیل و حامیاناش قرار داشت و از سوی دیگر، کشور با ناترازیهای انبار شده از دولتهای قبل، به شکل بیسابقهای تحت فشار قرار داشت و همچنان دارد. وضعیتی که حاصل عملکرد او و دولتش نیست، اما مشکلات بسیار زیادی برای او به وجود آورده است. لذا از این منظر، شاید او را بتوان یکی از بدشانسترین رؤسایجمهور دانست که در یکی از بیسابقهترین موقعیتهای کشور سکان ریاستجمهوری را به دست گرفته است. موقعیتی که اسحاق جهانگیری در توصیف آن گفته است: «از فکر اینکه رئیسجمهور شوم، تمام سلولهای بدنم درد میگیرد.»
به هر حال، مسعود پزشکیان همانگونه که در شرایطی ویژه وارد رقابتهای انتخاباتی شد، در شرایط خاص نیز دولت را تحویل گرفت. شرایطی که اخیراً در دیدار با نمایندگان استان گلستان اینگونه آن را ترسیم کرد: «طی این ماهها سعی کردهام که بسیاری از مشکلات را تا جای ممکن به مردم نگویم که نگران نشوند، اما واقعیت این است که کشور با ناترازیهای سختی مواجه است و منابعی که در اختیار داریم محدود است. مشکلاتی را که کشور با آن دستوپنجه نرم میکند ما ایجاد نکردهایم، اما به ما رسیده و باید برای رفع آنها تدبیر بیندیشیم. از همان روز اولی که من کار را آغاز کردم، پرستارها اعتصاب کرده بودند، گندمکاران از دولت طلب خود را میخواستند و معلمها و بازنشستگان حقوق و دستمزد دریافت نکرده بودند. از سوی دیگر به حوزه سلامت90 همت بدهی داشتیم، وزارت نیرو بابت خرید برق و آب 150 همت بدهکار بود و علاوه بر اینها 1200همت هم کسری بودجه داشتیم. اینها را نمیگویم که ناامید شویم، اما از روزی که آمدهایم بحران پشتِ بحران میآید و تحریمها هم شدیدتر شده است؛ با وجود همه اینها تلاش ما بر این است که کسریها را جبران کنیم و به امید خدا موفق خواهیم شد.»
از سوی دیگر و در این شرایط سخت، پزشکیان مخالفانی تُندخو، تُندرو و پرخاشگر به نام “جبهه پایداری” دارد و در حالیکه خودشان میدانند کشور در چه وضعیتی تحویل دولت چهاردهم گردیده، شبانهروز تلاش میکنند او و دولتش را تحت فشار قرار دهند و از این طریق فضای کشور را پُر از تنش و ناامنی روانی کنند. آنان چندی پیش نامه سرگشادهای را خطاب به مسعود پزشکیان نوشتند و طی آن نامه در شش بند خواستههایی از رئیسجمهور مطرح نمودند که اگر هر ناظر بیطرفی این خواستهها را مطالعه کند بدین امر گواهی میدهد که “جبهه پایداری از پزشکیان میخواهد که نباشد.” آنان که در زمان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری تمام عِدّه و عُدّه خود را جمع کردند تا اگر دولت رئیسی به پایان نرسید، با شخص دیگری آن دولت را ادامه دهند و در این مسیر نیز از ابر و باد و مَه و خورشید و فلک کمک گرفتند تا بتوانند در انتخاباتی پنج بر یک بر کاندیدای مقابل خود پیروز شوند، اما از آنجاییکه جامعه اساساً این جریان و همچنین شخصیتهای آن را بر نمیتابند، دست رد به سینه آنها کوبیدند تا مسعود پزشکیان بهعنوان تک کاندیدای جریان رقیب به ریاستجمهوری برسد. لذا اکنون برایشان بسیار ناگوار است که بخواهند چهارسال بیرون از گود نشسته و دولت پزشکیان را نظاره کنند. از همین رو نیز از هر مسیر و وسیلهای استفاده میکنند تا فضا را برای پزشکیان و دولتش محدود و سخت نمایند. لذا یک روز هجمه به دولتمردان، وزرا و مدیران پزشکیان را دستاویز قرار میدهند و اینگونه او را تخت فشار میگذارند و روزی دیگر، هجمهها و حملات گستردهای را به محمدجواد ظریف شروع میکنند و حتی پزشکیان را تهدید مینمایند که اگر ظریف را کنار نگذاری به قوه قضائیه شکایت میکنیم، ماجرایی که همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر تصمیمات و اقدامات دولت، همچون بازگرداندن اساتید و دانشجویان اخراجی به دانشگاهها، تلاش برای رفع فیلترینگ و متوقفکردن قانون حجاب در شورای امنیت ملی را زیر سؤال برده و تخریب میکنند و این پالس را به رئیسجمهور میدهند که چیزی به نام “وفاق ملی” نمیشناسیم و منویّات خود را دنبال میکنیم. جالب اینکه این جماعتِ همیشه طلبکار، هیچ راهحلی برای رفع ناترازیها و حل مشکلات برجای مانده از دوران مدیریت خویش ارائه نمیدهند و حتی با وقاحت تمام میگویند؛ «وضعیت کنونی کشور، حاصل انتخاب مسعود پزشکیان است»، گویی به قول محمدتقي فاضلميبُدي عضو مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم: «تندروها حساب ويژهاي روي نداشتنِ حافظه تاريخي ملت ايران باز كردهاند. مردمي كه فراموش نكردهاند، نطفه مشكلات اقتصادي امروز را دولتهاي اصولگرايي كاشتهاند كه زماني از بياهميت بودن تحريمها و قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل، غزل ميسرودند. برخلاف طيفهاي راديكال، مردم اما متوجهاند ريشه اين مشكلات از چه زماني و توسط كدامين گروهها و جريانات ایجاد شده است. بسياري از مشكلات امروز كشور كه نمونه برجسته آن ناترازی برق و انرژي و كمبود گازوييل است، محصول عملكرد دولت گذشته است. دولت پزشكيان بايد صريحاً به مردم بگويد كه چه كساني اين شرايط را ايجاد كردهاند.»
جواد هروي نماينده ادوار مجلس و سخنگوي حزب اعتدال و توسعه هم در این خصوص میگوید: «وقتي دولت سكوت كرده و ميگويد مشكلات را به گردن دولتهاي قبل نمياندازد، طبيعي است كه تندروها سوءاستفاده كرده و مسئوليت مشكلاتي كه خود ريشه شكلگيري آنها بودهاند را به گردن دولت پزشكياني مياندازند كه تازه چندماه است روي كار آمده. مردم ايران به اندازهای درك و شعور سياسي دارند كه بدانند زمينههاي بروز اين مشكلات نه در دوره اين دولت، بلكه به دليل ماجراجوييهاي دولتهاي قبل بوده است.»
با همه این مشکلات و تمامی این کارشکنیها، پزشکیان صادقانه برای حل معضلات موجود کشور تلاش میکند و در این مسیر، دست همه کسانی را که بتوانند گِرهی از مشکلات کشور باز کنند، به گرمی میفشارد.
راهحلهای مشکلات کشور چیست؟
بسیاری از افراد در گذشته گمان میکردند تحریمها تأثیرات چندانی بر کشور نخواهند داشت و حتی برخی از آنها که منافع خود را در دور زدن تحریمها میدیدند، این دیدگاه را ترویج میکردند که تحریمها بیتأثیر است. اما با گذشت زمان و واضحتر شدن آثار آن، دیگر کسی نمیتواند انکار کند تحریمها تأثیر عمیقی بر اقتصاد و سیاست داخلی ایران نداشته است.
لذا كارشناسان امر توسعه در كشور و نخبگان دانشگاهي و سياسي، توسعه مناسبات ارتباطي با جهان و رفع تحريمها را شاه كليد عبور از بحرانها ارزيابي ميكنند. این کارشناسان معتقدند اكثر بحرانها و معادلات ناگشوده در ايران، يك پاسخ مشخص دارند که ايران بايد به بازارهاي بينالمللي و مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني باز گردد. به عبارت روشنتر، “رفع تحريمها” شاه كليد همه درهاي بسته و قفلهاي ناگشوده در ايران است. اگر ايران با ناترازيهاي گسترده انرژي روبهرو است، اگر قدرت خريد مردم کاهشیافته، اگر دلار سر به آسمان ساييده، اگر آلودگي هوا در شهرها جولان ميدهد، اگر بيماران به داروهاي مورد نیاز خود دسترسي ندارند و ريشه دهها و صدها “اگر” ديگر، مرتبط با تحريمهايي است كه دست و پاي مسئولان کشور را براي هرگونه ايدهپردازي، برنامهريزي و سیاستگذاری خلاقانه بسته است. مساله تحريمها به اندازهای گسترش پیدا كرده كه حتي عليرضا زاكاني، شهردار تهران هم مشكلات پلهبرقيهاي مترو و ساير معضلات شهر را به تحريمها حواله ميدهد! تحريمهايي كه روز و روزگاري احمدینژاد آنها را کاغذ پارههای بيارزشي ميدانست و خطاب به تحريمكنندگان ميگفت: «آنقدر قطعنامه صادر كنيد تا قطعنامهدانتان پاره شود!» اما در اين ميان آنچه آسيب ديد، نه قطعنامهدانهاي كشورهاي غربي و قدرتهاي بزرگ، بلكه معيشت مردمي بود كه هر روز خبر نوسانات ارزي و كاهش قدرت خريدشان مخابره ميشد.
بنابراین، اکنون اجماع نخبگان بر این است كه عبور از تله تحريمها، به مذاكره با قدرتهای جهاني از جمله آمريكا نياز دارد. علي شكوريراد، فعال سياسي اصلاحطلب در این خصوص میگوید: «معتقدم براي بهبود وضعيت نابسامان اقتصاد كشور در قدم اول بايد در مسير اصلاح سياستهاي خارجي، تنشزدايي و گسترش روابط با جهان حركت كرد. در واقع ايران به پارادايم شيفت يا افق گشاییهای تازه در سياست خارجي نياز دارد. رخدادهايي مانند ديدار ايلان ماسك با سفير ايران در سازمان ملل، سفر نخستوزیر ژاپن به ايران، سفر وزير امورخارجه عمان به تهران و… در واقع سيگنالهايي است كه از سوي آمريكا به سمت ايران ارسال ميشود. نبايد مانند گذشته با اين پيامها برخورد كرد. خاطره تلخ سفر نخستوزیر سابق ژاپن به ايران و بيحاصل گذاشتن آن، باعث بروز مشكلات جدي براي ايران شد. فكر ميكنم نبايد اينگونه پيامها را بيپاسخ گذاشت يا پاسخهاي حساب نشده و سلبي به اين سيگنالها داد. بايد راه مذاكره و گفتوگو را باز گذاشت و پروا از گفتوگوي مستقيم هم نداشت. رفتارها و سياستهايي درگذشته اعمالشده كه نتايج آن را امروز مردم با پوست و استخوانشان حس ميكنند. تكرار و ادامه اين سياستها نميتواند به نفع ايران باشد. از جمله اين موارد، پرهيز از مذاكره مستقيم با آمريكاست. ايران براي برونرفت از بحرانهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و… چارهاي ندارد جز اينكه در حوزه سياست خارجي، افقگشايي كند. به خصوص با آمدن ترامپ، ايران بايد بتواند تهديد ترامپ را به يك فرصت بدل نماید. ترامپ دوست دارد با ايران مذاكره مستقيم داشته باشد. او اين را براي خودش موفقيت ميداند. نبايد راه مذاكره را به روي ترامپ بست.»
البته برخی تحلیلگران بر این باورند؛ مجموعه حاکمیت نیز به این نتیجه رسیده است که برای حفظ منافع ملی، باید وارد مذاکره گردید و در همین راستاست که عباس عراقچی، وزیرخارجه ایران گفته است: «اگر منافع ما تأمین شود حتماً با آمریکا هم مذاکره میکنیم.» وی افزوده: «ما نسبت به مسالمتآمیز بودن پرونده هستهای خود اطمینان کامل داریم و مانعی برای مشارکت دادن دیگران نداریم و حتی بعد از عقبنشینی آمریکا از مذاکرات، ما به هیچ وجه میز مذاکرات را ترک نکردیم و همواره آماده ورود به مذاکرات شرافتمندانه بر اساس احترام و منافع متقابل هستیم.»
علی لاریجانی، مشاور رهبری نیز آمادگی ایران برای مذاکرات جدید هستهای با دولت دونالد ترامپ را اعلام کرده و گفته است: «شنیدم دولت جدید ایالات متحده گفته ما آن برجام را اصلاً قبول نداریم چون ایرانیها سرِ ما را کلاه گذاشتند! آن وحی منزل نیست، خُب بیایید سر موضوع جدید. شما میگویید ایران هستهای را ما قبول داریم، به سمت بمب نرود. عیب ندارد! ما غنیسازی در این حد داریم، خب بیایید توافق کنید که ایران یک شروطی دارد برای این امر با توجه به تجربهی گذشته. ما به سمت بمب نمیرویم، شما هم شروط ما را بپذیرید. توافق بعدی بکنید.» این صحبتهای لاریجانی به گونهای پاسخ به سخن دونالد ترامپ است که در جریان کارزار انتخاباتیاش گفته بود: «تنها چیزی که وجود دارد این است که آنها (ایران) نمیتوانند سلاح اتمی داشته باشند.»
با اینحال، این امر نیز روشن است که هر زمان بحث توسعه مناسبات ارتباطي با غرب مطرح ميشود، برخي طيفهاي راديكال در ايران فرياد وا اَسَفا، وا اسلاما و وا استقلالا سر ميدهند. تندروها، هويّت خود را در تنشزايي و دشمني با ديگران چه در داخل و چه در خارج ميبينند در حالی که كنشگران سياسي در جهان امروز، افق ترسيم شده برای توسعه را، روابط و افزايش دوستيها ميبينند. البته لزومي ندارد كه ايران با ساير كشورها دوستي صددرصدي يا دشمني مطلق داشته باشد. اينكه يكپارچه با برخي دوستي و با برخي دشمني كنيم، اشتباه است. روابط بينالملل يك روابط نسبي است و ما ميتوانيم نسبت نزديكي و دوري خود با كشورها را بر اساس منافع مليمان تعريف كنيم.