حضرت زینب(س) در پنجم ماه جمادیالاولی سال پنجم هجرت در مدینه متولد شد. در تاریخ بانویی از نظر پاکی و وراثت و تربیت خانوادگی و فضائل اخلاقی و نیز صبر و پایداری در برابر مصائب و مشکلات مانند حضرت زینب(س) دیده نشده است. حضرت زینب(س) از نظر وراثت و تربیت فردی نمونه و ممتاز است چرا که پدرش علی و مادرش زهرا(س) است. جد مادری او از سویی خدیجه و پیامبر و جد پدری ایشان ابوطالب عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد و عمویش هم جعفر طیار میباشد؛ اینها بزرگان خاندانی هستند که زینب کمالات روحی و اخلاقی را از آنان به ارث برده و در دامن چنین پدر و مادری پرورشیافته است.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
وقتی به دنیا آمد پیامبر نام او را زینب گذاشت و جبرئیل از آینده این مولود به پیامبر خبرهایی داد که پیامبر گریان شدند. زینب(س) تحت توجهات جد بزرگوار و خاندان گرامیش پرورش یافت و در آغوش پاک مادر ارجمندش دروس اولیه زندگی را فرا گرفت. ششساله بود که مادر را از دست داد، پس از شهادت مادر، تحت تربیت پدر والامقام خود حضرت علی به عالیترین مدارج علم و تقوی و فضیلت و شجاعت و فداکاری نائل گردید. شوهرش عبداللهبنجعفر فرزند جعفر طیار پسرعموی او بود. ثمره این ازدواج مبارک چهار پسر و یک دختر بنام امکلثوم میباشد. محبت و علاقهای که از کوچکی میان امامحسینی و حضرت زینب(س) وجود داشت فوقالعاده بود. از این جهت علی(ع) ضمن عقد ازدواج عبدالله ابنجعفر شرط کرد چنانچه حسین(ع) خواست مسافرت برود زینب بتواند همراه برادرش باشد و عبدالله مانع نگردد. در سال شصت از هجرت وقتی عبدالله دید امامحسین(ع) عازم عراق است با رفتن زینب(س) موافقت کرد و حتی دو پسر خود محمد و عون را برای حمایت آن حضرت روانه سفر کرد و در سفر کربلا هر دو پسرش در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.
مقام علمی زینب(س)
هنگامیکه امیرالمؤمنین علی(ع) مقر خلافت را از مدینه به کوفه منتقل نمود حضرت زینب و بنیهاشم همه به کوفه آمدند. با اجازه امیرالمؤمنین حضرت زینب در کوفه جلسه درس و تفسیر قرآن برای زنان کوفه تشکیل داد. مقام علمی زینب بهجایی رسید که امام حسین در کربلا در زمان بیماری امام سجاد(ع) قسمتی از اسرار و علوم امامت را به زینب سپرد. این ویژگیها و امتیازات علمی و فکری سبب شد که او را عقیله بنیهاشم یعنی بانوی فهمیده و بزرگوار بنیهاشم مینامیدند. امامسجاد(ع) خطاب به عقیله بنیهاشم زینب کبری میفرماید؛ «عمهجان تو عالمهای هستی بدون اینکه معلم داشته باشی و تو فهمیدهای بیآنکه کسی مطلب را به تو فهمانده باشد.» این پیام امام، مقام علمی آن بزرگ بانو را تبیین میکند.
صبر زینب(س)
زنی مانند زینب(ع) در تاریخ اینگونه رنج و مصیبت ندیده است. کودکی خردسال بود که جد بزرگوارش پیامبر را از دست داد. زینب پس از پیامبر شاهد آنهمه ظلمها و حقکشیها نسبت به خاندانش بود. میدید که چگونه مادرش اشک میریزد و ناله سر میدهد و مرگ خود را از خدا طلب میکند. زینب با دلسوزی در کنار مادر نشسته و همآغوش با اندوه او بود. بیش از سه ماه از رحلت رسول خدا نگذشته بود که گرد یتیمی بر چهره زینب نشست و مادر را نیز از دست داد. شب که هوا تاریک میشد و جای مادر را در خانه خالی میدید وحشت و هراس و غم و اندره بر قلب این دختر خردسال سنگینی میکرد. مدت پنجسال خلافت حضرت علی با جنگهای داخلی و کشمکشهای پیاپی گذشت و زینب در دارالخلافه که مرکز حوادث گوناگون بود به سر میبرد تا اینکه در نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجری پیکر غرقه در خون پدر محبوبش را دید. در سال پنجاهم هجری امامحسن(ع) با توطئه معاویه بر زهر مسموم گردید و زینب خون گلوی برادر را در تشت مشاهده کرد. اینها حوادث و مصائبی بود که زینب یکی پس از دیگری در دوران زندگی پر ماجرای خود پشت سر گذاشت، ولی سختیهای بزرگ زندگی عقیله بن هاشم از حادثه کربلا آغاز میشود. در روز ۱۱محرم سال ۶۱ هجری که امام حسین(ع) و یارانش به شهادت رسیدند و زینب شاهد این صحنههای فجیع و دلخراش بود. شب یازدهم محرم برای زینب شب پرحادثهای بود از یکسو اجساد قطعهقطعه شهیدان و از سوی دیگر کودکان یتیم و زنانی که سرپرستی آنها را به عهده دارد. ولی زینب(س) بهفرمان برادر هماکنون دارای رسالتی است که باید بهخوبی از عهده انجام آن برآید. چهره انقلابی حضرت زینب(س) بعد از شهادت امامحسین آنچنان تجلی کرد که تاریخ او را بهعنوان بانویی قهرمان معرفی کرده است.
فصاحت و بلاغت و شجاعت زینب
یکی از خصایص برجسته حضرت زینب(س) قدرت بیان و فصاحت و بلاغت اوست و از خطبههایی که در بازار کوفه و مجلس یزید ایراد کرده و نیز در برخورد با عبیدالله بن زیاد این معنی بهخوبی درک میشود.
پس از شهادت امامحسین(ع) بلافاصله امانت بزرگ پیگیری راهش به دوش زینب کبری گذاشته شد و او با سخنان آتشین خود خفتگان را بیدار و یاغیان و سرکشان را رسوا میکرد. هنگامیکه کاروان اسیران در آن جو پر از ظلم و خفقان به کوفه رسید زنان و مردان و کودکان کوفه در دو طرف مسیر صف کشیده و نظاره میکردند. بشیر میگوید: «زینب دختر علی(ع) را دیدم و به خدا سوگند تا آن روز زنی را در نهایت عفت و حیا ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید. آنچنان خطابهای ایراد کرد که گویا این کلمات از دهان علی(ع) خارج میشود. جمعیتی را دیدم که عدهای ناراحت و برخی بهتزده و گروهی از شدت تأثر اشک میریختند، حضرت زینب نگاهی به مردم افکند و با اشاره خواست همه سکوت کنند، آنگاه با شجاعتی بینظیر و علیوار به سخنرانی ایستاد. ای مردم کوفهای اهل نیرنگ و فریب گریه میکنید؟ ایکاش هیچگاه اشک چشمانتان تمام نشود و هرگز نالههایتان خاموش نگردد، شما مرتکب ننگی شدید که هیچگاه لکه آن از دامن شما شسته نخواهد شد که فرزند پیامبر خود را کشید درحالیکه او سرور و سالار جوانان اهل بهشت بود. گناهی بس بزرگ و شوم مرتکب شدهاید. آیا میدانید کدام جگری را شکافتید؟ و چه خونی را ریختید؟ چه پردهنشینانی را از پرده بیرون کشیدید؟ کاری بس زشت و منکر مرتکب شدید که نزدیک است آسمان از هول آن فرو ریزد و زمین بشکافد و کوهها از هم متلاشی گردند.»
زینب در کاخ ستم
حضرت زینب(س) نهتنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان را بر کار زشتی که مرتکب شده بودند ملامت و عتاب کرد که در دارالاماره ابن زیاد نیز چنان نیرومندانه ایستاد و سخن پرخاشگرانه گفت و آن پلید را که سرمست از پیروزی بود حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را از او گرفت.
ابن زیاد برای اینکه زینب کبری(س) را کوچک بشمرد رو به آن حضرت کرد و گفت: خدای را شکر که شما را رسوا نمود و مردان شما را کشت و وحی و اخبارتان را دروغ گردانید. حضرت زینب(س) با نگاهی تحقیرآمیز در پاسخ فرمود: حمد و سپاس خدای را که ما را بهوسیله پیامبرش گرامی داشت و از هر رجس و پلیدی و آلودگی پاک و مبرا ساخت و همانا شخصی بدکار دروغ میگوید و او غیر از ما است. مادرت به عزایت بنشیند ای فرزند مرجانه، عبیدالله در حالیکه از خشم رگهای گردنش پر از خون شده بود با مسخره گفت: چگونه دیدی کار خدا را درباره برادر و خاندانت؟ زینب(س) با همان بیاعتنایی فرمود: هرچه دیدم چون در راه خدا بوده زیبایی و خیر بوده است. آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنان نوشته بود و از این روی مردانه به قتلگاه خود شتافتند و زود است که خداوند تو و آنها را در یکجا جمع کند و در پیشگاه او محاکمه شوید تا معلوم شود حق با کیست؟ ای پسر مرجانه (اینکه او را پسر مرجانه میخواند و به مادرش او را نسبت میدهد از این حیث بود که پدرش نامعلوم بود.)
سخنان و خطبه حضرت زینب(س) در شهر، کوفه را یکپارچه متشنج کرد و مقدمه یک انقلاب و انفجار دامنهداری رادر بین مردم به وجود آورد که بعدها زمینهساز قیام توابین و قیام مختار شد.
عبیدالله دیگر مصلحت ندید اهلبیت امام حسین(ع) در کوفه بمانند و آنها را راهی شام نمود. زینت(س)پس از ورود به شام و حضور در مجلس یزید چنان سخن گفت و یزید را به گریه واداشت که یزید از شنیدن آن سخنان که چون نیزهای بر قبلش وارد شده بود از وحشت و تأثر بر خود لرزید و توانایی پاسخ گفتن نداشت. ناچار روی را از زینب بگردانید پس از چندی که حضرت سجاد نیز سخنانی به او فرمود شروع کرد ناسزا و لعنت بر ابنزیاد تا اینکه شاید خود را از این مهلکه نجات دهد و خواست از اهلبیت دلجویی کند. دستور داد اولین مجلس روضه برای امامحسین(ع) در خانهاش برگزار شود. مجلس برای زنان که حضرت زینب(س) در آن روشنگری میکرد و مجلس برای مردان که امام سجاد حقایق را برای مردم بیان نمود و این در اثر سخنان و خطبههای روشنگرانه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) بود. سپس یزید دستور داد تا اهلبیت را با کمال احترام به مدینه برگردانند.
سرش در نینوا میماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان زنگ
پشت ابری از ریا میماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لبتشنگان
در کویر تفته جا میماند اگر زینب نبود