اسرائیل سحرگاه روز جمعه۲۳خردادماه با بهرهگیری از مدرنترین تجهیزات جنگی آمریکا و سلاحهای دنیا برای از بین بردن زیرساختهای دفاعی، هستهای، علمی و توانمندیهای بومی ایرانی که با تلاش دانشمندان ایران حاصل شده است، جنگ با ایران را آغاز کرد و با ترور تعداد زیادی از عالیترین فرماندهان سپاه و نیز دانشمندان هستهای، مصیبت بزرگی را برای مردم ایران به وجود آورد. رژیم اسرائیل که نگران بود روند مذاکرات مشروع و صلحطلبانه مقامات کشورمان با آمریکا و دستیابی به توافقات دیپلماتیک نتواند منافع و اهدافش را تأمین کند، دست به حملهای تجاوزگرانه به خاک کشورمان زد.
به عقیده برخی صاحبنظران، اسرائیل از حدود ۳۰ سال پیش شروع به جمعآوری اطلاعات از توان دفاعی ایران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاباسلامی و دانشمندان هستهای نموده و حتی قبل از شروع غنیسازی در ایران، اقدام به عملیات در داخل ایران کرده و ترور انسانهای مؤثر را در دستور کار خود قرار داده که مهمترین آنها ترور دانشمندان هستهای بوده است.
جمعبندی اظهارات تحلیلگران بر این است که اسرائیل برای تحقق سه هدف وارد جنگ با ایران شد:
نابودی تأسیسات هستهای ایران، از بین بردن قدرت موشکی ایران، ساقط نمودن نظام جمهوریاسلامی ایران
سه هدفی که بهرغم همکاری و کمک تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا و دیگر کشورهای غربی، هیچیک محقق نشد. هنوز هیچ سندی مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران، آنطور که ترامپ بلافاصله بعد از حمله به سه سایت ایران ادعا کرد «بهطور کامل و تماماً نابودشده» وجود ندارد و بهرغم ترور دانشمندان هستهای و حمله به تأسیسات هستهای کشور، نه اسرائیل و نه آمریکا به نابودی برنامه هستهای ایران دست نیافتند.
همچنین، ضرباتی که موشکهای ایران طی۱۲روز در پاسخ به حملات اسرائیل بر مراکز و پایگاههای مختلف رژیم صهیونیستی وارد کردند، نشان داد قدرت موشکی ایران، دومین هدف اعلامشده اسرائیل، همچنان یک تهدید جدی برای رژیم صهیونیستی است و ایران با تضعیف شدید سیستم دفاعی چندلایه اسرائیل، قابلیت و توانایی قابلتوجهی برای تلافی دارد.
و سرانجام اینکه، اسرائیل با آغاز جنگ، بر شعلهور شدن یک قیام مردمی علیه جمهوریاسلامی حساب ویژهای باز کرده بود. با اینحال، اسرائیل در این موضوع نیز به هدف خود نرسید و حمله به ایران، مردم را بیشتر متحد کرد، موضوعی که اسرائیل و آمریکا پیشبینی نکرده و همگان شاهد بودند که پس از حمله اسرائيل، این موضوع باعث احياي روحيه اتحاد، انسجام و وحدت شد و مردم همبستگي عجیبی را به نمایش گذاشتند تا آنجا که حتي كساني كه به دلايل مختلف در خارج از كشور زندگي ميكنند نیز وارد صحنه شده و با وجود انتقادات بسياري که نسبت به نظام حكمراني داشتند، در خصوص استقلال كشور و تماميت ارضي ايران محكم ايستادند. به این ترتیب، اسرائیل و آمریکا در دستیابی به اهداف اعلامشده خود، از نابودی برنامه هستهای و موشکی ایران گرفته تا تغییر نظام شکست خوردند.
بهرغم موفقیتهای روز اول رژیم صهیونیستی در ترور فرماندهان و دانشمندان هستهای و مردم غیرنظامی، آشکار شد که اسرائیل نمیتواند بدون ورود ایالاتمتحده به جنگ، به هیچیک از اهداف خود دست یابد زیرا مقامات اسرائیلی یا واکنش شدید ایران را پیشبینی نکرده بودند، یا بیشاز حد به آسیبهای وارده روز نخست به تواناییهای نظامی ایران دلخوش بودند، یا تصور میکردند با حملات خود به نهادهای حاکمیتی و نظامی، مردم قیام نموده و کار جمهوریاسلامی را در خیابانها تمام میکنند! اما هیچیک از این اتفاقات رخ نداد. ایران بعد از ساعات اولیه شروع جنگ، خود را بهسرعت بازسازی کرد، جانشینهای فرماندهان شهید معرفی شدند و با آرامش و قدرت، حملات پهپادی و موشکی خود را به سمت اسرائیل آغاز کرد و در پی حملات موشکی ایران، توهّم قدرت رژیم صهیونیستی فرو ریخت. پس از مدتی که از جنگ گذشت، ایران موفق شد ضربات سهمگینی را به اسرائیل وارد کند و در چنین شرایطی احتمال ورود آمریکا به درگیری بیشتر شد. جنگ۱۲روزه با به تصویر کشیدن وابستگی کامل اسرائیل به ایالاتمتحده، نشان داد رژیم صهیونیستی بدون آمریکا نمیتواند بهتنهایی اهداف جنگی خود را پیش ببرد و دوام بیاورد.
آمریکا اگرچه در جریان حمله اسرائیل همه نوع حمایت از این رژیم به عمل آورده بود از جمله آنکه آسمان عراق را در اختیار جنگندههای اسرائیل قرار داد و تمام توان نظامی خود را هم در مقابله با موشکهای ایرانی به کار گرفت، سرانجام همانطور كه بسياري از تحليلگران پيشبيني ميكردند، به کمک مستقیم اسرائیل آمد و حمله به تأسيسات هستهاي ايران را در دستور كار قرار داد. البته ایران هم در پاسخ به این حمله نظامی، برخی پایگاههای آمریکا را در منطقه مورد حمله موشکی قرار داد. بعد از حمله متقابل ایران به پایگاه نظامی آمریکا در قطر، ترامپ از درخواست تسلیم بیقیدوشرط ایران عقب نشست و از ایران برای اطلاعرسانی زودهنگام به ایالاتمتحده برای حمله به پایگاه هوایی العدید تشکر کرد و اعلام صلح و آتشبس نمود. ترامپ با اعلام توافق آتشبس بین اسرائیل و ایران، جهان را به سبک خود و به طرز غیرمنتظرهای غافلگیر کرد. البته باید توجه داشت که اسرائیل رژیمی است که نهتنها به جنگ معتاد است، بلکه به آن نیاز دارد و با توجه به تجربه موارد مشابه نقض آتشبس توسط اسرائیل، هرگونه توافق آتشبس با این رژیم شکننده خواهد بود، زیرا رژیم صهیونیستی تمایل دارد مدل آتشبسی که در لبنان اجرا کرده، در ایران تکرار شود، آتشبسی که اسرائیل آزاد باشد هر زمان بخواهد آن را نقض و هرچه را تهدید تلقی کند، هدف قرار دهد.
ایران اگرچه خسارات غیرقابل جبران انسانی و مادی شدیدی در این جنگ12روزه متحمل شد، بهرغم آسیبها و خسارات مادی و انسانی فراوان، ایران از این رویارویی سربلند بیرون آمد، روی پای خود ایستاد، بهتنهایی و بدون کمک دیگران، اقتدار خود را برای ترسیم قدرتمندانه مسیر آینده به رخ کشید. ایران موفق شد با حمله به عمق اسرائیل، اعتبار و نفوذناپذیری گنبد آهنین و سامانههای موشکی دفاع چندلایه اسرائیل را به چالش بکشد.
با اینحال، به نظر میرسد تجربه تلخ روزهای جنگ، حامل درسها و پیامهای متعددی برای مقامات و تصمیمگیران ایران در ابعاد مختلف بوده و لازم است سیاستگزاران، با نگاهی واقعبینانه به بررسی نقاط قوّت و ضعف موجود بپردازند و راهبردهای آینده کشور را با در نظر گرفتن این تجربیات تدوین کنند.
نخستین درس در این حوزه، در بُعد “نظامی” است که لزوم بازنگری در راهبردهای بازدارندگی فعال را ایجاب میکند. هرچند حملات موشکی دقیق ایران که در پاسخ به حملات اسرائیل به کشورمان انجام شد، قابلتقدیر بود و نهتنها ایرانیان، که همه ملتهای منطقه را نیز شگفتزده و شاد کرد، اما با حملههای مکرر رژیم اسرائیل به مراکز مختلف نظامی، مسکونی و برخی زیرساختهای انرژی کشور، ضرورت ایجاد لایههای دفاعی عمیقتر و متنوعتر برای حفاظت از زیرساختهای حیاتی و مراکز حساس کشور بیشازپیش نمایان شد. بنابراین، از این نکته نباید غفلت کرد که صِرف داشتن توانایی حمله کافی نیست، بلکه باید توانایی دفاع ضدموشکی و مراقبت از حریم هوایی کشور نیز ارتقا یابد. از سوی دیگر در حوزه آفندی نیز، سرمایهگذاری در سیستمهای رادارگریز و غلبه بر دفاع دشمن باید مدنظر قرار بگیرد. همچنین با توجه به جنگ ترکیبی که دشمن علیه کشورمان به کار گرفت، به نظر میرسد ایران نیز برای هماوردی با جنگهای مدرن، باید توجه بیشتری به حوزههای جنگ الکترونیک، سایبری، هوش مصنوعی، ریزپرندهها و پهپادهای تهاجمی پیشرفتهتر و هواپیما نشان دهد.
نکته دیگر، مشخص شدن همکاری برخی عناصر داخلی با اسرائیل بود که کار را برای این رژیم غاصب آسانتر کرد. اینکه چرا برخی افراد حاضر شدند با خیانت به کشور خود، با دشمن همراهی و همکاری کنند، از ابعاد مختلفی قابلتحلیل و ارزیابی است. کاهش سرمایه اجتماعی نظام در سالهای اخیر، افزایش مشکلات اقتصادی و جذاب بودن پیشنهادهای مالی اسرائیل، عدم تعلقخاطر برخی از مهاجران خارجی به ایرانی که به آنها پناه داده است و عوامل بسیار دیگر در این مسئله دخیل بودهاند. از اینرو لازم است مقامات امنیتی ـ اطلاعاتی کشور، ابتدا به شناسایی دلایل و ریشههای این اقدام عجیب و ضد وطنپرستانه آنها بپردازند و با تهیه گزارشی دقیق و منصفانه برای نهادهای ذیربط، توصیههایی برای جلوگیری از این تجربه تلخ ارائه دهند.
با اینحال، در کنار آشکار شدن حقیقت تکاندهنده برخی همکاریهای داخلی با دشمن، شاهد روی دیگری از جامعه ایرانی بودیم که این نیز در نوع خود عجیب، غرورآفرین و مایه مسرّت بود. بخشهایی از جامعه ایران که در سالهای گذشته جزو معترضان به نظام سیاسی بودند و برخی از آنها ضمن قهر با صندوقهای رأی، تلاش کرده بودند نارضایتی خود از شرایط سیاسی و اقتصادی کشور را نشان دهند، بعد از حمله رژیم اسرائیل به کشورمان، با تغییر رویهای که فقط از یک ایرانی وطندوست برمیآید، وارد گود حمایت از ایران و تمامیّت ارضی کشور شدند و بقیه را هم تشویق کردند تا در این شرایط، اختلافها را کنار بگذارند و فقط به فکر نجات و رهایی ایران باشند.
این همدلی و همبستگی که بهیکباره در دوران جنگ بین اقشار مختلف مردم ایجاد شد، یک سرمایه اجتماعی ارزشمند است؛ مدیران و تصمیمگیران کشور باید به این حس ایراندوستی و وطنپرستی پاسخی متقابل و متناسب بدهند و با تصمیمات درست و سنجیده، این سرمایه نوظهور را با چنگ و دندان حفظ کنند. بنابراین، شکی نیست که برندگان واقعی جنگ ۱۲روزه مردم ایران هستند.
در عرصه بینالملل نیز، واکنشها به حمله رژیم اسرائیل به ایران، حائز اهمیت بود. رویکرد کشورهای عرب و مسلمان منطقه که همگی این تهاجم به کشورمان را محکوم کردند، نشان میدهد رویکرد اخیر سیاست خارجی کشور در تقویت روابط با همسایگان بر پایه منافع مشترک و کاهش سوءتفاهمها، سیاست مفید و مؤثری بوده که باید تداوم یابد و تقویت شود. از سوی دیگر، حمایت آشکار و قاطع برخی کشورها از رژیم صهیونیستی، ضرورت تقویت دیپلماسی فعال با سایر قدرتها، بهویژه کشورهای غیرمتعهد و نوظهور را گوشزد میکند تا ایران بتواند در موازنه قدرتهای جهانی، جایگاه خود را مستحکمتر سازد. درس مهم در این حوزه، لزوم استفاده هوشمندانه از ابزارهای دیپلماسی، تقویت لابیگری و روشنگری در سطح بینالمللی برای تبیین مواضع ایران و خنثی کردن روایتهای نادرست است.
در پایان باید گفت این جنگ۱۲ روزه، صرفاً یک رویارویی نظامی نبود، بلکه آیینهای تمامنما از چالشها و فرصتهای پیشروی جمهوریاسلامی ایران در ابعاد گوناگون بود. هرچند با توجه به رویه رایج رژیم اسرائیل، آتشبس موجود شکننده و ناپایدار به نظر میرسد و لازم است مقامات کشورمان ضمن تجدیدقوا در ابعاد مختلف به فکر مدیریت کشور در شرایط گوناگون باشند، اما در عین حال، از درسهای این تهاجم نیز نباید غفلت کرد. این درسها از ضرورت تقویت توان نظامی و بازدارندگی مؤثر گرفته تا مصونسازی اقتصادی، افزایش سرمایه اجتماعی و اتخاذ دیپلماسی فعال و هوشمندانه در سطح منطقهای و بینالمللی را شامل میشود.