انتخابات یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی است. فرصت انتخابات و صندوق رأی در دسترسترين و مقدورترين امكان برای مشاركت شهروندان و دخالت مردم در سرنوشت خود است. نهادهای انتخابی نیز نمادهای جمهوريّت نظام هستند و ميزان مشاركت مردم در انتخابات، برآيندی از اعتماد مردم به تأثیرگذاری رأیشان در تحولات و مناسبات قدرت بشمار میرود. بر این اساس، به ميزانی كه اعتماد مردم بيشتر باشد، مشاركت مردم نيز بيشتر خواهد شد و كاهش مشاركت مردم نیز، حاوی علامتی روشن به نهادهای قدرت در كشور میباشد.
نظام جمهوریاسلامی ایران، مقبولیّت و مشروعیّت خود را از خواست و نظر حداکثری مردم اخذ کرده است. اما بررسی و مقایسه آمار انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورایاسلامی که در دوم اسفندماه ۹۸ جاری برگزار شد، بیانگر آنست که در این انتخابات شاهد ضعیفترین میزان مشارکت در ادوار مختلف بودهایم. خبرگزاری فارس آمار مشارکت در انتخابات را ۴۲ درصد عنوان کرده است، آماری که در تمام دورههای انتخابات مجلس بیسابقه است. بر اساس این آمار، واجدین شرایط شرکت در انتخابات، ۵۷ میلیون و ۹۹۵ هزار و ۳۹ نفر بوده است. آمار مأخوذه نیز عدد ۲۴ میلیون و ۳۴۴ هزار و ۵۸۵ نفر را اعلام میکند. بر همین اساس، مشارکت در انتخابات این دوره مجلس شورایاسلامی۴۲ درصد عنوان شده که کمترین میزان مشارکت در انتخاباتها بوده است.
شکی نیست که نمایندگان مجلس بر اساس قانون، علاوه بر اینکه وکالت شهروندان در حوزه انتخابیه متبوع خود را برعهده دارند، نمایندگی کلّ مردم ایران را نیز عهدهدار هستند، چنین مسئولیت سنگینی زمانی محقق میشود که نمایندگان مردم با رأی حداکثری در مجلس حاضر شوند، اما در این دوره از انتخابات به دلیل مشارکت پایین، نمایندگانی با کف آراء به مجلس راه یافتهاند به گونهای که اگر به جای حدنصاب20 درصد، قانون حدنصاب 50 درصدی آراء کماکان برقرار بود، تقریباً هیچ یک از نمایندگان فعلی به مجلس راه نمییافتند و رقابت به مرحله دوم کشیده میشد. لذا مجلسی برخاسته از رأی حداقلی نمیتواند مسئولیت خطیر نمایندگی کلّ ملت ایران را بر دوش بکشد و باید چارهای بر این نقص و ضعف اندیشید.
دلایل کاهش میزان مشارکت
عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامۀ اصولگرای “جوان” در توییت خود، کاهش قابل توجه مشارکت را اِنکار نکرده و درباره دلایل پایین آمدن مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم را «رد صلاحیتها، فشارها در حوزۀ معیشت، وحشت کرونا و حوادث تلخ 1398» برشمرده است. روزنامه اصولگرای “وطن امروز” هم به این موضوع پرداخته و این پرسش را در صفحۀ نخست مطرح کرده است که «عامل اصلی کاهش مشارکت نسبت به ادوار گذشتۀ انتخابات مجلس شورایاسلامی چیست؟» و به جای نظرخواهی و طرح گزینههای مختلف، سیاستهای دولت را عامل آن دانسته است.
در مورد دلایل کاهش مشارکت مردم در این انتخابات، برخی علت کاهش مشارکت مردم را به ویروس کرونا نسبت میدهند. بعضی دیگر، دستگاه تبلیغاتی دشمن را عامل دلسردی مردم عنوان میکنند. گروهی عملکرد بد دولت و مجلس را در دوره گذشته عامل این وضعیت میدانند و عدهای هم نوک پیکان انتقادات را به سمت شورای نگهبان گرفتهاند. عدهای هم مهمترین دلیل کاهش مشارکت را در احساس بیاثری یا کماثری و از دست رفتن کارکرد مجلس میدانند و معتقدند وقتی نتوان نظر داد، نتوان نظارت کرد و نتوان قانون تصویب کرد، دلیلی برای مشارکت باقی نمیمانَد. جمعی نیز مشکلات اقتصادی و عدم حمایت از طبقات آسیبپذیر در کنار فساد گستردهای که در دهههای اخیر شاهد آن هستیم را از عوامل مهم و تاثیرگذار میدانند. بعضی هم میگویند برخوردهای قهری با اعتراضاتی که در چند سال اخیر رخ داد، عدم صداقت و شفافیت که نمونه آن را در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی دیدیم، عدم پاسخگویی صاحبان قدرت و خارج کردن مجلس در برخی تصمیمگیریها مانند گران کردن بنزین، ردصلاحیت گسترده بسیاری از نیروهای سیاسی از جناحهای مختلف هم دیگر عواملی است که باید به آن توجه داشت.
به هر روی، این انتخابات پیام روشنی دارد: «نا امیدی از صندوق رأی» و این هشدار بزرگ را باید جدی گرفت. اگر پیام این انتخابات را به خوبی درک نکنیم، در آیندهای نه چندان دور با مشکلات زیادی روبرو خواهیم شد و “جمهوریّت” به عنوان یکی از پایههای اساسی انقلاباسلامی به حاشیه میرود. لذا باید با جدیّت بررسی کرد که چرا مشارکت 98 درصدی مردم در اوایل انقلاب، به 42 درصد رسیده است؟ دلسوزان نظام، صدای غایبان انتخابات را بشنوند و درصدد تبیین و جبران برآیند. دلسوزان نظام از خودشان بپرسند چرا آرای منتخب نفر اول تهران با یک میلیون و دویست و پنجاه هزار رأی از منتخب مردم تهران در مجلس اول با یک میلیون و ششصد هزار رأی با وجود افزایش دو برابری جمعیت کشور و واجدین شرایط حق رأی، کمتر است؟!
“قاسم میرزایی نیکو”، نماینده تهران میگوید: «تعداد رأی قالیباف با نفر شانزدهم تهران در سال ۹۴ برابر است، همین مورد، میزان آرا و مشارکت را نشان میدهد. حاکمیت، دولت و سران قوا باید این موارد را تجزیه و تحلیل کنند، مگر اینکه از قبل تصمیم گرفته باشند که روند همین باشد.»
“غلامعلی رجایی” فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: «به نظر من شورای نگهبان باید پاسخگو باشد و آنها باید بدانند که هیچکس از این قضیه سودی نبرده است. نه مردمی که از حق رأی خودشان صرف نظر کردند، سود کردند و نه نظام که این عدم شرکت مردم و میزان مشارکت پایین پیامدهای بسیار بدی در عرصه بینالملل دارد و قدرت چانهزنی دولت را پایین میآورَد. این موارد به نظر من هزینههای غیرقابل پرداختی هستند و کسی نمیتواند بگوید ما این هزینهها را متقبل میشویم و تبعاتش را میپذیریم.»
به هر حال، کاهش مشارکت مردم به يک چهارم در شهر تهران و مشارکت حدود40 درصدي در کل کشور، در شرايطي که کشور مورد تهديد خارجي قرار دارد، پيام خوبي را براي دولتمردان ندارد.
آیا واقعاً اصولگرایان پیروز انتخابات هستند؟
پیش از برگزاری انتخابات، بسیاری از کارشناسان و نخبگان فکری بارها گفته بودند که مجلس آینده کاملاً در اختیار اصولگرایان خواهد بود، امری که به واقعیت پیوست و اصولگرایان از طریق انتخاباتی که میزان رقابت و سطح مشارکت در آن نیاز به توضیح ندارد، مجلس یازدهم را به کنترل خود در آوردند. با این انتخابات، کشور ما وارد مرحلهای از حیات خود شد که بدون اِغراق، میتوان آن را ورود به دورهای بینهایت بُغرنج، ناشناخته، مبهم و در عین حال “سرنوشتساز” خواند زیرا چه بخواهیم چه نخواهیم، آینده و سرنوشت کشور ما تا اندازۀ زیادی به نوع بازی اصولگرایان در صحنۀ قدرت سیاسی گره خورده است.
اصولگرايان پيروز انتخابات مجلس يازدهم شدند، شايد برخي افراد پیروزی آنان را ناشي از تلاش و برنامهريزيشان براي حضور پرقدرت در مجلس بدانند اما واقعيت آن است که اگر مشارکت حداکثری مردم در انتخابات اتفاق میافتاد، اصلاحطلبان به جاي اصولگرايان بر کرسيهاي مجلس يازدهم جلوس ميکردند زیرا در بسیاری از حوزههای انتخاباتی، اساساً رقابتی نبود و در اندک جاهایی هم که کاندیداهای اصلاحطلب حضور داشتند، در غیاب مشارکت فراوان آرای خاکستری، کاندیداهای این جریان توفیقی به دست نیاوردند. در واکنش به این موضوع “محمد قوچانی” روزنامهنگار و از اعضای حزب کارگزاران سازندگی نوشت: «ما اصلاحطلبان از اصولگرایان شکست نمیخوریم، ما به خودمان یعنی به قهر مشارکت میبازیم.»
در همین رابطه، غلامعلی رجایی از فعالان سیاسی اصلاحطلب هم میگوید: «به نظر من نتیجه این انتخابات غیرمنتظره نبود. با ردصلاحیت گسترده اصلاحطلبان، شورای نگهبان عملاً اصلاحطلبان را به مرخصی چهار ساله فرستاد.»
چالشهای مجلس یازدهم
راهیافتگان به مجلس یازدهم که اصلیترین محور کُنش سیاسی خود را مخالفت با سیاستهای دولت قرار دادهاند، با ورود به مجلس مشکلات فراوانی را پیش روی خود خواهند دید. آنان علاوه بر ناتوانی در تحقق وعدههای بیشماری که به رأیدهندگان خود دادهاند، با چالشهایی از قبیل تعیین رویکرد به سیاست خارجی اعم از شیوه تعامل با جامعه بینالملل، منطقه، سرنوشت برجام و گفتوگوهای جاری با اروپا، مشکلات اقتصادی، تورم، اشتغال، کمبود بودجه و دهها مورد دیگر مواجه خواهند بود که باید پاسخگوی حل آنان باشند. راه یافتگان به مجلس، با شروع به کار مجلس درک خواهند کرد که برخلاف گذشتههای نه خیلی دور، حالا نه درآمدهای نفتی، پشتوانه بهانه تراشی و متهم کردن گذشتگان در بروز وضع جاری است و نه کلافگی مردمِ درگیر با هزارتوی مشکلات، اجازه ادامه حرفها و نقدها و شعارهای بدون پشتوانه را خواهد داد. بنابراین، آزمون سختِ راهیافتگان به مجلس یازدهم با غیبت پُررنگ دیگر جناحهای رقیب، از این پس آغاز میشود.
اولین چالش اصولگرایان در مجلس آینده، تصمیم برای بودجه سال 99 است که احتمالا به مجلس یازدهم واگذار شود. راهیافتگان کنونی، با سابقه نقدهای تُند و تیز خود، لازم است برنامهای را در دستور کار قرار دهند که بتواند راه برونرفت کشور از مشکلات انبوه را پیدا کند. برای مثال، همزمان با برگزاری انتخابات، ایران در فهرست سیاه FATA قرار گرفت. این اتفاق به معنای پیچیدهتر شدن مشکلات اقتصاد تحریم زده کشور است که عموماً زیر تیغ نقدهای تند و بیپرده مخالفان و منتقدان سیاستهای دولت بوده است. اکنون مجلس باید کارآمدی خود را برای برون رفت از این مشکلات به نمایش گذارد.
“ابراهیم نکو” نماینده سابق مجلس معتقد است: «نمایندگان مجلس در دوره یازدهم به محض ورود به مجلس به برخی از واقعیتها پی خواهند برد که این واقعیتها را در شرایط فعلیشان نمیتوانند درک کنند. از جمله، کاستیهای بودجه دولت برای چیست و چگونه است؟ و یا اینکه خود مجلسیها در حضورشان به پارلمان به این نکته پی میبرند که کاری از دستشان برنمیآید. موضوعی که باعث میشود تا آنها در آینده حتی با حامیان خودشان نیز وارد چالش شوند.»
“سعید شریعتی” فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است: «برنامه اکثریت منتخبان این مجلس مشخص نیست. هیچکس نمیداند که این اکثریت میخواهند با جهان خارج چه کند. آیا در تعامل با برخی کشورها میخواهند مسیری غیر از مسیر گفتگوهای ایران با پنج به علاوه یک را حمایت کنند یا موضوع دیگری را مطرح میکنند. اکثریت اصولگراهای راه یافته به مجلس، نیروهای باسابقهای نیستند و اصلاً خاستگاه آنها مشخص نیست.»