طبق پیشبینیها، انتخابات مجلس یازدهم به سود جریان اصولگرا و با کمترین میزان مشارکت مردم برگزار شد. جریانی که با لیستهای متعدد در انتخابات حضور یافت و با حاشیهها و چالشهای فراوان در نهایت توانست، لیست واحد ارائه دهد. اما همین چنددستگی، گمانهزنیهایی را در خصوص آرایش سیاسی مجلس یازدهم ایجاد کرده است و پیشبینی میشود که رقابت میان اصولگرایان در مجلس به اوج خود میرسد و مجلس یازدهم شاهد تشکیل فراکسیون یکپارچهای از اصولگرایان نخواهد بود و اختلافات جریان پیروز انتخابات، منجر به چند فراکسیونی شدن مجلس یازدهم میشود.
«محمد مهاجری»، فعال سیاسی اصولگرا، در گفتوگويي از یارگیری محمدباقر قالیباف برای ترکیب هیئترئیسه مجلس یازدهم میدهد. او مجلس یازدهم را مجلسی حداقل با 4 فراکسیون توصیف کرد و کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات را “فرمول سیاسی اصولگرایان” دانست. او میزان رأی آقای روحانی را از مجموع آرا، 290 نماینده بیشتر دانست.
*آیا اصولگرایان با این میزان مشارکت همچنان خود را باید پیروز انتخابات بدانند؟
“اصولگرایان زمانی پیروز هستند که مشارکت مردم در انتخابات کمتر باشد” این یک فرمول سیاسی دستکم در دو دهه اخیر است و تقریباً همیشه جواب هم داده است. هرگاه جمعیت شرکتکننده در انتخابات کاهش پیدا کند، امکان پیروزی جریان اصولگرا بیشتر میشود. نِماد کامل این فرمول را در انتخابات مجلس یازدهم شاهد بودیم که با میزان حضور 42 درصدی در کل کشور و حدود 24 درصدی در تهران، انتخابات به نفع اصولگرایان تمام شد.
*فکر میکنید جریانی که با 17 لیست وارد انتخابات شد، میتواند در مجلس یازدهم فراکسیون منسجم داشته باشد؟
مقداری باید زمان بگذرد تا تقسیمبندیها در مجلس یازدهم روشنتر شود. اما با شناختی که از جریانهای سیاسی که وارد مجلس یازدهم شدند، دارم میتوان گفت جریان قالیباف و جبهه پایداری بهطور جداگانه فراکسیون تشکیل میدهند. البته در کنار این دو فراکسیون، جریان اصولگرایان سنتی و اصولگرایانی که فقط اسم اصولگرایی دارند و گرایشی به هیچکدام از جریانهای اصولگرا ندارند در مجلس حضور دارند. از جریان مستقلین نیز نباید غافل شد هرچند جریان مستقل، خیلی زود رنگ خواهد باخت. در کنار این 4 فراکسیونی که گفتم یک فراکسیون دیگر را نیز جریان اصلاحطلبان تشکیل میدهند. در این فراکسیون، چهرههای شاخص اصلاحطلبی دیده نمیشود. فکر میکنم اصلیترین نماینده جناح اصلاحطلب در مجلس آقای پزشکیان نماینده تبریز باشد و بقیه اصلاحطلبانی که انتخاب شدهاند، افراد شناختهشدهای نیستند.
به این ترتیب در مجلس یازدهم حداقل چهار فراکسیون تشکیل میشود. از سوی دیگر از هم الان میشود پیشبینی کرد که مجلس یازدهم، مجلس بسیار ضعیفی است و جریان اصولگرا که با شعار “اصلاح نظام اقتصادی” برای ورود به این مجلس تلاش میکرد، عملاً خلاف شعارش عمل کرد و تیم اقتصادی باتجربه و باسوادی را در لیست خود جا نداد.
این نکته را هم باید به قضاوت درباره مجلس یازدهم اضافه کرد که مجلس بعدی “ضعف شدید مقبولیت” دارد و نمایندگان با میزان مشارکت بسیار پایین، صاحب کرسی شدهاند. در قریب بهاتفاق حوزههای انتخابیه نمایندگان با رأی زیر 50درصد شرکتکنندگان روانه مجلس شدهاند ضمن اینکه اکثر نمایندگان درصد رأیشان بهزحمت به 30درصد میرسد. فکر میکنم تعداد کل شرکتکنندگان در انتخابات مجلس که به 7هزار نامزد رأی دادهاند به تعداد آرای آقای روحانی در سال 96 نرسد. بنابراین مجلس یازدهم، مجلس بسیار ضعیفی است. مصداق این مجلس مثل این میماند که از افرادی که قد متناسب ندارند انتظار بسکتبالیست خوب شدن را داشته باشید. اصلاً امکان ندارد. اما این امکان وجود دارد که وقتی بسکتبالیست خوبی نمیشوی روی تیم مقابل خطا کنی و مثلاً به حریف لگد بزنی. یکی از کارهای مجلس یازدهم “لگد زنی” و ایذاء به تیم مقابل که همان دولت است، خواهد بود. برخی از نمایندههای مجلس یازدهم با اینکه کوتاه قد هستند اما صدایشان بلند است و اکو دارند، بلندگوها و رسانههای حامی و قوی دارند و سعی میکنند، خود را گنده معرفی کنند.
*مشکلات پیش روی جریان اصولگرا در مجلس یازدهم چیست؟
به نظر من جریان اصولگرا در مجلس یازدهم به علت نبود لیدر مقبول همه، چالش سختی را پشت سر خواهد گذاشت. مجلس یازدهم مقدمه انتخابات ریاستجمهوری 1400 است. جناح سیاسی منتخبین یازدهمین دوره انتخابات مجلس قول دادهاند که دولت بعدی را در دست بگیرند، مجلسی که در خوشبینانهترین حالت، نماینده 10 الی 12 درصد مردم است اصلاً نخواهد توانست، نماد وحدت ملی برای یک کشور باشد چه رسد که بخواهد در انتخابات ریاستجمهوری تأثیرگذار هم باشد. جریان اصولگرا در اولین قدم باید مراقب غضنفرهای خود باشد تا در انتخابات ریاستجمهوری 1400 نبازد.
بعضی پیشبینی میکنند، جریان اصولگرا تلاش خواهد کرد مجدداً میزان مشارکت مردم در انتخابات1400را کاهش دهد تا با خیال راحتتری قوه مجریه را هم در دست بگیرد و همهچیز یکدست شود.
قالیباف بیتردید ریاست مجلس یازدهم را بر عهده خواهد داشت. درست است که طیف جبهه پایداری در مجلس حضور دارد اما چون رقابت با اصلاحطلبان وجود ندارد، عملاً رقابت بین اصولگرایان خواهد بود. از طرفی آقای قالیباف حریفی در جریان مقابل خود یعنی جریان احمدینژاد و پایداری نمیبیند که بخواهند مقابل او عرضاندام کنند.
*نقش قالیباف را در مجلس چطور میبینید؟
آنقدر رئیس شدن آقای قالیباف برایم مسجل است که حتی به خودم زحمت نمیدهم در روز انتخابات هیئترئیسه، رادیو مجلس را روشن کنم و گوش دهم. تقریباً اعضای هیئترئیسه مجلس را هم میتوانم حدس بزنم اما فعلاً چیزی راجع به آن نمیگویم. فکر میکنم 80 درصد با گمانهزنی میتوان اعضای هیئترئیسه مجلس آینده را حدس زد. در هیئترئیسه تقسیم قدرت میشود و الان هم جریان اصولگرا طبق خبرهایی که دارم در حال یارگیری هستند.
*وضعیت اصلاحطلبان را در مجلس چطور میبینید؟
اصلاحطلبان 10 الی 12 نفر هستند چه کار میخواهند، انجام دهند؟ تفریح میکنند دیگر! در این مجلس کار خاصی از آنها برنمیآید. دولت پیشنویس لایحهای را به کمیسیون لوایح ارجاع داده که مربوط به تغییر در حدود اختیارات رئیسجمهور است و بهنوعی به دنبال افزایش اختیارات مجلس است. فکر میکنید چرا رئیسجمهور به یکباره چنین تصمیمی گرفت و آیا این لایحه در مجلس رأی میآورد؟ این کار رئیسجمهور یک مانور سیاسی است وگرنه حتی اگر به فرض محال در مجلس تصویب شود در شورای نگهبان قطعاً رد میشود.
اصل 113 قانون اساسی میگوید، رئیسجمهور مسئول اجرای قانون اساسی است. شورای نگهبان در گذشته این اصل را چنین تفسیر کرده که رئیسجمهور فقط مسئول اجرای قانون اساسی در حوزه قوه مجریه است. این تفسیر خندهدارترین تفسیر ممکن است. معلوم است که طبق قانون اساسی قوه مجریه، مقننه و قضاییه (همه قوا) موظفاند وظایفشان را طبق قانون اساسی انجام دهند. وقتی یک اصل جداگانهای میگوید رئیسجمهور مسئول اجرای قانون اساسی است، در واقع تأکید بر یک اختیار خاص برای رئیسجمهور است. با این حال فکر میکنم رئیسجمهور کاملاً میداند که شورای نگهبان در برابر این لایحه میایستد اما این کار رئیسجمهور در تاریخ خواهد ماند و شاید روزی به مطالبه عمومی، تبدیل شود.
در کشور ما اختیارات دولت متناسب با توقعات نیست. رئیسجمهور میآید شعارهایی میدهد و با آن شعارها از مردم رأی میگیرد اما در مجمع تشخیص مصلحت، یک مجموعه کوچکی به اسم ناظر بر سیاستهای کلی، تشکیل دادهاند که هنرمندانه! با بعضی قوانین مخالفت میکند مثل FATF و CFT، هرچه رئیسجمهور پیشنهاد دهد، آن را رد میکنند.
به نظرم دیگر زمان آن رسیده که قانون اساسی در دهه پنجم انقلاب اسلامی بازنگری اساسی شود و اختیارات رئیسجمهور کاملاً شفاف شود. صرفنظر از اینکه رئیسجمهور روحانی یا احمدینژاد یا هرکسی باشد و حتی نامزد اصولگرایان برای ریاست جمهوری بعدی که احتمالاً قرار است آقای رئیسی باشد، این اختیاراتی نیست که برای یک رئیسجمهور مقتدر، در نظر گرفته شده است.
روحانی به دنبال این است که نکتهای را در تاریخ بهصورت مکتوب باقی بگذارد و اگر لایحه آن را مجلس ببرد، به نظرم یک گام رو به جلو در جهت تغییر در ساختار سیاسی کشور و اصلاح قانون اساسی است.