یکی از بزرگترین فجایعی که در ساحت سیاست ایران رخ میدهد و تبعات وحشتناک خود را حتی تا سفرههای مردم نیز تحمیل میکند، ظهور و بروز اشخاص و گروههای «بیریشه» است که گاه قدرت را نیز به دست میگیرند.
اشخاص و گروههای بیریشه، پنج ویژگی مهم دارند:
1 ـ برنامه کاربردی برای اداره جامعه و حل مشکلات آن ندارند.
2 ـ شخصیتسازی دروغین میکنند.
3 ـ یک یا چند شخص معروف و معتبر را نشان میکنند و به او میتازند.
4 ـ در عوام فریبی و پروپاگاندا استاد هستند
5 ـ پیاده نظام احساساتی و تحریکپذیر دارند.
حرکت «بیریشهها»، معطوف به قدرت است اما آنها از هیچ قاعده حزبی بهره نمیگیرند. به عنوان مثال، در رقابت حزبی سالم، آنچه به عنوان برگ برنده احزاب رو میشود، برنامههای قدرتمندی است که بتواند نظر مثبت مردم را به خود جلب کند. مثلاً در انتخابات آمریکا، بحث مالیاتها و روشهای متفاوتی که جمهوریخواهان و دموکراتها در این باره داشتند، مورد قضاوت مردم بود.
جمهوریخواهان میگفتند که دولت باید مالیات تولیدکنندگان را کم کند تا آنها بتوانند اشتغالزایی بیشتری کنند و دموکراتها اعلام میکردند که صلاح جامعه در این است که از صاحبان صنایع، مالیات بیشتری گرفته شود تا دولت بتواند برای حمایت از قشرهای کمدرآمد، منابع مالی داشته باشد.
اما «بیریشهها» در ایران ـ که عمدتاً نامهای پرطمطراق و بعضاً حماسی نیز بر خود مینهند تا چنین القا کنند که تنها، آنان پایدار میمانند و بقیه رفتنیاند(!) ـ عملاً فاقد هرگونه برنامهای برای اداره کشور هستند. آنها، همینکه بتوانند قدرت را از دست دیگران بقاپند و قبضهاش کنند، برایشان کفایت میکند: بقیه کارها را میتوان با فروش نفت رتق و فتق کرد؛ همینکه ملت آب و غذایی داشته باشند کفایت میکند!
نداشتن برنامه ، در یک جامعه متعادل به معنای نداشتن حرف و مترادف سکوت و حذف است. اما «بیریشهها» نسبت به قدرت، شهوانیتر از آنند که به خاطر نداشتن برنامه، سکوت کنند و از خیر عروس وسوسه انگیز قدرت بگذرند .
لذا آنان سراغ ویژگیهای شماره د و تا پنجشان میروند: افرادی از میان خود را به لطایفالحیل بزرگ میکنند و در کوتاه مدت، از یک فرد بیمایه، یک شخصیت مطرح درست میکنند، در رسانههایشان از او به بزرگی یاد مینمایند و پیاده نظامشان، دور او جمع میشوند.
«بیریشهها»، حتماً به یک یا چند شخصیت معتبر نیز حمله میکنند. درآویختن با بزرگان، حتماً برای آنها شهرت میآورد زیرا بزرگان، معمولاً هم موافق دارند و هم مخالف. حمله «بیریشهها» به بزرگان، موافقان را به واکنش دفاعی و مخالفان را به همراهی وا میدارد و هردوی اینها، به نفع بیریشههایی است که در حالت عادی، کسی حتی به آنها نگاه هم نمیکند.
«بیریشهها» با حمله به این و آن و ارائه شعارهای حماسی و احساسی، فرصت را از مردم میگیرند تا کسی از آنها نپرسد که گیریم هر آنچه شما در نقد این و آن میگویید صحیح است، خودتان برای اداره کشور و حل مشکلات مردم جه برنامهای دارید؟!
نامی از هیچ گروهی نمیبریم ولی اگر نگاهی به میدان سیاست امروز بیندازید، گروههایی را خواهید یافت که هم رسانه دارند، هم نماینده دارند، هم در جاهای مختلف نیرو دارند و چند سال است که در خط مقدم حمله به این و آنند ولی تاکنون، حتی یک سطر برنامه یا یک طرح به درد بخور از ایشان در جایی دیده نشده است چون اساساً این کاره نیستند .