به قلم علی محمد خزاعی
محمد وحیدی نماینده مردم بجنورد و عضو کمیسیون آموزش مجلس شورایاسلامی، در هشتمآبان جاری طی گفتگویی با پایگاه خبری رویداد 24 اعلام کرد: «قریب۹۰ هزار نفر از معلمان مشمول بازنشستگی بودند. ۶۸ هزار معلم در شروع سال تحصیلی از سیستم خارج شدهاند. یعنی ۶۸ هزار کلاس درس خالی و بدون معلم. اگر بعضیها دو کلاس درس هم پوشش میدادند، میشود ۱۰۰ هزار کلاس خالی. تمام اینها برنامهریزی میخواهد که در سطح ستاد، خوب انجام نشده و مربوط به ستاد آموزش و پرورش است.» همین موضوعِ کلاسهای بدون معلم و مسائل دیگری که باعث اوضاع و احوال آشفته سیستم آموزشی کشور در آغاز سال تحصیلی گردید، بحث استیضاح رضامراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش را جدی نموده است. اما دو روز بعد یعنی دهم آبان، وزیر آموزش و پرورش با حضور در برنامه “صف اول” تلویزیون، با بیان اینکه “در گزارش مدیران کل آموزش و پرورش، ما کلاس خالی در هیچجایی از کشور نداریم” تاکید کرد: «مدارس ما مشکل معلم ندارند.» و مشخص نیست چطور در عرض چند روز و درست زمانی که انتقادات از وزیر بالا گرفته و بحث استیضاح او هم پیش آمده، وی اعلام میکند؛ «کلاس بدون معلم در کشور نداریم!»
با نگاهی به گفتههای اخیر صحرایی باید گفت؛ مشکل مدرسه با تجویزها و مسکّنهای موقتی مانند اعطای “شیر رایگان” به دانشآموزان، قابل چشمپوشی و فراموشی نیست چراکه مشکلیست که همه روزه جلوی چشم آیندهسازان این مرز و بوم رژه میرود. موضوع “توزیع شیر رایگان در مدارس” را ابراهیم رئیسی به عنوان یک خبر خوش به دانشآموزان داد و البته بلافاصله کارشناسان توضیح دادند که کشورهای دیگر علاوه بر صبحانه، یک وعده غذا هم برای ناهار برای دانشآموزانشان در نظر گرفتهاند تا مغزشان کار کند و آموزهها را بهتر فرا بگیرند. اما حالا دانشآموزان ایرانی این شیر را هم نمیخواهند، آنها فقط یک چاردیواری و سقفی که زیر آن پناه بگیرند میخواهند؛ چیزی به نام “کلاس درس” و شخصی که نامش “معلم” باشد تا به آنها درس بدهد!
وزیر آموزش و پرورش در همان برنامه صف اول در خصوص کمبود معلم در مدارس توضیح داد: «زمانی که سند تحول رونمایی شد، بنا بر این بود که تمام نیاز آموزش و پرورش از خروجی دانشگاه فرهنگیان تأمین شود، در سال اول تأسیس دانشگاه فرهنگیان، بهطور تقریبی ۲۲ هزار دانشجو پذیرش شد و بنا هم بر این بود که این میزان با خروجی آموزش و پرورش تراز شود و تا ۳۵ هزار نفر هم افزایش پیدا کند، ماده ۲۸ دانشگاه فرهنگیان هم میگوید؛ هرکجا این دانشگاه نتواند به تأمین نیرو بپردازد، میتواند استخدام کند، اما این اتفاق نیفتاد و وقتی دانشگاه فرهنگیان چهار یا پنج ساله شد، ورودی آن به زیر چهار هزار نفر رسید و نگرانی آنقدر زیاد شد که رهبر معظم انقلاب به دانشگاه فرهنگیان تشریففرما شدند»
مرادصحرایی مشکل دوم را روند جذبهای آموزش و پرورش در سالهای ۹۲ تا ۹۹ دانسته و گفته تا سال۱۴۰۰ همیشه جذب ما از آمار بازنشستگیها کمتر بود، در حالیکه باید جذب و بازنشستگیها تراز میشد و باید به دلیل روند افزایش دانشآموزان کشور بیشتر هم شود، از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۲ جمعیت دانشآموزی کشور نزدیک سه میلیون نفر اضافه شده، این آمار نشان میدهد که ما باید معلم تربیت میکردیم یا اگر قرار بود استخدام نیرو انجام شود، متناسب با میزان بازنشستگی، نیرو جذب میکردیم.
به اعتقاد او، «با اجرای قانون رتبهبندی که از شهریور۱۴۰۰ شروع شد، بسیاری از معلمان منتظر ماندند تا مشمول رتبهبندی شوند، دو سال در رتبهبندی بمانند و بعد خارج شوند، به دلیل آنکه حقوق بازنشستگی بر مبنای دو سال آخر محاسبه میشود، در نتیجه اوج بازنشستگی مربوط به سال۱۴۰۲است، اتفاقی که افتاد این بود که میزان بازنشستگی از میزان پیشبینیها فراتر رفت و قانون هم اجازه نمیداد ما بتوانیم بازنشسته را نگه داریم، ضمن آنکه تأخیری را هم در اعلام نتایج آزمون استخدامی آموزگاری داشتیم.»
مراد صحرایی این دلایل را کنار هم گذاشته تا به اینجا برسد که «کلاسهای درس حدود چهار هفته معلم واقعی نداشتند» و اکنون هم بر اساس آماری که در دست ایشان است، «کلاس خالی در کشور نداریم»، ولی می افزاید با اینکه کلاس خالی نداریم، باز هم موضوع کلاسهای خالی را پیگیری میکنیم.
در پاسخ به این ادعاهای مراد صحرایی، “محسن حاجی میرزایی” وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی در مطلبی با عنوان «محک تدبیر و صداقت در مشکل آموزش و پرورش»، که در روزنامه اعتماد چاپ گردید، نوشت: آموزش و پرورش ایران در دو سال استقرار دولت جناب آقای رئیسی با سه بحران بزرگ ملی روبهرو شده است که در هر سه مورد، رد بیتدبیری و ناآشنایی به کار، محسوس است. در اسفند گذشته با بروز مشکل در پرداخت حقوق معلمان شاهد وضعیتی بودیم که در طی دهههای اخیر بیسابقه بود و در روزهای پایانی سال، اختلالی فراگیر در میزان و زمان پرداخت حقوق معلمان پیش آمد. واکنش وزیر وقت، معاون اول رییسجمهور و جناب آقای رییسجمهور زمانی بود که صدای قریب به یک میلیون معلم بلند شد، در حالی که همان کاری که با تأخیرِ دو هفتهای و پس از تعطیلات نوروزی انجام دادند، میتوانستند با پیشبینی و اهتمام به موقع قبل از پایان اسفند انجام دهند.
بحران دوم، در زمان اجرای قانون رتبهبندی پیش آمد؛ ناآگاهی نسبت به فلسفه رتبهبندی و بیتجربگی در طراحی سازوکار اجرا، موجب نارضایتی شدید فرهنگیان و اعتراض و شکایت قریب به نیمی از معلمان شد که هنوز بهطور کامل حل نشده است. روشهای سلیقهای و بهشدت متفاوت در بررسی صلاحیتها وضعیتی را ایجاد کرد که نهتنها به افزایش رضایتمندی معلمان منجر نشد بلکه کوچکترین تاثیر مثبتی بر اهداف مدنظر در اجرای رتبهبندی نیز نداشت.
بحران سوم، کلاسهای بدون معلم پس از گذشت بیش از یکماه از شروع سال تحصیلی است. این بحران نیز معلول بیتجربگی و ضعف تدبیر بوده است و وزیر محترم آموزش و پرورش و سخنگوی محترم دولت نیز برای دور ماندن از پیامدهای این خطای بزرگ، مشکل را متوجه دولت قبل کرده و اعلام کردند چون در دولت قبل به تعداد کافی معلم استخدام نشده است ما با کلاس بدون معلم روبهرو هستیم و این مشکل نتیجه کمبود ناشی از کاهش میزان استخدام است.
برای جمیع فرهنگیانی که با ساماندهی نیروی انسانی در آموزش و پرورش آشنا هستند، پوچی و بیاعتباری این اتهام روشن است اما برای تنویر افکارعمومی توضیحاتی را تقدیم میکنم.
نکته اول: اگر این مشکل متوجه دولت قبل است چرا در دولت قبل چنین مشکلی در این حجم روبهرو نبودیم و چرا در سال گذشته که شما متولی اجرا بودید، چنین مشکلی پیش نیامد؟ و اگر این مشکل ناشی از دولت قبل بود و شما آن را متوجه شدید، چرا در بیش از دوسال گذشته که مدیریت کشور در دست شماست، تدبیری نکردید؟ البته این مشکل نه ناشی از میزان استخدام نیروی انسانی است و نه مسألهای تازه و جدید است. توضیحاتی که در ادامه ارایه میشود به تبیین این گزاره کمک میکند.
ساماندهی نیروی انسانی در آموزش و پرورش امری بهشدت پیچیده و سالانه است، به گونهای که همهساله بایستی با توجه به تاثیر متغیرهای بسیار بر وضعیت نیروی انسانی، مورد ارزیابی و تجدید سازماندهی قرار گیرد. چنین فرآیندی همهساله پس از استقرار کلاسها و آغاز سالتحصیلی تحت عنوان “پروژه مهر” برای سازماندهی سال بعد در دستور قرار میگیرد.
تغییر تعداد دانشآموزان، جابهجاییها و مهاجرت معلمان و دانشآموزان از منطقهای به منطقه دیگر، تعداد افرادی که بازنشسته میشوند، تعداد کسانی که به دلیل رسیدن به۲۰سال خدمت مشمول کاهش ساعات کار میشوند، زایمانها و مرخصی ناشی از آن، بیماریها، قبولی در دانشگاه، ازدواج، تمایل به تغییر محل خدمت از مناطق کمبرخوردار به مناطق برخوردارتر، تناسب جنسیت معلمان موجود و نیازها، متغیرهایی هستند که سازماندهی هر سال را با سال قبل متفاوت میکند و لزوم داشتن پیشبینیهای دقیق از تغییرات، این متغیرها را ضروری میکند. برای ساماندهی مطلوب، پس از ارزیابی دقیق از تغییرات متغیرها به تفکیک روستا، شهر، شهرستان و استان، روش تامین نیروی مورد نیاز از راههای مختلف انجام میشود.
ابتدا تعداد معلمان رسمی و فارغالتحصیلان دانشگاههای فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی و مستخدمین ماده ۲۸ سازماندهی میشوند و کسریها به روش معمول در تمام سالها از محل خدمات پاره وقت معلمان یا بازنشستگان تامین میشود. هر استان در نشستهای متعدد با مرکز نیروی انسانی و مرور همه موارد فوق تفاهمی را با مرکز نیروی انسانی وزارتخانه به امضا میرساند که روش و میزان تامین نیروی مورد نیاز در آن به دقت مشخص شده است، این پدیده نیز تحت تاثیر عواملی، هر سال نسبت به سال قبل متفاوت است. به عبارت دیگر از آن جایی که به کارگیری نیروهای پارهوقت منوط به تمایل و آمادگی آنان است، نسبت بازنشستگانی که تمایل به همکاری اعلام میکنند و معلمانی که کار اضافه را میپذیرند سال به سال تفاوت میکند. اکنون با اتکا به اطلاعات فوق به بررسی مشکل کمبود نیرو در سال تحصیلی جدید میپردازیم تا معلوم شود که فرمایشات جناب وزیر و سخنگوی دولت تا چه حد آگاهانه و صادقانه است؟
اولین مشکلی که امسال پیش آمده است به دلیل جابهجاییهای گسترده مدیریتی، تغییر وزیر و بدون مسئول بودن چندینماهه مرکز نیروی انسانی، فرآیند ساماندهی منابع انسانی با تاخیر بسیار زیاد آغاز شده و زمان کافی برای بررسی دقیق موضوع و تدبیر آن از دست رفته است. دومین مشکل در حالیکه سال قبل افرادی که به سن بازنشستگی رسیدند به دلیل برخورداری از امتیازات رتبهبندی تمایلی به بازنشستگی نداشتند، امسال تعداد ۷۰ هزار نیرو که در سن بازنشستگی بودند درخواست بازنشستگی دادند. این پدیده قابل پیشبینی و تدبیر بوده است. از سوی دیگر همهساله با عقد قرارداد، تعدادی از بازنشستگان پس از بازنشستگی در چهارچوب قوانین جاری به صورت یکسوم زمان در ازای یکسوم حقوق به همکاری با آموزش و پرورش ادامه میدادند در حالی که در سال جاری ضریب همکاری آنها کاهش یافته و به۳۰درصد رسیده است و این نیز میتوانست پیشبینی و تدبیر شود.
مشکل دیگر، کاهش تمایل معلمان به کار اضافهتر از ساعات موظف است که این نیز دسترسی به معلم مورد نیاز را با مشکل روبهرو کرده است و این نیز قابل پیشبینی و تدبیر بوده است. برای اینکه معلمان به همکاری رغبت داشته باشند نیازمند این هستیم که آنان احساس خوبی از متولیان امر داشته باشند. مواجهه کریمانه و پرداخت به موقع مطالبات معلمان قطعاً در افزایش اشتیاق آنان به ادامه کار در شرایط نیاز آموزش و پرورش مؤثر است.
اکنون به نظر میرسد که سادهترین راه برای شانه خالی کردن از زیر بار سنگین کلاسهای بدون معلم، متهم کردن دیگران است و چه روش و رویه ناپسندی. اتخاذ این روش از سوی همه ناپسند است و از متولیان نظام آموزش و پرورش ناپسندتر. گام نخست در حل واقعی و پایدار مسائل، پذیرش واقعیتها و تمرکز بر نقش خود است. کسانی که همچنان در بروز مشکلات، فقط به عواملی بیرون از خود میپردازند، به هیچوجه صلاحیت کافی برای حل مشکلات ندارند.