به قلم علیرضا افتخاری
جریان اصولگرای ترشیز در حالی این روزها در تب و تاب ایجاد وحدت در این اردوگاه است که چهرههایی در این جناح، از طیف سنتی گرفته تا نواصولگرایان تلاش دارند خود را در قامت یک لیدر و محور جریان اصولگرا مطرح کنند.
اصولگرایان مدتهاست که از خلاء محوریت مقتدر رنج میبرند، محوریتی که گفته میشود از تمرکز روی چهرههای کاریزماتیک در فضای سیاسی عبور کرده و در تلاش است تا ساختارها را جایگزین افراد کند.
شاید در پی همین نگاه بود که برخی به دنبال راه اندازی تشکیلات سیاسی اصولگرایان در منطقه بودند تا شاید بتواند جایگزینی برای وحدت اصولگرایان حول محور افراد باشد.
واقعیت آن است که خلاء لیدری در جریان اصولگرایی حتا در کشور نیز مشهود است تا حدی که مصباحیمقدم به کنایه گفته بود؛ “در قوم ما اصولگرایان، همه رئیس هستند”. این اظهارنظر اگرچه در نگاه نخست کمی طنز مینماید اما به واقع گویای حال و روز این روزهای جریان اصولگرایی است.
افراد زیادی هستند که امروز خود را در جایگاه لیدری و راهبری این جریان سیاسی در منطقه میدانند و تلاش دارند نبض تحرکات این جناح را در دست بگیرند.
به طور قطع مرحوم “صابر شاکری” را میتوان یکی از مهمترین و موثرترین چهرههایی معرفی کرد که شخصیتی اثرگذار در جریان اصولگرایی داشت. او را یک سیاستورز کاربلد و ریشهدار در بدنه اصولگرایی منطقه باید دانست که اگرچه بیماری امانش نداد، اما همچنان نامش در این جریان سیاسی منطقه زنده و جای خالیاش این روزها بسیار احساس میشود.
“طالب کاوری” نیز در حالی به عنوان فردی موثر در لیدری جریان اصولگرایی مطرح است که همواره از او با صفت “لابیمن” یاد میشود، و شاید به دلیل همین ویژگی است که همواره نقش بالانسر را بازی کرده است. چه آنکه حضور او در برخی جلسات و گفتوگوهای پنهان، نشان از تاثیرگذاری او به عنوان هماهنگکنندهای موثر در بین جریان سیاسیشان دارد.
“شیخ علی محمدی” یکی از چهرههای دیگر جریان اصولگراست که تلاش دارد خود را به عنوان یک لیدر اصلی در جریان راست سیاست تعریف کند، و البته توفیقاتی در این قضیه داشته است. وی فعالیتهای زیادی در عرصههای مختلف داشته و به نوعی در همین راستا شاید بتوان گفت که دِینش را به جریان ادا کرده است! از همین روست که وی در چند انتخابات اخیر تلاش کرده که نقشی دیگر در سیاست اصولگرایانه برای خود تعریف کند. هر چند زمزمههای خبری میگویند که نیروهای جدید این جریان سیاسی تمایل زیادی به دیدگاهها و تفکرات فکری نیروهای قدیمی ندارند و به نوعی از آنها عبور کردهاند!
“محمدعلی شبیری” از دیگر چهرههایی است که از فعالان جریان اصولگراست. او یک بار وارد گود رقابتهای انتخابات شورایشهر شد بود و سودای مجلس رو هم در سر میپروراند و شکست سنگینی در این رابطه خورد اما در سالهای اخیر تلاش کرده خود را به عنوان یکی از چهرههای محوری این طیف از اصولگرایان معرفی کند؛ هرچند اقبالی را که در بین اصولگرایان داشت روز به روز کمتر شده و صرفا طیف ضعیفی به عنوان پشتوانه سیاسی او در جریان اصولگرا قرار دارند.
از “باقری” و “امیرزاده” و”فروغی” نیز میتوان به عنوان چهرههای فعال و جدید در جریان اصولگرایی نام برد. این افراد نیز این روزها پرچم اصولگرایی برافراشته و تحرکات گستردهای برای قرار گرفتن در راس این جریان و تغییر نقش خود از بازیگری به بازیگردانی آغاز کردهاند، اما تا رسیدن به قله و مورد قبول تمامی همفکرانشان راه طولانی در پیش دارند و شاید هیچگاه به حقیقت نپیوندد.
واقعیت آن است که برخی جریانهای نوظهور اصولگرا تنها جایگاه مشورتی برای قدیمیهای این جریان قائلند و در حال کنار زدن آنها از تحرکات انتخاباتی هستند، با این حال خبرها حکایت از تلاشهای برخی اصولگرایان برای زنده نگهداشتن طیف سنتی جریانشان دارند که حواشی انتخابات پیشرو حکایت از این دارد که زیاد در این امر موفق نبودهاند!
طرح اسامی جدیدی که هر روز با ادبیاتی خشن و با صدور بیانیههای کذایی بیشتر قصد مانور قدرت دارند تا حل مشکل، این پیام را میرساند که اختلافات درون جریان اصولگرا به این زودی قابل حل نیست و اساسا همدیگر را و از آن مهمتر لیدرهایشان را قبول ندارند. اگر مردم روزی دسترسی به مشروح مذاکرات جلسات اجماع اصولگرایان پیدا کنند، متوجه میشوند که انگار سهمخواهیها آن قدر زیاد شده که حتی قدیمیهای این جریان هم توان مدیریت آن را ندارند! اگر کمی به عزل و نصبهای مدیریتی این دو سه سال اخیر منطقه دقت کنیم، در مییابیم این روزها کسانی که سهمی به آنها نرسیده، بیشترین انتقادات را دارند و عبور از وضعیت فعلی را فریاد میزنند!
و اما برگزاری جلسات مشابه اصولگرایان در شهرستانهای مجاور حکایت از آن دارد که تصمیمات مرکز ـ کاشمر ـ را اصلا قبول ندارند! و این شاید عامل شروع اختلافات عمیقتر و دعواهای جدید در بین این جریان سیاسی باشد.