اگر بخواهیم مردم به خدا ایمان و اعتقاد داشته باشند نمیتوانید بر موعظه در راستای یک کلیسای خاص تکیه کنید، بلکه باید در درجه اول تصویری باورپذیر از خدایتان ارائه دهید و خودتان هم رفتاری قابلاعتماد و پذیرفتن داشته باشید. به عبارت دیگر شما ناچارید درست در جهت عکس آنچه اغلب نمایندگان دین نهادینه شده انجام میدهند عمل کنید، آنجا که خدا را طوری تصویر میکنند که در درجه اول علاقهمند است مورد اعتقاد باشد و با دقت امام اصرار دارد کسانی که به او اعتقاد دارند، وابسته به کلیسای خاص باشند. عجیب نیست که نمایندگانی دینی که از این دست طوری رفتار میکنند که انگار وظیفه اصلی گروه و فرقهشان نادیده گرفتن یا کنار زدن گروهها و فرقههای دیگر است. مسلماً این گرایش، از دین در چنین معنایی شدیداً فرقهای و گروهی فاصله دارد. با این حال این به این معنا نیست که سرانجام یک دین جهانی وجود خواهد داشت برعکس اگر این قرار باشد به حیات خود ادامه دهد، ناچار است عمیقاً جنبه شخصی پیدا کند. البته این به این معنی نیست که هیچ نیازی به نهادها و شعائر نیست. حتی جانسختترین لا ادری گرها و بیدینها هم نمیتوانند نمادها را به کلی کنار بگذارند. ایمان به خدا یا بیقیدوشرط و نامشروط است یا اصلاً ایمان نیست. اگر ایمان نامشروط نبود یک کودک بیگناه هم اگر بهاجبار میمرد از یادها میرفت. حقیقت این است که در میان کسانی که واقعاً تجربه اردوگاههای کار اجباری را درک کردهاند شما به آنان که زندگی دینیشان به رغم کسب تجربه و نه به سبب آن عمیق پیدا کرد بهمراتب بیشتر از شمار کسانی است که دست از اعتقادشان کشیدند. (از مقدمه کتاب)
خواندن کتاب فوق را به علاقهمندان به معنای وجودی انسان توصیه میکنیم.