مقوله “امنیت“ در ابعاد گسترده آن، شامل سطوح مختلف امنیت داخلی، امنیت ملی، امنیت منطقهای و امنیت جهانی است. وجود و عدم وجود ثبات در امنیتِ هرکدام از این سلسلهمراتب تأثیرگذار بوده و نمیتوان وقوع بیثباتی در هیچ سطحی را از منظر اثرگذاری در سطوح دیگر نادیده گرفت.
از هفتم اکتبر تحولات خاورمیانه، موضوع غزه و لبنان و طی دو هفته گذشته بحث وحدت سرزمینی سوریه و سقوط پُرسرعت بشار اسد بهعنوان رویدادهایی که ثبات و امنیت کل خاورمیانه و شاید بخشهای دیگر از اروپا و اوکراین را تحت تأثیر قرار داده، در این مقوله قابلبررسی است. اگر به آخرین مورد آن بپردازیم یعنی سوریه، باید به این سؤالات پاسخ دهیم که جغرافیای عمومی و سیاسی فرهنگی سوریه چگونه است؟ طی 54 سال گذشته چه سیستم سیاسی در آنجا حکومت کرده است؟ عوامل و زمینههای این تحول اخیر، یعنی فروپاشی سوریه چه بوده است؟ بازیگران صحنه چه عواملی هستند؟ چه سرنوشتی را میتوان برای آینده سوریه متصور شد؟
سوریه کشوری فاقد یک بافت منسجم ملی و مدنی بوده و اطلس قومی، زبانی و مذهبی این کشور رنگارنگ است. 73 درصد سنّی، 15 درصد علوی، 8 درصد کُرد سنّی و حدود 3 درصد شیعه و دروزی هستند. به لحاظ حوزه همسایگی، بالاترین مرزها را با ترکیه و عراق دارد و از سمت دیگر با اردن و رژیم اشغالگر قدس و لبنان هممرز است. این کشورها بهاستثنای، ترکیه طی سالهای اخیر و بهخصوص در جریان یورش داعش، جولانگاه تحرکات نظامی بودند و تأثیر داشتند. وجه قالب این حکومت، یک حکومت اقلیّت برخوردار از دیکتاتوری کمنظیر خانوادگی بوده و لذا یک اقلیتی در این کشور حکومت میکردند. به لحاظ ژئوپلیتیکی موقعیت، سوریه در تعامل با محور مقاومت و رژیم اسراییل یک موقعیت بسیار حساس بوده و سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی هم در این حوزه مؤثر بودند. در جریان دفع فتنه داعش در زمین سوریه، مبارزه با داعش بهعنوان یک هدف بینالمللی برگزیده شد و صرفنظر از درگیریهای داخلی حکومت دمشق با کردهای اهل سنّت و معارضین و درگیریهایی که با ترکیه پیدا شد، بحث انسجام ملی این کشور بهشدت آسیب دید.
طی سالهای اخیر و در جریان عقب راندن تروریستهای داعش از سوریه و عراق که دامنه تأثیرات آن تا ایران و مجلس و حرم امام نیز کشیده شد، نقطه نظراتی مطرح بود که بشار اسد متقاعد شود و از تعامل با مردم خودش از در آشتی ملی درآید و حقوق معارضین را به رسمیت بشناسد و وضعیتی را ایجاد کند تا حدود 8 میلیون آواره در لبنان و ترکیه و معارضین به خانههای خود برگردند و دولت وحدت ملی تشکیل شود.
آن زمان سردار سلیمانی بهعنوان ارشدترین افسر میدان مبارزه با داعش، تلاشش بر این بود تا ضمن مبارزه با داعش که تهدیدی همهگیر بود، وارد منازعات فیمابین بین اسد و معارضین نشود.
اما ظرف یکسال و نیم گذشته، تغییراتی در رویکرد حزب سوریه مبنی بر اینکه با وعدههای برخی از قدرتهای بیرونی فاصله خود را با ایران کم کند، بر صحنه سیاست این کشور تأثیر گذاشت. بشار اسد سال گذشته به اجلاس سران عرب دعوت شد و به او آشکار و پنهان وعده دادند که اگر از ایران فاصله بگیرد محفوظ میماند و در بازسازی سوریه به او کمک خواهد شد. علیرغم همه این مباحث، بشار اسد نهتنها به توصیههای ایران عمل نکرد بلکه فاصله خود را نیز زیادتر کرد. از طرفی تحرکاتی که در غزه و لبنان صورت گرفت و با تلفات سنگین همراه بود، وضعیتی را به وجود آورد که عملاً امکان کمکرسانی به سوریه از بیرون، آنهم تحت تأثیر رویکردهای خودش که تغییر داده بود، میسّر نبود.
مردم سوریه سرتاپا ناراضی در فقر و بدبختی بسر میبردند و حتی ارتش سوریه و نیروهای امنیتی که عمدتاً از علویها هستند، تحت تأثیر این فقر مطلق، مجبورند با حقوق ماهیانه20 دلار زندگی کنند. لذا باوجود زمینههای نارضایتی، خفقان، فقر، مشکلات اقتصادی، معیشتی و نارضایتی و تغییر و تحولاتی که در پیرامون صورت گرفت، در نهایت شاهد مقاومتی از ارتش نبودیم و ظرف دو هفته سرزمین سوریه از ادلب، حمص، حلب، حماه، دمشق و درعا دومینووار تحت سلطه معارضین قرار گرفتند.
من فکر میکنم یک توافق سرّی نانوشتهای بین همه طرفهای درگیر در داخل، مردم، ارتش، نظام دیوانی سوریه و کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی شکل گرفت تا این انتقال قدرت صورت بگیرد. اینکه چه آیندهای را میتوان متصور بود، زود است. از گزینههای خوشبینانه این است که احمدالجولانی نسبت به گذشته تغییر شکل و ماهیت داده است.
سؤال اینجاست با توجه به تأثیر و تأثّر، ما باید در ایران چه کنیم؟ منظورم در ایران، هم نظام حکمرانی و هم ایران دوستان و کارشناسان سیاسی که دل درگرو ایران و جمهوریاسلامی ایران دارند، است.
من فکر میکنم مجموعه این تحولات، منطقه را با شرایطی جدید روبرو کرده است. الان زمان آن نیست که به خطاهای محاسباتی خود اشاره و آنها را پُررنگ کنیم. تغییر و تحولات منطقهای در بازه50 ساله واقعیاتی را تحمیل میکند. در شرایط فعلی جمهوریاسلامی ایران همچنان که از صحبتهای وزیر امورخارجه پیداست، باید دست به اقدامات سلبی و ایجابی بزند. اقدامات سلبی از جنس تداوم اجتناب از ورود رودررو به این مناقشات با قصد و نیّت مدیریت صیانت از ایران در شرایط پرالتهاب و تهدیدآور موجود است.
اقدامات ایجابی به معنای به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت مردم سوریه کمافیالسابق و دفاع از تشخیص و اراده ملی همه مردم سوریه که صاحب آن کشور هستند. اقدام ایجابی بعدی همراهی هوشمندانه با سایر کشورها و مجامع بینالمللی و تأکید و تمرکز بر اجرای قطعنامه 2254 سازمان ملل که در پی نشست آستانه به تصویب رسیده، است. باید از شبیهسازی آنچه در سوریه گذشته با ایران پرهیز کنیم زیرا از جهات گوناگون، شباهت آنچنانی بین سرزمین سوریه و کشور ایران وجود ندارد.
امروز حسَب پیمایشهای صورت گرفته، میزان نارضایتی بالاست و برخی از بخشهای حکمرانی از سرِ ناسازگاری با مردم ایفای نقش میکنند که مصداق عینی آن، قانون عفاف و حجاب و تداوم فیلترینگ است. لذا ایجاد تشابه بین ایران و سوریه ضربه به رضایت مردم از حاکمیت میزند و حجم و مقیاس آن اینطور نیست که شبیه سوریه باشد. من پیشبینی میکنم در شرایط جدید در کنار اقداماتی که در بخش برونمرزی عرض کردم، در داخل در قالب همین رویکرد وفاق که رئیسجمهور گفتند و کلیات آن مورد تائید رهبری قرار گرفته، دامنه این وفاق از عزل و نصبها فراتر برود و باید سطوح مختلف حاکمیت را در بر بگیرد تا انسجام در حکمرانی در جهت کسب رضایت مردم به ارمغان بیاورد و مردم با استفاده از این آشتی ملی احساس کنند مسئولان کشور در وهله اول به دنبال تأمین معاش و اقتصاد آنها هستند و در مراحل بعدی، به دنبال کسب رضایت و افزایش اعتبار و حرکت ملی برای این کشور هستند.
من به هیچعنوان توصیه نمیکنم ما با استناد به برخی اشتباهاتی که در هر فرایند سیاسی ممکن است پیش بیاید، خودمان را مورد شماتت قرار بدهیم و دچار خودکمبینی و خود تحریمی شویم. آنچه گذشته است را اگر با چشم و فکر هوشمند و بینایی مورد تجزیهوتحلیل قرار دهیم، در بازسازی مناسبات حاکمیت با ملت میتواند بهعنوان درسی عبرتی برای جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران مورد بهرهبرداری قرار بگیرد.