آقای رئیسی که با شعار «دولت مردمی، ایران قوی»، سیزدهمین دولت پس از پیروزی انقلاب را تشکیل داد، با وعدههای انتخاباتی خود انتظارات زیادی را در مردم ایجاد کرد. اکنون حدود صد روز از رویکارآمدن دولت ایشان گذشته است و بر اساس یک عُرف رایج، رؤسایجمهور پس از گذشت صد روز از شروع به کار خود، گزارش عملکرد دولتشان را در طی این مدت ارائه میدهند و مردم و صاحبنظران نیز ارزیابی خود را به عمل میآورند. ارزیابی عملکرد صدروزه اول دولتها، در حقیقت دورهی ارزیابی توانمندیهای دولت برای تحقق وعدهها و شعارهای انتخاباتی در دورهی چهارسالهی پیشِرو است چرا که در همین مدت است که تصمیمهای کلان و مُهره چینیها و انتصابات اصلی صورت میپذیرد. هرچند یک دوره صدروزه برای ارزیابی منصفانه عملکرد اقتصادی یک دولت کافی نیست، ولی برای تشخیص اینکه دولت توانایی تحقق وعدههای انتخاباتی خود را در فرصت پیش رو دارد یا خیر، میتوان معیارهایی را برای این سنجش در نظر گرفت. بهعنوان مثال:
۱ـ آیا این دولت دارای یک استراتژی اقتصادی مشخص و مدوّن هست؟
۲ـ آیا اشخاص توانمندی برای پُستهای کلیدی در نهادهای اقتصادی دولت انتخاب شدهاند؟
3ـ آیا دولت راهکارهای شدنی برای برونرفت از وضعیت موجود در دست دارد؟
4ـ آیا هیچ تغییر مثبتی در رویکرد دولت نسبت به سیاستهای اقتصادی قابل مشاهده است؟
5ـ و بالاخره اینکه آیا نشانههایی از بهبود روابط بینالمللی و داخلی به چشم میآید، یا خیر؟
علاوه بر این، باید ببینیم که رئیسجمهور چه وعدههایی داده و آیا نشانههایی از تحقق آن به چشم میآید یا خیر؟!
آقای رئیسی که دولت را در شرایط بد اقتصادی تحویل گرفته است، مهمترین شعارهایش در زمان مبارزات انتخاباتی، «تغییر وضع موجود به نفع مردم»، «پایان روابط فسادانگیز و جریان رانتخواری و برخورد با مظاهر فساد»، «اصلاح دولت و مبارزه با فساد، ناکارآمدی و تبعیض»، «ایجاد سامانه شفافیت و شفافسازی اقدامات»، «ساخت چهارمیلیون مسکن در چهارسال»، «ایجاد یکمیلیون شغل در هرسال»، «مدیریت بازار ارز»، «کنترلگرانی و مقابله با گرانسازی» و «پایبندی به برجام با اقتدار خارجی در امتداد اقتدار داخلی» بود.
شاید بتوان گفت که در بین این شعارها، اصلیترین آن، “مهار تورم و گرانی” بود، با این وجود در عمل چنین اتفاقی رخ نداد و در صدروزگی دولت آقای رئیسی، مردم هنوز تغییر محسوسی در راستای بهبود شرایط اقتصادی حس نکردهاند و نهتنها از شتاب گرانی و مشکلات معیشتی مردم کاسته نشده بلکه قیمتها همچنان در حال افزایش است.
علاوه بر وعده مهار تورّم، “حل مشکل بازار بورس” نیز یکی دیگر از وعدههای آقای رئیسی بوده است، بهگونهای که برخی اعضای کابینه رئیسی، وعده حل سهروزه مشکل بورس را دادند اما نهتنها مشکلی از آن حلنشده، بلکه کماکان چراغقرمز بورس تهران روشن است و روند نزولی بازار سهام ادامه دارد.
یکی دیگر از مهمترین وعدههای آقای رئیسی، “تولید چهارمیلیون مسکن” در پایان دوره اول ریاستجمهوریاش بود. اگرچه بهبود بازار مسکن از طریق افزایش عرضه در بلندمدت امکانپذیر است، اما کارشناسان حوزه مسکن صرفاً ساخت واحدهای مسکونی را تنها راهکار در شرایط رکوردی مسکن نمیدانند و معتقدند افزایش قیمت مسکن در این سالها، بهشدت به افزایش قیمت دلار گرهخورده ولی این حوزه در حال حاضر کاملاً رهاشده است.
یکی از مهمترین محورهای وعده انتخاباتی آقای رئیسی مربوط به “کنترل بازار ارز” بوده است، مسئلهای که شاید محور اصلی افزایش قیمت کالاها در بسیاری از حوزههاست. در ایام تبلیغات انتخاباتی، آقای رئیسی در نشستی با اتاق بازرگانی ایران، “ارزپاشی” را نکوهش و بر “مدیریت” نرخ ارز تأکید کرد. در آن ایام نرخ دلار تقریباً ۲۳ هزار تومان بود، اما حالا پس از گذشت سه ماه از آن وعده، نرخ دلار تقریباً به ۲۸ هزار تومان رسیده است. همه اینها در حالی است که حاکمیت یکپارچه در اختیار اصولگرایان و هماهنگ با دولت هستند و بهانهای برای کارشکنی و عدم هماهنگی با قوای دیگر نیز وجود ندارد اما آنچه کاملاً به چشم میآید آن است که دولت آقای رئیسی هیچ استراتژی و برنامه مشخصی برای حل مشکلات کشور ندارد.
“صادق زیباکلام” در این خصوص میگوید: «واقع مطلب این است که اگر کسی از مسئولان دولت سیزدهم بپرسد که استراتژی شما چیست، چه باید کرد شما برای عبور از مشکلات و مسائل و برای بحران فعلی کدام است؟، در ظاهر بهجز مُشتی کلمات شعارگونه چیز دیگری ندارد… بسیاری از شعارهایی که ظرف 8 سال گذشته علیه روحانی میدادند حالا که خودشان مسئولیت را بر عهده گرفتهاند چون فکر، اندیشه و سیاستی بهجز انتقاد و زدن دولت روحانی نداشتند، حالا دست راست به دست چپ میگوید شروع کنید. مجلس به یکسو میکشد، شماری از نمایندگان مجلس به یکسو میکشند و شماری دیگری به یکسو و دولت سیزدهم به یکسو میکشد چون هیچ استراتژی و برنامه مشخص و مدوّنی در کار نیست.»
“جلال جلالیزاده” فعال سیاسی و نماینده سابق مجلس هم میگوید: «پیش از روی کارآمدن دولت سیزدهم و مجلس، بسیاری از اصولگرایان مطرح میکردند که مهمترین مشکل کشور، دولت روحانی است و اگر دولت یا مجلس عوض شوند همه مشکلات حل میشود. دیگر وقت آن گذشته که بخواهیم با افکار مردم به نفع جناح یا گروه خاص مدیریت کنیم و با طرح مسائل مختلف، آدرس غلط به آنها بدهیم.»
“علی صوفی”، دیگر فعال سیاسی نیز درباره عملکرد آقای رئیسی در صدروزه نخست دولتش میگوید: «درباره دولت آقای رئیسی واقعاً هیچ برنامهای دیده نمیشود، چون او هیچ برنامهای را اعلام نکرده و هیچ تصمیم مهمی تا به الان نگرفته است. آقای رئیسی کشور را از لحاظ اقتصادی رها کرده و کنترلی بر اوضاع اقتصادی کشور ندارد. این مسئله البته قابل پیشبینی بود، چون او تیم اقتصادی ندارد.»
علاوه بر نداشتن استراتژی و برنامه مشخص برای حل مشکلات کشور، “عدم بهکارگیری نیروهای توانمند” از سوی دولت آقای رئیسی، ایراد دیگری است که صاحبنظران متوجه آقای رئیسی میکنند. انتظار مردم این بود که آقای رئیسی از مدیرانی در دولت استفاده کند که از ظرفیتهایی متناسب با حل مشکلات جامعه برخوردار باشند. اما واقعیت این است که برخی از مدیران منصوب شده، متناسب با شرایط موجود جامعه انتخاب نشدهاند و بدتر از همه، رواج افزایش انتصابهای فامیلی است که صورت گرفته است. انتصاباتی که به فامیلبازی معروف شده و نام دامادهای افراد معروف به میان آمده است و اوضاع چنان پیش رفته که حتی صدای رئیسجمهور را هم درآورده است.
“محمد مهاجری”، فعال و تحلیلگر مسائل سیاسی، درباره این موضوع اظهار میدارد: «من تصور میکنم آقای رئیسی قدری زود وارد حاشیهها شد؛ از موضوع انتصابهای فامیلی و انتصابهای نهچندان شایسته برخی افراد برای پُستها و مسئولیتهای مختلف گرفته تا بهکارگیری فارغالتحصیلان دانشگاه امامصادق(ع) و تیم احمدینژادیها و نیروهای طیف پایداری که همه اینها دولت را بهسرعت وارد حاشیه کرد و فضای مسمومی را علیه دولت شکل داد که مقصر ایجاد چنین فضایی هم، دولت بود. آقای رئیسی در انتصابهای ردههای دوم و سوم وزارتخانهها، سازمان و ادارات مراقبت لازم را به کار نگرفت».
وی میافزاید: «آقای رئیسی منتقد برخی سیاستهای اقتصادی دولت قبل بود و درست هم میگفت، اما از زمانی که روی کار آمد نتوانست ریلگذاری درستی برای ایجاد زمینههای رفع مشکلات ایجاد کند. تیم اقتصادی دولت هم باهم هماهنگ عمل نمیکنند و این هم یکی دیگر از مشکلات دولت کنونی است. بهنظر میرسد دولت در عرصه سیاست خارجی هم مشغول وقتکُشی است. اکنون زمان آن نیست که یک سیاست خارجی مفعل در دستور کار باشد و به نظر من دولت همین 100 روز را هم از دست داد. باید خیلی زودتر از اینها تیم سیاست خارجی به ویَن میرفت و مذاکرات را شروع میکرد».
غلامرضا ظریفیان، فعال و تحلیلگر مسائل سیاسی هم درباره این موضوع میگوید: «دولت به پیچیدگیهای مشکلات واقف نیست و در نوعی توهّم به سر میبرَد و تصور میکند یک اختیارات یا منابع ویژهای دارد که هیچ دولتی نداشته است، یا یک طرحهایی دارد که به فکر هیچکس نمیرسیده است و حالا میتواند مانند سوپرمَن بیاید و ناگهان همه مشکلات اقتصادی را رفع کند».
وی میافزاید: «به نظرم آرامآرام همه به این نتیجه میرسند که یکدستشدن قوا و هماهنگی کامل میان آنها و اینکه گروههایی خاص همه ارکان تصمیمگیری را به عهده بگیرد تا مشکلات اقتصادی حل شود، نتیجهبخش نبوده است».
بههرحال، عملکرد صدروزه دولت آقای رئیسی موجب شده است که کمکم صدای انتقاد و اعتراض برخی اصولگرایان بلند شود. بهعنوان مثال، “شمسالدین حسینی”، وزیر اقتصاد آقای احمدینژاد و رئیس کمیسیون جهش و رونق تولید که پیش از انتخابات به همراه بیش از۲۰۰ نماینده مجلس از آقای رئیسی برای حضور در انتخابات دعوت کرده بود، در نطق خود در صحن علنی مجلس اظهار داشت: «چرا دولت بستههای اقتصادیاش را باز نمیکند، ما منتظریم. معلوم نیست دولت در حوزه سیاست پولی، مالی و تجاری چه برنامهای دارد؟ امروز فعالان اقتصادی نمیدانند دولت برای مدیریت اقتصاد چه برنامهای دارد.»
“محمدحسن آصفری” یکی دیگر از نمایندگان مجلس انقلابی هم خطاب به خاندوزی وزیر اقتصاد دولت میگوید: «آقای خاندوزی پیش از وزارت دائم توئیت میکردند و در مورد خروج بورس از وضعیت بحرانی راهکار میدادند، حالا همان راهکارهایی را که توئیت میکردند اجرا کنند… چرا دولت در خصوص انتشار اوراق به مردم گزارش دروغ میدهد؟ بر اساس اسناد خزانه، از مهرماه تاکنون ۸ هزار میلیارد اوراق توسط دولت به فروش رسیده اما دولت میگوید اوراقی به فروش نرسیده است.»
اگر این اظهارات را در کنار گفتههای چند نماینده دیگر بگذاریم، میتوان گفت که از قرار معلوم، دوران ماهعسل دولت سیزدهم بهتدریج در حال سپری شدن است و اینروزها با توجه به افزایش تورم، عدم تغییرات بنیادین در ساختار بورس، بحرانیترشدن وضعیت خودرو و سایر صنایع، فشار بیشتر معیشتی بر مردم، دیگر زمان قربان صدقه رفتنهای پیشین به سر آمده و باید کمکم مرزبندیهای تازهای را در میان اصولگرایان دولتی و غیردولتی شاهد بود.
کارشناسان معتقدند که دولت آقای رئیسی، امروز چوب شعارهای زمان انتخابات را میخورد. ساخت چهارمیلیون مسکن در چهارسال وعدهای بود که بهتدریج ناشدنی بودنش عیان و حالا از آن عبور شده، ایجاد یک میلیون شغل در هرسال چیزی است که بیشتر به یک طنز در این روزها میماند، رساندن تورم به نصف میزان فعلی، مدیریت بازار ارز و گرانی هم از همان شعارهای آقای رئیسی بود که امروز یادآوریاش بیشتر به یک خودزنی تمامعیار شبیه است. غیرعملی بودن این شعارها موجب شده که در همین چند ماه، عملاً دولت نهتنها از خیلی از این مواضع و وعدههای معیشتی انتخاباتی عقبنشینی کند بلکه در مباحث تورمی و مدیریت بازار، کارنامهای منفی به نمایش گذارد.