از میان همه مسائلی که امروزه شهر ما درگیر آن است و میتواند حتی انسانهای کم درد را هم متأثر کند “برنامهروزی“ به جای “برنامهریزی“ است. در واقع هرگاه مسئولان موقعیتی برایشان پدید آمده تا با اعمال سلیقه طرحی را ساماندهی کنند از این امر غافل نبودهاند. کاشمریها کم ندیدند چهار راههایی که یک روزمیدان میشود و در زمان مسئول دیگری به همان چهارراه تبدیل میشود! و این قصه با تغییر مدیران ادامه دارد. نمیدانم شاید این قضیه در سطح کلان هم وجود داشته باشد اما از حوصله بحث ما خارج است. با این حال کاشمر با توجه به پتانسیلها و استعدادهایی که وجود دارد و بهرهمندی از تعداد قابلتوجهی نخبگان، اهالیفکر و اندیشه و صاحبنظران مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حیف است که با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم کند. به واقع کمتر دیده شده که در این دیار کسی جسارت و شهامت آن را داشته باشد که طرحی نو در اندازد و شهر را از معضلات پیش رو نجات دهد. نرخ بالای بیکاری منطقه، آمار فزاینده اعتیاد، قانونگریزی، کمبود امکانات تفریحی و سرگرمی، مشکلات ترافیکی و دهها و صدها مشکل دیگر که به یقین لاینحل نخواهد بود و به سرانگشت تدبیر مدیران، گره فروبسته آنها گشوده خواهد شد. اما با این سبک و روشی که امروز مسئولان در پیش گرفتهاند راه به جایی نخواهیم برد. رفع مشکلات و جلوگیری از تبدیل فرصتها به تهدیدها، نیازمند راهبردهای عقلانی است. ما همواره به دلیل پدیداری سرعت حوادث و به وجود آمدن نیازهای مقطعی، اغلب از سرمایهها و اندوختههای فکری پیشینیان مصرف کرده و به دلیل بیتوجهی به سرمایهگذاری بنیادی فکری، سرمایه گذشته را ناخواسته در سطح وسیعی مصرف کرده و هیچ استراتژی جدیدی را اتخاذ نکردهایم، لذا با فقر عميق فکری در فرایندهای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و… مواجهایم و در اغلب موارد راهی جز کپیبرداری از اندیشههای دیگران نداریم. برای نمونه در نوع برخورد با بحران، راهحلهای برخورد با ترافیک خیابانها، چگونگی شهرسازی، جادهسازی، ساختمانسازی و… فرایند دانش و فن آوری چیزی جز کپیبرداری نیست و در عرصههای آن موضع، فكرها فسيل شدهاند.
در ذهن اغلب مسئولان کمتر خلاقیت و فکرسازی وجود دارد، چون در این سرای روند «اندیشیدن»، «روییدن» نگرفته است. گاه برخی مسئولان با این ذهنیت از پروژههای عمرانی سایر شهرها بازدید کردهاند تا عین آن را در شهر اجرا کنند، بیآنکه بیندیشند آیا امکانات لازم موجود هست؟ نیاز منطقه چیست؟ و… و در نهایت چون کمتر فرآیند فکرسازی اتفاق افتاده نه امکان سفر به اعماق نیازها و مطالبات به وجود آمده و نه کشف تقابلها و تضادها میسرشده است. با این تفاسیر فراهم آوردن امکان ایجاد “اتاق فکر“، راهبردی عقلانی برای نهادهای فکرسازی و بازسازی فکرهاست. استراتژی این اتاق، ذهن جامعه را به سمت نوگرایی هدایت میکند و بازوی مطالعات فکری و مشاور مطالعاتی طراحان و مدیران خواهد بود و در برنامهنویسی و برنامهسازی مفهومی و فکری، نقش بایستهای ایفا میکند، به ویژه با فراخوانی از برنامهنویسان و ارائه مدلهای مدنظر آنان علاوه بر آنکه برنامهها از پشتوانه فکری برخوردار میشوند به نحو معقولی امکان نقدگرایی و پرسش آفرینی فراهم میگردد. در واقع اساسیترین دغدغه «اتاق فکر»، به وجود آوردن دغدغه فکرورزی و فکرسازی برای نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز است.
مسئولان شهرستان بدانند اتاق فکر زیرساخت فرآیند طرح و برنامه و شیوههای اعمال مدیریتی است اگر چه مدتهاست در نهادها و سازمانها طرح و برنامه و شیوه اعمال مدیریت روییدن گرفته بدون آن که احساس نیاز به فکر و اندیشیدن وجود داشته باشد. از این رو اتاق فکر به عنوان یک اصل لازم به مسئولان پیشنهاد میشود تا با پایداری فکر بنیادی، تحولی اساسی در شهر پدید آید و پایان تاریخ کپیبرداری ضرورت خود را نشان دهد و در انجام هر کاری اجرای امور پشتوانه فکری وجود داشته باشد تا اگر در مقطعی سستی ایجاد شد، امکان نقدپذیری و پرسش آفرینی و بازخواست عملی وجود داشته باشد.