شاه مُهرههاي طراح اين جريان ضداصلاحات، از همان دوم خرداد ٧٦ به اين ادراك رسيدند كه اگر سِحري براي نابودکردن گفتمان اصلاحات نيابند، طنين «سرود اصلاحات» ديگر جايي براي شنيده شدن صداي آنان باقي نخواهد گذاشت. همين بود كه با مواهب در اختيار، مصائب سلسلهواري را براي جناح اصلاحطلبي ساختند و به جاي آنكه دست از تصلّب و تحجّر گفتماني خود بردارند و به رقابتي محترمانه با پايبندي به قواعد بازي تن دهند، همه همّ و غمّ و حشر و نشر خود را براي ساخت تابوت اصلاحات هزينه كردند. آنها از همان روز دوم خرداد ٧٦ كه هماي اوج سعادت به دام سيّد اصلاحات افتاد و قباي سيادت سياسي بر دوش او نشست، مضطرب و پرهراس، كامشان تلخ شد، تلخياي كه از آن روز و از آن پس، باعث شد با اصلاحطلبان تلخ سخن بگويند و تلختر رفتار كنند. اين ترس و آن واهمه باعث شد تا سپهر سياستورزي اصلاحطلبان را با سناريوهاي «تحديدها و تهديدها و تحذيرها» تيره سازند. آنها ميخواستند جنبش دوم خرداد را كاريكاتوريزه كنند و در مقاطع و مواردی هم موفق شدند.
خانهنشيني و حاشيهنشيني، تنها روبناي اتفاقي بود كه براي اصلاحطلبان رُخ داد چرا كه در پسِ اراده و نيّت اصلاحطلبستيزان، فقط سقوط اصلاحات حك نشده بود، زیرا آنها ميدانستند که اصلاحطلبان دير يا زود با آسيبشناسي از درون، راهحل بازگشت به «سِن سياست» را مييابند. همين بود كه طرحي نو در انداختند تا اصلاحات و اصلاحطلبان را در نظام سياسي از «سوژهاي سياسي» به «سوژهاي امنيتي» بدَل سازند. ابر و باد و مه و خورشيد دست به دست هم داد تا در نهايت آنها نيمبند به اين هدف خود دست يابند. اما اين پايانِ كار نبود، چه آنكه غيبت اجباري اصلاحطلبان در مقاطعی، راستگرايان سياسي را نه تنها بر آن نداشت تا معايب گفتماني و كُنشي خود را اصلاح كنند كه آنها را غّره كرد و به خودشیفتگی رساند. آنها كه تا پيش از آغاز عصر عُسرت اصلاحات يكي بودند، ساعت را براي رقابت با خود كوك كردند. در روزهايي كه اصلاحطلبان مجبور به بازخواني قصّه غُصهدار حاشيهنشيني خود بودند و ناظر ميدانداري رقيب سياسي، راستكيشان براي هم خط و نشان كشيدند و از مختصات اصولگرايي ناب و مشخصات اصولگرايي غيرناب دم زدند. این رقابت اصولگرايان با خود و تولد انشعابهاي جديد در اردوگاه آنان، توأم با صبر و سكوت و آسيبشناسي اصلاحطلبان شد.
درخت «صبر و سكوت» اصلاحطلبان سال ٩٢ با «اتحاد و انسجام ـ اقناع و اجماع» ميوه داد تا مخالفان و منتقدان اصلاحات بفهمند كه عصر عُسرت و دوران فَترت اصلاحطلبان خاتمه يافته و «فصلي نو» سر رسيده است. حالا نه تنها اصلاحطلبان كه اصلاحاتستيزان ميدانند وضعيت امروز اصلاحطلبي در ايران همان شرح حال بزرگان اصلاحات است كه باز هم ميخواهند به گفته خود دفع شرّ كنند. آنها با رؤيت و رصد كُنش سياسي اصلاحطلبان ميدانند كه اتحاد و انسجام آنان كه سال ٩٢ يادآور ققنوس برخاسته از خاك و خاكستر بود، اصلاحات را به بلوغ و تولدي دوباره رسانده است. مديران اين جريان سياسي از همين منظر براي آنكه اصلاحطلبان نتوانند سرود وصل در انتخابات ٩٢ را به سرود فصل در انتخابات٩٤ سنجاق كنند، عمليات رواني جديدي را از فرداي انتخابات رياستجمهوري عليه اصلاحات و اصلاحطلبان مهندسي كردند، اما سودی نبخشید و با توجه به عملکرد قابل دفاع روحانی در دوره اول ریاستجمهوری، اصلاحطلبان مجدداً به حمایت از وی پرداختند. پس از آن و برای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری 1400 نیز، مختصات و مشخصات مدار عمليات رواني اصلاحطلبستيزان با توجه به توليد و توزيع سوژههايي براي جلوگيري از تاريخسازي اصلاحطلبان و بازگشت آنان به عرصه سياسي و مديريتي كشور، بر محور «فشار از بيرون ـ اختلاف در درون» طراحي شده كه اين هدف كلان در ابعاد تاكتيكي و عملياتي نيز داراي مختصات ديگري است.
اهداف جنگ رواني عليه اصلاحات
جنگ رواني جريان ضداصلاحات با هدف ماندگاري در قدرت، اثرگذاري در فضاي سياسي و كاهش اقتدار اجتماعي گفتمان اصلاحات و ايجاد بياعتمادي عمومي به آنها و در راستاي تغيير وضعيت فعلي اصلاحطلبان و اثرگذاري بر احساسات، نظرات، مواضع آنها و همچنين جداسازي اصلاحطلب از اصلاحطلب دنبال ميشود. با نيمنگاهي به مباحث توليدي و توزيعي جناح رقيب ميتوان مهمترين سرفصلهاي سناريوي عمليات رواني اين جريان را در حال حاضر اينگونه دستهبندي كرد:
١ـ بازخواني حوادث مجلس ششم در راستاي واهمهسازي براي اصولگرايان جهت رسيدن به ائتلاف
٢ـ حوادث انتخابات ٨٨
٣ـ رودررو نشان دادن اصلاحطلبان با شوراي نگهبان براي ردصلاحيتها
4ـ اختلافاندازي درون اردوگاه اصلاحات
5ـ حمايتهاي تصنّعي و بَدَلي از برخي چهرههاي اصلاحات
برانداز خواندن اصلاحطلبان
كميتههاي عمليات رواني جريان رقيب براي مقابله با اصلاحات و تحقق اهداف فوقالذكر، فرآيندي را طراحي كردهاند كه بر اساس آن اميدوارند با عملياتي شدن همه سطوح آن بتوانند به اين اهداف دست يابند. فرآيند عمليات رواني اين جريان سياسي براي شكافاندازي ميان اصلاحطلبان در راستاي جلوگيري از بازيگري پرقدرت آنها در انتخابات مجلس و آينده سياسي ايران مراحل ذيل را پشت سر گذاشته است:
١ـ جمعآوري اطلاعات مشهود و غيرمشهود درباره اصلاحطلبان با روشهاي آشكار و پنهان
٢ـ مطالعه و ارزيابي اطلاعات جمعآوري شده
3ـ بررسي روحيات، خُلقيات و رفتارهاي عناصر كليدي و ميداني اصلاحطلب
4 ـ بررسي و تجزيه و تحليل اطلاعات جمعآوري شده و انتخاب سوژهها
5ـ تعيين محورهاي آسيبپذيري اصلاحات و انتخاب چهرههايي درون اين جريان براي گرفتار شدن در تله عمليات رواني
6ـ انتخاب موضوع سناريو
7ـ توليد و توزيع محتواي اختلافانداز
8ـ جمعآوري فيدبَكها و واكنشهاي گروه هدف (اصلاحطلبان) و اصلاح سناريوي اوليه با توجه به نتايج به دست آمده (اصلاح نقاط ضعف سناريو و كنترل مراحل در عمليات رواني بعدي)
اختلافسازي در اردوگاه اصلاحات
جریان ضداصلاحات، سرفصلهاي مختلفي را براي كاهش ضريب اثرگذاري اصلاحطلبان با توجه به كثرت رسانهها و اهداف مديرانشان پيش ميبرند و ايجاد انشقاق و اختلاف درون اردوگاه اصلاحات سوژه اصلي و نهايي اين جريان براي عمليات رواني است. بيترديد مديران و مهندسان عمليات رواني جناح رقيب، اطلاع دارند كه تلهگذاري براي اختلافاندازي ميان اصلاحطلبان و دامن زدن به آن از مفيدترين موارد عمليات رواني به شمار ميآيد. تحريك و تشديد اختلافات دروني اصلاحطلبان و ايجاد سوءظن و بدبيني ميان گروهها و عناصر كليدي طبقات مختلف اين جريان و بهرهبرداري از شكافهاي ايجادشده به نفع اصولگرايي، از مهمترين خاستگاههاي اين سناريوي عمليات رواني است. از همينرو رسانههاي تحت مديريت اين جريان، با تحریک برخی چهرههاي منتسب به جریان اصلاحطلب، اقدام به ابهام آفرینی در رسانههای خود و فضای مجازی ميكنند كه در صورت عدم توجه عناصر سياسي اصلاحطلب انتخاب شده براي عملياتي شدن اين پروژه، ناخودآگاه در تله تعبيه شده جناح رقيب گرفتار خواهند شد. از مهمترين نتايج عملياتي شدن اين سناريو، مشغول شدن صفوف مختلف اصلاحطلبان به يكديگر و انحراف آنها از جناح مقابل است. در واقع رقيب اصلي فراموش ميشود و گروههاي اصلاحطلب، پتانسيل خود را براي عبور از يكديگر هزينه ميكنند. شايد اصلاحطلبستيزان در طراحي و نگارش سناريوي مذکور، اين گفته گوبلز را به ياد دارند كه گفته بود: «تضاد ميان جناحها و صفوف گروه حريف مانند نهالي است كه اگر به حال خود گذاشته شود، بهتر رشد ميكند.» بر اين اساس، به نظر ميآيد مديران طراح عمليات رواني جناح رقيب و رسانههاي آنها همچنان به دنبال كاشتن نهال اختلاف در اردوگاه اصلاحطلبان هستند. از اينرو ضرورت دارد تا اصلاحطلبان همزمان كه در انديشه برداشتن گامي به جلو هستند، نگاهي به گذشته خود و تلههاي سياسي جناح رقيب داشته باشند و يك بار ديگر در خلوت خود به اين مسأله بينديشند كه فضاي اصلاحات چگونه توليد شد و چگونه رو به خاموشي گراييد. اگر چنين باشد آنها ميتوانند دوباره انشايي بنويسند و حركت تاريخي خود را ساماندهي كنند كه رقباي اصلاحات تنها مجبور به خواندن اين انشا و ناظر اين حركت تاريخي خواهند بود.