آمادگي براي مراسم نوروز
اين مراسم در اين دیار از روز اول چله کوچک با برگزاري جشن سده آغاز ميشد، در اين شب جوانان آتشي بر پشتبامها ميافروختند يا گلولههايي از پارچه درست کرده آتش زده و به آسمان پرتاب ميکردند و آواز ميخواندند (صد به غله پنجاه به نوروز) و بدينوسيله ضمن شکرگذاري از اينکه زمستان را بهسلامت سپري ميکنند از خداوند ميخواستند گرما و روشني خورشيد را افزون کرده و بر اين باور بودند که بهزودي لطف خداوند ارزانيشان گشته و کشتزارهايشان سرشار از نعمت از جمله گندم خواهد بود.
قاشقزني:
در مراسم قاشقزني از هر خانواده اعم از غني يا ضعيف، يک نفر انتخاب ميشد قاشقي تهيه ميکرد و پوششي بر سرنهاده و با کوبيدن درب منازل اهل محل از آنان تقاضاي کمک ميکرد و اهالي نيز از آنچه در منزل داشتند اعم از گندم، جو، آرد، کشمش و… قدري در قاشق وي ميريختند و هدف از برگزاري اين آيين، اول آنکه افراد متمکن با انجام اينکار، درد ضعيفان را احساس کنند؛ دوم اينکه از کمک به آنان از هر طريق ممکن کوتاهي نکنند و سوم خودشان دچار غرور نگردند و بالاخره هرکس به هر طريق جهت رفع نيازمندي ديگران بکوشد.
کوزه شکستن:
در هر خانواده براي هر شخص بالغ يک کوزه تهيه ميشد و آن بدين منظور بود که اگر فرد در طول سال خدايناکرده گناهي مرتکب ميشد يا خطايي از او سر ميزد، ريگي در کوزه خود ميانداخت و شب چهارشنبهسوري کوزهاش را از پشتبام به زير ميانداخت تا بشکند و بر اين باور بودند که اگر کوزه شکست، خداوند او را بخشيده است و نيز کوزهاي که کمترين ريگ را داشت دليل آن است که اين شخص کمترين گناه را در طول سال مرتکب شده، پس همگان صادقانه سعي ميکردند سال آينده مرتکب گناهي نشده و خاليترين کوزه متعلق به خودشان باشد.
فالگوش ايستادن:
سقف خانههاي قديم، اکثراً گنبدي شکل بود و در اين سقف سوراخي تعبيه ميشد. در شب چهارشنبهسوري اشخاصي از مردم روستا به پشتبامها ميرفتند و از سوراخ پشتبام به گفتگوي اهل خانه گوش فرا ميدادند تا به مضمون سخنان آنان پي ببرند و اهل خانه نيز از حضور فردي غريبه بر پشتبام منزلشان آگاه بودند، پس سعي ميکردند آن شب در تأييد و تعريف از اهل محل و خويشان سخنان زيبا بگويند و خدايناکرده از سخنان ناروا و غيبت و تهمت به ديگران دوري جويند، چون شخصي بر بام است و سخنان آنان را ميشنود.