“گدایی” و “دزدی” یکی از آسیبهای اجتماعی است که معمولاً بهطور نسبی در همه جوامع وجود دارد و ظهور آن همواره از دغدغههای آسیبشناسان اجتماعی و عمده دولتمردان در سراسر جهان بوده است. دزدی و گدایی را در یک تقسیمبندی سطحی انگارانه، میتوان به سازمانیافته و غیر سازمانیافته تقسیمبندی کرد که باز هرکدام آنها میتواند به سطوحی خُردتر تقسیم شوند. مثلاً دزدیهای دولتی و سازمانیافته که اختلاسها، جابجایی املاک و اسناد شهروندان، تصرفات غیرقانونی منابع، و مواردی از این قبل نوع کلان آن و گرفتن رشوه توسط کارمند و یا همدستی با سارقان توسط برخی مأموران خردهپا تا کمکاری و دزدی از زمان خدمت در ادارات و سازمانها، نوع دولتی آن در سراسر جهان محسوب میشود. در تقسیمبندی کلان دزدیها در بخش غیردولتی به مافیاها و تیمهای بزرگ سرقت میتوان اشاره کرد، از جمله نمونههای تاریخی آن میتوان حمله به قطار شرکت پست کلاسکو در انگلستان در هفتادسال پیش اشاره کرد که حدود یکصد میلیون پوند ارزش امروزه آن بود. سرقت مرکز الماس آنتروپ توسط دزدان ایتالیایی به ارزش 100 میلیون یورو، سرقت موزه در بوستون به ارزش 300 میلیون دلار، جواهرفروشی پاریس، صندوق امانت در انگلستان، که هرکدام حدود یکصد میلیون دلار ارزش داشت تا بزرگترین سرقت تاریخ از بانک بغداد در سال 2003 به ارزش یک میلیارد دلار با نظارت پسر صدام و سپس سرقت بانک دارالسلام به ارزش 282 میلیون دلار که هنوز هم سارقین اصلی دستگیر نشدهاند. در مثالهای کوچکتر میتوان به دزدیهای گروهی به مراکز تجاری و غیرتجاری در سراسر جهان اشاره کرد که همواره شاهد آن هستیم. نمونههای خُردتر آنرا همه جوامع با آن مواجه هستند و آن سرقتهای تیمی از شهروندان عادی است که حجم بسیار زیادی از پروندههای سرقت کشور را به خود اختصاص داده است.
در گدایی سازمانیافتههای کلان نیز میتوان به موسسههای عامالمنفعه و خیریههایی اشاره کرد که در سرتاسر جهان وجود دارند موسسههای خیریه بیخیری نیز وجود دارند که به گزارش میزان برخی از آنها به پولشویی و فساد اقتصادی مشغول هستند و در کشور خودمان تعداد این مؤسسات خیریه از صدهزار نیز گذشته است که با توجه به حجم نذورات و کمکهای خیرین اگر همه آنها بهدرستی عمل میکردند اکنون هیچ نیازمندی نباید در کشور وجود میداشت. در تقسیمبندی خردتر از گدایی باید به گروهای متکدیانی اشاره کرد که برخی چهارراهها و محدودههای شهری را در شهرهای بزرگ در اختیار دارند و درآمد آنها در ماه به چندین میلیون تومان میرسد و یا گروهیهای متکدیان مهاجری که در فصلهای مختلف سال به شهرها هجوم میبرند.
اما یکی از آسیبهای اجتماعی که در سالهای اخیر کشورمان با آن مواجه شده است، پدیدهای است که به گدا اولیها و دزد اولیها یاد میکنیم. همه جامعه شناسان متفقالقولاند که گدایی و دزدی در سطوح غیردولتی و غیرمافیایی معلولی است که میتواند چندین علت داشته باشد ولی اصلیترین آن نیاز اقتصادی است. وقتی دزدی اتفاق میافتد عموماً مردم فقط به دنبال این هستند که دزد را بگیرند و تحویل پلیس دهند، اگر همینقدر حساسیت نسبت به مسببین آن داشته باشیم شاید اوضاع کمی بهتر شود. وقتی در سالهای اخیر بهخصوص پس از افزایش نرخ بنزین و متعاقب آن خارج شدن کنترل نرخ ارز و طلا از دست دولت این پدیده افزایشیافته است. وقتی قدرت خرید مردم در قبال افزایش سرسامآور نرخ تورم بهشدت کاهش یافته و دیگر از پس تأمین مایحتاج ضروری و معاش خود بر نمیآیند، چه باید کرد؟
مگر همه مسئولان نظام در سه قوه قول مهار گرانی را پس از افزایش نرخ ارز از 3 هزار تومان به 4200 تومان ندادند؟ پس چرا الان دلار دولتی از بیست هزار تومان گرانتر فروخته میشود؟ چرا قیمت ماشینهای داخلی بیش از 500 درصد افزایشیافته است؟ چرا هیچ نهادی به عکسهای ماهوارهای انبارهای ماشین واکنشی نشان نمیدهد؟ وقتی در طول هشت سال قیمت دلار و سکه حدود هزار درصد افزایشیافته و حقوق کارمند حتی یکسوم آن افزایش نیافته، مسبب این آسیبهای اجتماعی کیست؟ افرایش بیکاری و جذب نشدن فارغالتحصیلان دانشگاه چه پیامدهای منفی اجتماعی دارد؟ آیا امروز شما میتوانید با اتوبوس و مترو یک سفر درونشهری داشته باشید که در خیابان، ایستگاههای مترو و حتی داخل اتوبوس و مترو با چندین نفر مواجه نشوید که از شما تقاضای پول کنند؟ آیا آرامشی برای مردم باقی میماند؟ آیا مفهوم امنیت فقط از نظر نظامی است؟! یا امنیت روانی نیز لازم است؟
بهراستی نتیجه عملی شورای اقتصادی سران سه قوه چه بوده است؟ غیر از اینکه یک حاشیه امنی برای وزیران و مدیران به وجود آورد تا به هیچکس پاسخگو نباشند و حتی رئیس دولت نیز خود را از تصمیم افزایش نرخ بنزین بیخبر بداند!! و دستوبال مجلس بهاصطلاح انقلابی را نیز ببندد؟ چرا دیگر سخنان رئیسجمهور در اعلام اخبار اقتصادی نهتنها موجب خوشحالی مردم نمیشود که به نگرانی آنها اضافه میشود؟! چرا بعد خبر گشایش اقتصادی دولت در ماه گذشته با افزایش شدید دلار و سکه و ریزش شدید بازار سرمایه مواجه شدیم؟! چرا اعلام دولت در روزهای اخیر بهعنوان روز پیروزی ملت ایران در فضای مجازی به یک دلهره و جهنم تبدیل میشود؟! مگر اینکه دستهایی قویتر از دولت در پس پرده مانع موفقیت دولت میشوند؟ آیا هیچ نهاد نظارتی بر نتایج دستاوردهای این شورا نظارت میکند که اگر نتیجهای مطلوب در بر ندارد اختیارات را به مجلس برگردانند تا لااقل بخش دموکراسی و جمهوریت نظام تقویت شود؟
به گفته رئیس پلیس تهران بیش از 50 درصد سارقان دستگیر شده در ماههای اخیر هیچ سابقهای نداشتهاند این یعنی دزدی اولیها در حال افزایش است و میتواند یک هشدار کاملاً جدی برای آینده کشور باشد. اگر اضافه کنیم افزایش نرخ گدا اولیها را به آسیبهای اجتماعی فعلی همانند نرخ طلاق، بیکاری، میزان اعتیاد، افزایش معتادهای متجاهر، فساد و فحشا، و فروش تن در کنار فروش اعضای بدن و فرزند فروشی شاید عمق فاجعه بهتر برای مردم مشخص شود.
کلام آخر اینکه تا زمانی که حاکمیت جلو توزیع نابرابر ثروت را نگیرد، و تا زمانی که توزیع برابر را فقط در نرخ حاملهای انرژی بدانند و تا زمانی که قانون از کجا آوردهای را یکبار دیگر اجرا نکنند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید چه تحریم باشیم و یک دلار درآمد نفتی نداشته باشیم چه همانند دولت قبلی سالانه صد هزار دلار درآمد داشته باشیم! چه ترامپ رئیسجمهور آمریکا شود و یا جو بایدن! یا رئیسجمهور بعدی ایران اصولگرا باشد و جوان انقلابی یا پیر اصلاحطلب! والسلام