کشته شدن یک نوجوان به دست پلیس در حومه پاریس، نهتنها موجب بروز بحران امنیتی در فرانسه گردیده که در حال سرایت به سایر کشورهای اروپایی نیز میباشد. این اتفاق، واکنشهای اجتماعی متفاوتی را در بین مردم و سیاستگذاران جهان به دنبال داشته است. در سهشنبه ششم تیرماه، خودرو یک نوجوان 17ساله مغربی تبار الجزایری به نام “ناهل مرزوق” ابتدا به دلیل نقض قوانین رانندگی در محله «نانتر» حومه پاریس متوقف میشود و در پی تمرّد و اقدام به فرار راننده، با شلیک پلیس کشته میشود! در اینکه اقدام پلیس منطبق بر قوانین کشور فرانسه بوده یا خیر، بحثی نیست! آنچه احساسات جامعه جهانی را برانگیخته، همزادپنداری با نوجوان کشتهشده است. همه از خود میپرسند، این پسر ممکن بود فرزند یا آشنای من باشد! آیا در چنین شرایطی بیتفاوت بودم؟! همین حس برای به آشوب کشیدن یک کشور کافی است! بیتردید اگر این نوجوان توسط تبهکاران و یا مافیای قاچاق موادمخدر در روز روشن و جلوی لنز دوربینها کشته میشد، مرگ او موجب بحران اجتماعی و آشوبهای خیابانی نمیگردید. اما از نیرویی که برای حفظ امنیت شهروندان یک کشور استخدام شده و هزینههای آن سازمان و نهاد را بهصورت غیرمستقیم مردم تأمین میکنند، بههیچوجه چنین رفتارهای خشونتآمیز را مردم تحمل نخواهند کرد.
در آشوبهای اجتماعی اخیر، نقش همرسانی در شبکههای اجتماعی بینظیر بود و آنچه به افزایش خشم مردم و گسترش اعتراضات منجر شد، پخش سریع فیلم کشته شدن نوجوان الجزایری توسط پلیس در شبکههای اجتماعی بود که با گزارش اولیه پلیس که ادعا کرده بود راننده قصد زیرگرفتن پلیسهای حاضر در صحنه را داشته، مغایرت داشت و باعث شد تا کاربران شبکههای اجتماعی، پلیس را به ارائه گزارش دروغ متهم کنند. کشته شدن نوجوان از یکطرف و ارائه گزارش دروغ پلیس فرانسه از طرف دیگر به خشم شهروندان به آتش انتقام تبدیل شد و ساعتی بعد خیابانهای پاریس شاهد آشوب و تخریب اموال عمومی و خصوصی و به آتش کشیده شدن دهها دستگاه ماشین و فروشگاه گردید. این آتش خشم که به علت مغربی تبار بودن مقتول، جنبه مبارزه با نژادپرستی و قومستیزی پلیس نیز به خود گرفته بود، بهسرعت بیشتر شهرهای فرانسه را درگیر اعتراض و اغتشاش و آشوب کرد! و تقریباً تمام دولتهای اروپا را نگران سرایت این آشوب به کشورهایشان نمود. در پی اعتراضات اخیر و درگیریهای بین معترضان و پلیس چندصد نفر از طرفین زخمی و صدها نفر نیز دستگیر شدهاند.
برای کاهش خشم مردم و پیشگیری از سرایت آشوبها به سرتاسر اروپا، رئیسجمهور فرانسه اقدام پلیس را محکوم کرده، مأمور متهم به قتل دستگیر و از مردم و خانواده کشته شده عذرخواهی کرده است! کسی هم تاکنون عامل اقدامکننده و معترضین را فریبخوردگان دشمن ندانسته است! با این وجود معترضین هنوز کوتاه نیامده و با شعارهای متفاوت به دنبال اجرای عدالت هستند. آنها در مهد دموکراسی با انواع سرکوبها و خشونتهای پلیس مواجهاند اما هنوز به خانه برنگشتهاند، چون معتقدند بعید نیست چنین اتفاقی دوباره نیز تکرار شود. آنها میخواهند هزینههای اجتماعی و سیاسی اقتصادی اینگونه رفتارها را آنقدر بالا ببرند که دولتها در جذب و آموزش نیروهای امنیتی خود دقت بیشتری داشته باشند. اکنون در بیشتر شهرهای فرانسه دموکراتیک، حکومتنظامی برقرار است و شهروندان شاهد استقرار ادوات زرهی در اطراف نهادهای حاکمیتی هستند. فضا برای بهرهبرداری سیاسی سایر کشورها و نقد و محکومیت دولت فرانسه و احیاناً تسویهحسابها در سرتاسر جهان فراهمشده و همه نگاهها از اتفاقات روسیه به سمت پاریس و چگونگی رفتار دولت با معترضین برگشته است.
با مرگ این نوجوان و مقایسه رفتار پلیس فرانسه با مرگ جورج فلوید در آمریکا، رسانههای اجتماعی پلیسها را به نژادپرستی و خشونت متهم و چنین القاء میکنند که پلیس بهجای تأمین امنیت شهروندان، جرائمی را مرتکب میشود که مبارزه با آن جز از طریق طغیان و آشوب امکانپذیر نیست.
اگر رفتار پلیس آمریکا و فرانسه و حوادث ناشی از عملکرد آنها را که علاوه بر خسارتهای مالی فراوان، تبعات بینالمللی غیرقابل جبرانی را برای دولتمردان آنها در پی داشت با مرگ مهسا امینی و حوادث متعاقب با آن در کشور خودمان کنار هم بگذاریم، به اشتراکاتی خواهیم رسید که میتواند درسهای عبرتآموزی برای مأموران امنیتی و حاکمان کشور در پی داشته باشد. وقتی شهروندان کشور پیشرفتهای مانند فرانسه که از لحاظ آزادیهای فردی و مدنی و رفاه اجتماعی در مقایسه با مردم جهان در سطح بسیار بالایی قرار دارند با مشاهده رفتار تبعیضآمیز با شهروندان و گزارش دروغ پلیس، آتش خشم آنان چنان شعلهور میشود که شهرها را به آشوب کشیده و اموال عمومی را در آتش خشم خود میسوزانند و برای اجرای عدالت همهچیز را به جان میخرند، از مردم کشوری همچون ایران که با انواع مشکلات و تبعیضهای اقتصادی و اجتماعی مواجهاند چه انتظاری میرود. از جوانان سرخوردهای که هیچ امیدی به آینده خویش ندارند و گرفتار مسئولانی شدهاند که ادعای مبارزه با فساد و تبعیضشان گوش فلک را کَر کرده و از طرف دیگر بزرگترین مفسدان اقتصادی کشور را رها شده در جامعه میبینند، در بزنگاههای بحرانی چگونه رفتاری از ایشان انتظار دارید؟!
من در عجبم از کسانی که ادعای گفتگو با معترضین را داشتند و آتش زیر خاکستر را نمیبینند! کسانی که نهتنها گامی برای همدلی با مردم برنمیدارند! که گویی رجزخوانی آنها از ساحل و جنگل گذشته و به پل عابر پیاده هم رسیده است.!! کاش آنان که با وعدههایی همچون ساخت مسکن ارزانقیمت و کاهش نرخ تورم و کنترل قیمتها با حذف مهندسیشده رقیبان، قدرت را در دست گرفته و از پایینترین سطح حمایت مردمی برخوردارند، از وقایع فرانسه و روسیه درس عبرت بگیرند و بپذیرند که گاه یک اشتباه حتی از جانب یک فرد میتواند بحرانی بزرگ برای کشور درست کند.
در خاتمه باید گفت اگر با نزدیک شدن به سالگرد حوادث سال گذشته و همچنین انتخابات و جنگ قدرت، هنوز هستند مسئولانی که همهچیز را تحت کنترل میپندارند و داغی آتش زیرخاکستر را احساس نمیکنند، باید به درایت و حکمرانی آنها شک کرد! همچنین به کسانی که فکر میکنند با کشتن و بستن و پلمپ کردن بر مشکلات فائق آمدهاند نیز باید هشدار داد که تا اوضاع آرام است فرصت را مغتنم شمرده و اگر میخواهید در اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم گشایشی صورت دهید، بسمالله! وگرنه باز با یک اشتباه مأموری در ولایتی و یا یک حادثهای در شهری، ممکن است آشوبی و طوفانی به پا شود که کنترل آن سخت دشوار باشد. هرچند حکمرانی قویتر از مکرون یا پوتین باشید.