صدای خاوران- عصر و زمانی را که ما در آن زندگی میکنیم، گاه “عصر ارتباطات” و زمانی نیز “عصر انفجار اطلاعات” نامیدهاند. در سالهای اخیر به برکت توسعه زیرساختهای مخابراتی بهخصوص اینترنت و فضاهای بهاصطلاح مجازی در جهان، بهخوبی مشخص شده است که رسانهها ابزاری قدرتمند برای آگاهی بخشی هستند.
ابزاری که زمانی در دست قدرتمندان بود، ولی اکنون خود به قدرتی در دست مردم تبدیل گردیده که تهدیدی جدی برای قدرتمداران محسوب میشود.
اگر فقط کمی به عقب برگردیم متوجه میشویم که رسانهها اعم از دیداری و شنیداری همچون رادیو و تلویزیون، سینما، مجلات و روزنامهها و نشریات صنفی و محلی همه ابتدا ابزاری برای کسب خبر و اطلاعات به شمار میرفتند و با مدیریت رسانهای از سوی حکومتها، از آن بهعنوان ابزاری برای بقا و تثبیت وضع موجود و همسانسازی فرهنگی و سیاسی متناسب با اهداف صاحبان قدرت استفاده گردید و به دلیل اهمیت آن در تغییر نگرشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، حکومتها همواره سعی در نظارت بر محتوای آنها داشتهاند. رسانهها در همه زمانها و از هر نوع آن یکی از عوامل و ابزارهای مهم فرهنگپذیری و جامعهپذیری افراد جامعه محسوب شده و نقش بسیار مهمی در رشد و تحول جنبههای گوناگون افراد ایفا میکنند.
انسان امروزی از بدو تولد و در طول دوران حیات خویش در معرض تأثیر رسانههای مختلف قرار دارد و با مدیریت رسانهای میتوان میزان این تأثیرات را در جهت رسیدن به اهداف رسانه تغییر داد. پس واضح است که قدرتهای حاکم بر رسانهها برای رسیدن به اهداف سیاسی، فرهنگی مذهبی و یا اجتماعی و اقتصادی خود، مدیریتهای گوناگون رسانهای را بهکار گیرند و برای حفظ این قدرت مهم اجازه رویش رسانههای رقیب و یا مخالف را ندهند و میزان سلطه بر رسانهها با توجه به نوع حکومت و میزان تمرکز قدرت در جوامع مختلف متفاوت است. به عبارتی هرچه قدرت متمرکزتر باشد تنوع رسانهای نیز کمتر خواهد بود.
با توسعه زیرساختهای مخابرات جهانی، ماهوارهها، اینترنت و گسترش شبکههای رسانهای قابل استفاده در تلفنهای همراه، مفهوم رسانه و نوع مدیریت آن نیز بهسرعت متحول شده تا جایی که تسلط بر آنها در همه حوزههای سیاسی اجتماعی و یا فرهنگی اقتصادی کاری ناشدنی خواهد بود یعنی رسانههای عمومی که زمانی در پی استاندارد کردن رفتار افراد بر مبنای اهداف خود بودند اکنون دیگر کارایی قبل را ندارند.
رسانههای جمعی که تا همین چند وقت قبل بهعنوان عاملی تأثیرگذار میتوانستند ضمن تثبیت افکار، اعتقادات، ارزشها، هنجارها و اخلاقیات، موجبات اصلاح در نگرشهای عمومی نسبت به سنتها، آداب و رسوم اجتماعی، روندها و رویهها، تفریح و کار، رفتارها، ابداعات، دانشها، ابزارها، فنآوریها، مهارتها، سبکهای زندگی، زبان، هنر، قوانین، نمادها و نهادهای اجتماعی را فراهم آورند، اکنون خود متأثر از رفتارهای اجتماعی و فرهنگی جوامع شدهاند. قدرت بلامنازع رسانههای جمعی با حضور رسانههای نوظهور همچون “شبکههای اجتماعی” پرقدرت، مورد تهدید جدی قرارگرفته و برخورد قهری مقابله با آنها نیز پیشاپیش شکستخورده است و اعمالی همچون وضع قوانین و مقررات فیلترینگ نیز مشت بر سندان کوبیدن است. هرچند این دیدگاه نیز همانند سایر نظرات حوزه علوم انسانی مخالفین و موافقین بسیاری دارد، اما مؤثرترین راهکار، تعامل و مشارکت در آن از طریق تولید محتوای مناسب است.
در روزهایی که گذشت، چند موضوع در کشور اتفاق افتاد که اهمیت و قدرت رسانههای نوظهور را که از آنها بهعنوان شبکههای اجتماعی یاد میکنیم بیشتر نمایان کرد. اتفاقاتی همچون اظهارات یک روحانی سرشناس از کرامات عالمی مرحوم شده در غسالخانهای لاکچری و یا سیلی زدن نماینده مجلس به سرباز راهوار، نمونهای از مواردی بود که به کمک رسانههای اجتماعی یا به عبارتی به کمک فضای مجازی به سرعت جهانی شد و تحت فشار افکارعمومی مجبور به عقبنشینی و عذرخواهی شدند، امری که در غیاب این نوع رسانهها تصور آن نیز ممکن نبود. چه بسا قدرت انتشار موضوعاتی مشابه همین موارد، باعث شده تا صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی چنین فضایی را برنتابند و با شکایت از وزیر ارتباطات در صدد محدود ساختن آن باشند امری که تجربه گذشته در خصوص تلگرام ثابت کرد که نشدنی است و ثمره آن خروج میلیاردها ریال پول کشور بابت فیلترشکنهایی بود که میتوانست هزینه نشود.
قدرت رسانه و تأثیر آن به قابلیتهای تعامل و مشارکت و تأثیر بر مخاطبین وابسته است. گاهی یک نشریه محلی میتواند این تعامل و مشارکت را به نحوی ایجاد کند که از عهده رسانه دیداری و یا شنیداری ساخته نباشد. افزایش مشارکت و تعامل نیز زمانی محقق خواهد شد که اهداف رسانه مبتنی بر محور نیازهای مخاطبین طراحی شود. رسانهای موفق است که بتواند صدای رسای مردم باشد هرچند در ظاهر این صداها شنیده نشود اما انعکاس آن ضرورت بقای یک رسانه اجتماعی است.
رسانهای که چشم بر مشکلات مردم ببندد و نتواند صدای آنها در زمینههای مختلف را با قدرت منعکس کند، محکوم به زوال است. در اوضاع کنونی که مردم از ترس بیماری کرونا خانهنشین شدهاند، اقتصاد و معیشت خانوادهها تحت تأثیر تحریمهای خارجی و داخلی با مشقت فراوان همراه شده و سلامتی جسمی و روانی آنها نیز بازیچه دست سیاستمدارن و منصبطلبانی شده است که زمانی با ایجاد محدودیت رفتوآمد و الزام به رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی راه بر مردم میبندند و گاهی آنها را برای یک کیلو شکر و یا یک لیتر روغن بهصف میکنند و زمانی نیز برای خرید سیمکارت و دریافت سهام عدالت پیرمرد و پیرزن شهری و روستایی را به مراکز گسترش کرونا میکشانند و این رسانه است که باید ایفای نقش کند.
رسانه چه بر بستر اینترنت باشد و یا ماهنامه و گاهنامه، باید بتواند احساس رضایتمندی در مخاطبین را تأمین کند و در عصر حاضر به علت تغییر سبک زندگی مردم و سرعت انتقال اخبار و اطلاعات، شبکههای اجتماعی با بهرهمندی از ابزارهای چندرسانهای از قابلیت بیشتری برای تأثیرگذاری بر کاربران برخوردار هستند. هرچند این قابلیتها بر سایر رسانههای جمعی تأثیر داشته است اما آن را نباید تهدیدی برای آنها به شمار آورد بلکه تهدید اصلی برای رسانه زمانی اتفاق خواهد افتاد که مخاطب بهجای تعامل، احساس تقابل با آن داشته باشد و اگر این احساس به هر دلیل ایجاد شود، قدرت رسانه در انجام وظایف ذاتی خود را در حیطههای سیاسی، اجتماعی از دست خواهد داد و عدم اعتماد مخاطب به رسانه، یعنی پایان مأموریت آن.