آنچه امروز بر فضای سیاسی و امنیتی کشور حاکم شده اوضاع بسیار ناخوشایندی است که ملت را متأثر کرده است. اعتراضات مردمی و عواقب آن، که گاه منجر به خشونت نیز میشود. به خاک افتادن جوانان وطن به دست هموطنش تحت هر عنوانی که باشد قلب انسانهای آزاده را خواهد فشرد؛ حال میخواهد معترض باشد یا مأمور حفظ امنیت! چه با گلوله جنگی کشته شده باشد یا با باتوم و قمه! چه توسط پلیس باشد یا پلیسنما و یا تروریست! بالاخره انسانی در خون خود غلطیده است و جامعه را به سمت ناامنی و بروز خشونت سوق داده! و متأسفانه به دلایل عدم مدیریت درست و پافشاری بر روشهای فرافکنانه و حذف صورت مسئله، هر روز که میگذرد دامنه این اعتراضات گستردهتر و خشونتها نیز افزایش مییابد که چنانچه عقلای کشور تدبیری بهموقع انجام ندهند، فرصتهای طلایی از دست خواهد رفت، حتی اگر به قول نظامیان “جمعش” کرده باشند. بله بارها و بارها اعتراضات مردمی “جمع“ شده ولی هیچگاه به سراغ حل آن نرفتهاند. شوربختانه، برخی در کشور هرگونه مذاکره و گفتگو را مترادف عقبنشینی میدانند انگار این مواضع اعتقادی آنهاست که همیشه برحق بوده است. بیراههای که گویی صراط مستقیمی بر آن امید نیست. شاید اعتراضات سال 96 میتوانست هشداری جدی برای اصلاح سیستم مدیریتی کشور باشد اما به بهای کشته شدن افراد زیادی فقط جمع شد! و برخی سرخوش از این جمع شدن!
در این که کشور ما دشمنان و بدخواهان داخلی و خارجی قسمخورده دارد هیچ شکی نیست، اما اینکه همه نقصها و مشکلات ساختاری و مدیریتی داخل را هم به دشمنان نسبت دهیم، خود نوعی “فرافکنی“ است. دشمنان زمانی میتوانند به کشور لطمه وارد کنند که روزنههایی از ضعف و ناتوانی نظامی یا مدیریتی را در داخل کشور مشاهده کنند، و البته که باید بررسی کرد چه کسی یا کسانی این بستر را برای آنها فراهم ساختهاند؟!
بدیهی است مشکلات متعدد فعلی کشور ریشه چندین ساله دارد و یک فرد و یا دولت را نمیتوان مقصر دانست، اما اینکه چه کسی سکاندار این کشتی طوفانزده باشد خیلی تفاوت میکند. اگر کشتی سیاست، مدیریت و یا اقتصاد کشور را به دست نابلدان بسپاریم، باید برای آسیب دیدن و غرق شدن نیز آمادگی داشته باشیم. مگر میشود با رجزخوانی و طعنه به دولتمردان و سیاستمداران گذشته نرخ دلار را کاهش داد و رونق اقتصادی فراهم کرد؟ مگر میتوان ادعای به خط کردن اقتصاددانان تراز اول کشور را داشت و ده صفحه از برنامه هفت هزارصفحهای اقتصادی خود را منتشر نکرد؟ مگر میتوان شعار کاهش نرخ تورم به تکرقمی را داد و با تورم بالای پنجاهدرصد معیشت مردم را فراهم ساخت؟ مگر میتوان جراحی اقتصادی کرد و دستور داد فقط چهار قلم کالا گران شود؟ مگر میتوان ادعای ساخت یکمیلیون مسکن در سال را کرد و نساخت ولی در عوض برای صاحبخانهها خطونشان کشید؟ مگر میتوان همه نخبههای سیاسی کشور را برای به قدرت رسیدن شخصی خاص و جناحی خاص از گردونه مشارکتهای سیاسی و حتی اجتماعی کنار گذاشت و از وحدت کلمه سخن گفت؟ اینکه هر روز دامنه خودیها با حذف نخبههای سیاسی و اجتماعی درون نظام به بهانههای اصلاحطلب و فتنهگر و انحرافی و… تنگتر شود و با ردصلاحیتهای گسترده در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس و شوراهایشهر و حتی خبرگان رهبری، موجبات کاهش مشارکت مردم را فراهم نمایند و شورای نگهبان و سایر مراجع نظارتی نیز گوششان بدهکار انتقادات و اعتراضات نباشد، نتیجه همین عدم اعتماد به مسئولان نظام میشود. اگر رسانه کشور، دیگر مورد اعتماد مردم نیست و شبکههای بیگانه به قول برخی میشوند اتاق جنگ، مقصر کیست؟ بهراستی میتوان همه این کارها را انجام داد و منتظر هیچ واکنشی از سوی جامعه زنده و پویا نبود؟
اینکه سالها اقتصاد و معیشت مردم را خواسته یا ناخواسته با تحریمها و انرژی هستهای گره بزنیم و برای حلوفصل آن منتظر نتایج انتخابات آمریکا باشیم، عجیب نیست؟ یا برای به دستوپا افتادن اروپائیان و به سرانجام رساندن برجام، منتظر رسیدن فصل سرد و یخ زدن آنها باشیم، چطور؟
همه اینها را برشمردیم تا یادآوری کنیم اداره کشور فقط در سایه مشارکت و پشتیبانی مردم امکانپذیر است حتی اگر درگیر جنگ با همه ابرقدرتها باشد، بدون پشتیبانی اکثریت مردم اداره کشور مقدور نخواهد بود حتی اگر مستحضر به پشتیبانی همه ابرقدرتهای جهانی باشند.
اینکه پس از گذشت بیش از دو ماه از اعتراضات، موضعگیری و اظهارنظری از سوی خواص سیاسی کشور از قبیل سران قوای قبلی انجام نشده است، جای بسی تأمل است و تأملبرانگیزتر اینکه تاکنون رئیس دولت نیز راهکاری برای خاتمه دادن به اعتراضات ارائه نداده است. انگار نه انگار که سر منشأ حوادث، رفتارهای نسنجیده و یا مداخله دیرهنگام دولت فخیمه بوده و مضحکتر اینکه سخنگوی دولت که در هیچ جای مناسبات و تصمیمگیریهای دولتی جایگاه حقوقی ندارد، با رفتن به دانشگاهها و همایشها اوضاع را متشنجتر میکند!
البته ناگفته پیداست که چرا همه خواص در سکوت محض فرورفتهاند، اما در خصوص نخبگان مردمی وقتی در سالهای اخیر هرچه از سر دلسوزی گفتند و نوشتند کسی نخواند و نشنید و بلعکس فضا را برای نخبههای سیاسی، اجتماعی و حتی علمی و هنری چنان محدود نمودند که گفتنِ واقعیتها با هزینههای سنگین همراه شده است، توقع چندانی هم نمیرود وقتی عملکرد برخی دولتمردان سیاسی جایی برای دفاع باقی نگذاشته است! لذا بعد آن جیکجیک مستونِ ناشی از فراهم ساختن فضای بیرقیب، باید منتظر تنها ماندن در روزهای سخت حتی از ناحیه همفکران خود بود. و اینها همه از عوارض “یکه تازی سیاسی” است!