به قلم حسن قربانی
«جنگ است، ابراهیم!»
(اسماعیلها به راستی ذبح میشوند)
با نیم نگاهی به پدیده جنگ و آغاز جنگ خونین اسراییل و حماس از هفتم اکتبر 2023
بحر در کوزه:
جنگجهانی اول:
[جنگ ویرانگر اول با ترور شاهزاده فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش توسط یک گروه تروریستی ششنفره صرب تبار آغاز گردید. امپراتوری روسیه به حمایت متحد سنتیاش صربستان، نیروهایش را بسیج کرد و آلمان در حمایت از اتریش ـ مجارستان وارد جنگ شد تا جهانی به مدت چهارسال درگیر جنگی تمام عیار و مرگبار شود. این جنگ در ژوئن 1914 آغاز و با کشته شدن زیاده از ده میلیون نفر در نوامبر 1918 به پایان رسید. (5 مرداد 1293 تا 19 آبان 1297 خورشیدی) ـ پیمان ورسای ـ
جنگ جهانی دوم:
جنگ جهانی دوم که از آن به مرگبارترین درگیری تاریخ بشر یاد میشود و به موجب آن بین70 تا 85 میلیون انسان کشته شدهاند، از سپتامبر 1939تا سپتامبر 1945 ادامه داشت و یکی از شاخصترین علل وقوع آن را میتوان در عهدنامه ورسای برای پایان جنگ جهانی اول جٌست که آلمان به پرداخت غرامت جنگی محکوم گردید و پیآمد آن بحران اقتصادی 1929 و رقابت فاشیسم با مارکسیسم و دموکراسی غربی از دیگر دلایل موجد این جنگ ویرانگر است که میلیونها نفر به دلیل نسلکشیها (از جمله هولوکاست*) گرسنگی، قتلعام و بیماری جان خود را ازدست دادند.]
* هولوکاست: کشتار دستهجمعی و نسلکشی نزدیک به ششمیلیون یهودی اروپایی در جنگ جهانی دوم به دست آلمان نازی از1941تا 1945 در اردوگاههای مرگ و اتاقهای گاز و کورههای آدمسوزی نازیها، که بیگمان و بنا به شواهد پیدا و پنهان از مهمترین بهانههای شکلگیری دولت مستقل یهودی ـ اسرائیلی پس از پایان جنگ جهانی دوم در 1948 میلادی است.
جنگ سوم در دهکده کوچک جهان (7 اکتبر 2023)
با آغاز جنگ سرد (پایان جنگ جهانی دوم از 1947تا فروپاشی شوروی در1991) که دوره شکلگیری و ظهور کشور مستقل اسرائیل نیز در همین بازهی زمانی است، نبرد اعراب (به ویژه مبارزین فلسطینی) و اسرائیل، همواره سوژه و موضوعی مناقشه برانگیز بوده است که به عنوان میزانالحراره دٌوَل متخاصم در شرق و غرب کاربرد داشته و نقش مرغی را بازی کرده است که هم در عزا از آن بهره میبرند و هم در عروسی. پیدایش دنیای مجاز در دهههای اخیر ابزاری است تا دٌوَل متخاصم و خاکستری نیز به تناسب از آن بهرهها جویند؛ شیر را موش و موش را پلنگ جلوهگرسازند. سخن پیرامون این ضایعهیِ قرون بسی بسیار است که نه در این مقال، که در صد کتاب نیز نگنجد؛ امّا واقعیت ماجرا چیست؟!
راست آنکه این پهنه جغرافیایی (شمال دریای سرخ، شرق مدیترانه) طی قرون و اعصارِ دور، همواره تحت قیمومیتِ امپراتوری عثمانی، روم، ایران، انگلیس و بعدترها کشورهای همجوار (مصر، اردن، سوریه و لبنان) دست به دست شده است و هرگز تا قبل از پایان جنگجهانی دوم، دولت مستقلی به نام فلسطین و یا اسرائیل بر آن حاکم نبوده است.
در کتب مقدس یهودی، در دوران پیش از اسرائیل، از این ناحیه به کنعان یاد شده و پس از آن از اسرائیل نام برده شده است. سرزمینی که از آن به “ارض موعود” یاد شده و کل لبنان را نیز شامل میشده است. در این سرزمین پهناور قبیلههای یهودی همراه با سایر گروههای قومی سکونت داشتهاند.
در قرآن هفتبار کلمه سرزمین مقدس آمده است، یکبار زمانی است که موسی با قوم یهود به سوی آن خوانده میشوند: «ای قوم من! وارد سرزمین مقدس شوید که خداوند برایتان مقرر گردانیده و باز پس مروید بر پشتهایتان که زیانتان در آن است» سوره مائده آیه 21 (هرچند حدود و ثغور آن پیوسته محل مناقشه بوده است).
قوم بنیاسرائیل که به دوازده قوم تقسیم میشدهاند، بازماندهگان قبایلی هستند که حدود 4000 سال پیش در جنوب بینالنهرین ساکن بودهاند. بعدها به سرزمین کنعانیان و سپس مصر مهاجرت کردهاند. در مصر مورد آزار و اذیت واقع شده و با ظهور موسی (حدود3350 سال پیش) به دین وی گرویده و در مهاجرتی معروف دوباره به سرزمین کنعان انتقال داده شدهاند. این قوم حدود سههزار سال پیش اولین دولت خود را در همان سرزمین بنیان نهادند. بعدها در اثر جنگهای داخلی و هجوم بیگانگان11 قوم از بین رفته و یا به عنوان برده در قوم یهودا ادغام شدند. افرادی که امروز به بنیاسرائیل منسوب هستند، بازماندگان قوم یهودا هستند.
پیش از این اشاره داشتم که پرداختن به این نقطه از زمین، و تاریخ پر فراز و نشیب آن و پیشینه چندهزار ساله آن جدای از اینکه بسیار تخصصیتر و فراتر از این قلم قاصر است، که در صدها کتاب نیز نمیگنجد. پس به همین مقدار از پیشینه آن بسنده کرده و نکوتر آنکه نقطه آغاز این نوشته را، پدید آمدن دولت مستقل یهود(اسرائیل) در سال 1948 قرار دهیم، گو اینکه این پدیده در همین سهربع قرن اخیر نیز، از مناقشه برانگیزترین و خبرسازترین نقاط جهان بوده است که همه واقفیم، کوتاه سخن کرده به نبرد خونین و خطرناک اخیر پرداخته و به اختصار اشارهای گذرا به مناسبات خودمان و تأثیر و تأثرات آن و عواقب احتمالیاش بر ایران میپردازیم.
مقارن ساعت6:30 دقیقه صبح 15مهر 1402 (7 اکتبر 2023) گروههای شبه نظامی فلسطینی به رهبری حماس عملیات گستردهای را از نوار ساحلی غزه برعلیه اسرائیل آغاز کرد و وارد سرزمینهای تحت تصرف اسرائیل شدند که گردانهای عزالدین قسام این عملیات را طوفانالاقصی نام نهادند، این اولین و بزرگترین درگیری مستقیم در داخل مرزهای اسرائیل از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 است.
وزیر پیشین امنیت داخلی اسرائیل اذعان کرده که این خطرناکترین شکست ما پس از جنگ 1948 است. در این نبرد نیروهای حماس موفق شدند قریب به دوهزار نفر از اسرائیلیها را کشته و یا به اسارت بگیرند و صدها نفررا مجروح سازند. این عملیاتی به شدت غافلگیر کننده بود. پس از این تاریخ بود که ارتش اسرائیل و دستگاههای امنیتی آن به خود آمده و برنامهریزی گسترده، علاوه بر تخلیه اراضی هممرزش با نوار غزه، عملیات سنگین نظامی خود را بر علیه حماس و باریکه غزه آغاز کنند که ماحصل آن تاکنون هزاران کشته و مجروح و صدها هزار آواره فلسطینی است.
به قول براهنی: «دوزخ است این جنگ/دوزخ رانده شدن از بهشت/دوزخ جدا شدن از معشوق/دوزخ قهر ابدی پسر/دوزخ تفرعن حاکمان/دوزخ غارت زیبایی از معابر/دوزخ بینوازشی زندگی/دوزخ بدگمانی/ وقتی که گورستانهای رٌم از قم/صنعا از خارکوف/ هرات از حلب/ و غزه از اورشلیم قابل تمیز نیستند!»
عرف دیپلماتیک و مناسبات سیاسی، اقتصادی دنیای امروز به گونهای است که بخشی از کشورهای جهان منفعل بوده و با صدور بیانیهای یکی از طرفین را محکوم، یا دعوت به آتشبس و در خوشبینانهترین حالت خواهان ترک مخاصمه میشوند. شوربختانه بخشی دیگر از کشورها (به ویژه کشورهای صنعتی و سازنده سلاحهای مرگبار) به جای آب به آتش ریختن، بنزین و باروت بر آتش جنگ میپاشند. اینان همپیمانانی (دوستان) هستند، که منافع و یا مصالحشان در پیوند با یکی از طرفهای درگیر جنگ است.
این واقعیت را نمیتوان نادیده انگاشت که جدای از آرمانهای مسلمانان و به ویژه شهروندان فلسطین، مساله هولوکاست و مصوبات سازمان ملل پیرامون این اقلیم، و یا همپیمانی بخش زیادی از کشورهای غربی با اسراییل، نه حذف اسراییل از نقشه جغرافیا ممکن است، و نه انکار یا تضییع حقوق فلسطینیان؛ عاقلانهترین راه، پذیرش دو کشور مستقل است؛ که مورد تایید سازمان ملل متحد نیز میباشد؛ گویا در آخرین نشست مرتبط با این موضوع، ایران نیز به آن رآی مثبت داده است.
در نبرد مرگبار اسرائیل و حماس، آمریکا و اغلب همپیمانان غربیاش به حمایت اسرائیل برخاسته و روسیه و بخش گستردهای از کشورهای اسلامی به حمایت از جنبش حماس. این بیشباهت به دوستی خاله خرسه نیست!
زنهار، زنهار، سیاست پیشهگان موثر و بزرگ جهان: «دهکده کوچک ما را درگیر جنگ سوم نکنید که چیزی از آن باقی نخواهد ماند! دیروز جهانی بود، اما امروز دهکدهای بیش نیست؛ نابودیاش دقایقی بیش نخواهد پایید، اگر تیغ در کفِ زنگی مست نهید!»
عقل حکم میکند که دوستان و یا همپیمانانِ دو طرف درگیر جنگ، هریک تلاش نمایند دوست و همپیمان خویش را متقاعد به دست کشیدن از ادامه جنگ کنند. چه، اینکه در جهان امروز(حتا گذشتهها) پیروزی در جنگ فاقد معناست. در پایان هرجنگ طولانی و فرسایشی، این دیالوگ و اقناع طرفین است که پایانبخش جنگهاست. اندیشه و قلم است که نقطه بر پایان جنگ میگذارد، نه جنگجوی و تفنگ! تاوان بزرگ جنگ را بیگناهانی میپردازند، که هیچ خصومتی با هم ندارند: کودکان، زنان، کهنسالان و حتا جوانانی که ناگزیر از اجرای اوامر جنگ افروزان هستند.
جنگ است، اسماعیل، جنگ است،/و بعضی از جسدها را بینام و نشان دفن میکنند/ و بعضیها را با نام و نشان/ و موش و موریانه چه میدانند که مردگان شناسنامه تاریخی دارند یا نه/ آفتاب بر گورستان و گلستان یکسان میتابد/ و باران خادم و خائن نمیشناسد!
دولت ایران به تبعیت از مصالح و منافع ایدئولوژیک یا ژئوپلوتیک خود و نیز همسویی با بخشی از جهان اسلام، آشکارا به حمایت از جنبش حماس برخاسته است.
بدون شک پیش شرط عقلایی نوع حمایتی در این ماجرا، تأمین امنیت و منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی کشورمان است؛ و این نکتهای است که باید کارشناسان صاحبنظر، برجسته و میهندوست در رأس برنامههایشان داشته باشند که بیگمان خواهند داشت. اما این حمایت، سویهی دیگری نیز دارد که ملحوظ داشتن آن به مراتب اهمیت بیشتری از تصمیم کارشناسان دارد و آن چیزی نیست، جز اقناع افکارعمومی و حمایت همه جانبه اکثریت قریب به اتفاق مردم؛ این همان نکتهای است که آیتالله خمینی و مشاوران عالی جنگی در پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق مورد توجه ویژه قرار دادند.
اینک لازم است با در نظر داشتن جمیع شرایط داخلی (اقتصادی ـ اجتماعی) و خارجی (جنگ اوکراین و توحش طالبان در مرزهای شرقی، رؤیاهای اردوغان، و…) و خصومت آشکار دو دولت ایران و اسرائیل در قریب به نیم قرن گذشته، و ایضاً وظیفه اخلاقی و دوستی با فلسطینیهای غزه، دولت ایران همچنانکه تاکنون انجام داده، از ورود به این مناقشه در هر سطحی بپرهیزد؛ چرا که افکارعمومی مردم ایران همواره جنگ گریز بوده و هست. ما هنوز داغدار عزیزانمان در جنگ هشتساله ایران و عراق هستیم. بیگمان همه ما باید با زبان و عیان، عاجزانه از دستاندرکاران این تصمیم سرنوشت ساز بخواهیم که از ورود به این جنگ ویرانگر در هر سطحی دوری گزینند؛ به رئیس دولت بگوییم که: به راستی «جنگ است، ابراهیم! جنگ؛ و اسماعیلها به راستی ذبح میشوند!»