انگار برخي تندروهای جریان پایداری و مخالفان سياسي پزشکیان با خود عهد كردهاند كه هر روزِ خود را با فحاشي به وي آغاز كنند. كافي است سري به شبكههاي اجتماعي و رسانهها بزنيم تا متوجه شويم که از سوي رسانههای منتسب به این جماعت تندرو، چه اندازه واژهگان ركيك و سخيف و شرمآور عليه دولت و رئيسجمهور به كار گرفته ميشود. این روزها شاهد هستیم کاربران شناختهشده جریان سوپرانقلابی و شخصیتهای سیاسی جریان موسوم به خالصساز، بیش از گذشته، حملات کلامی و لفاظیهای سیاسی خود علیه مسعود پزشکیان را تشدید نموده و علاوه بر توهینهای آشکار و کنایههای تُند و گزنده به رئیسجمهوری، با صراحت از فقدان کارآمدی و عدم کفایت رئیسجمهوری سخن میگویند. اين در حالياست كه دولت همواره اعلام كرده، آماده است پذيراي تندترين نقدهاي عالمانه و سازنده باشد، اما تندروها نهتنها انتقادات سازنده ندارند، بلكه در اغلب موارد، فقط فحاشي و هتاكي را در دستور کار قرار میدهند و اين رويه طي روزهاي اخير با حملات همهجانبه و هتاكيهاي دنبالهدار عليه رئيسجمهور و دولت، ابعاد وسيعتري پيدا كرده است.
همه این فعل و انفعالات پُردامنه و هماهنگ تخریبی، در حالی رقم میخورَد که کشور در فضای پساجنگ، با تهدیدها و تحرکات بالقوه دشمن روبهروست و توصیه اکید بزرگان نظام و کشور بر حفظ اتحاد ملی و بسط و توسعه انسجام داخلی است. اما درست در چنین حالوهوایی، به ناگهان پس از اظهارات پزشکیان در خصوص “مذاکره” و “شرایط و وضعیت عمومی کشور”، حملات تخریبی پُردامنه علیه رئیسجمهوری به راه میافتد و تندروها موضوع عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور را مطرح کرده و او را با بنیصدر مقایسه میکنند.
در این میان، تندروهای مجلس نیز لحظه را برای ایجاد دوقطبی و تنش در جامعه از دست نمیدهند. حتی در شرایط حساسی که همه در تلاشاند سایه جنگ را از کشور دور کنند، آنان به التهاب داخلی دامن میزنند. تندروها که خود را «دولت در سایه» مینامند، حاضرند برای تخریب دولت چهاردهم داستان ببافند و ضمن مخالفت شدید با مذاکره، بر طبل “جنگ” بکوبند و حاکمیت را مجبور به تبعیت از رویکرد مدنظر خود کنند. این در حالی است که شاید این جریانات نمیدانند یا نمیخواهند بپذیرند که حاکمیت و در مقام اجرا و عمل، صرفاً بر پایه خواست یک جریان خاص برنامهریزی نمیکند و مسائل کلان کشور با برنامهریزی، چیدن استراتژی و نهایتاً تصمیمگیری بر مبنای منافع ملی پیش میرود و اراده شخص یا جریانی نیز نباید غالب باشد. لذا حمله و تخریب جریان تندرو و دلواپس به دولت یا تیم مذاکرهکننده، تأثیری در اصل موضوع یعنی اتخاذ تصمیم اصلی ندارد، بلکه تدبیر و عقلانیت موجود در حاکمیت بر مبنای سنجش شرایط داخلی و بینالمللی و همچنین بر پایه تأمین منافع ملی به سمت اتخاذ تصمیم برای مذاکره و دیپلماسی یا بالعکس عدم مذاکره و رفتن به سمت میدان و جنگ حرکت میکند. اما گویا تندروها و دلواپسان نهتنها در تقابل با “مذاکره”، شمشیر خود را از رو بستهاند، بلکه با دمیدن در آتش شعارهای تند، در جهت ورود به یک “جنگ” دیگر فعالیت میکنند، اقدامی که ترامپ و نتانیاهو نیز از آن استقبال مینمایند. اما در نقطه مقابل، رئیسجمهور از “مذاکره” میگوید تا نشان دهد که حتی در چنین شرایط حساسی نیز میتوان بهدرستی از ظرفیتهای دیپلماسی برای رسیدن به مقصود استفاده کرد. چرا که اساساً ورود به مذاکره و کاهش تنش، برای ایران زمان خریده و فرصت قرارگرفتن در مسیر بهبود شرایط و حل معضلات را ایجاد خواهد کرد.
در همین راستا پزشکیان در جمع مدیران رسانهها، صحبت از “مذاکره” و “شرایط و وضعیت عمومی کشور” نموده است و همین سخنان کافی بود تا مخالفان دولت و تندروها، سیل حملات و هجمهها را علیه رئیسجمهور راه بیندازند. یکی پزشکیان را با ابوالحسن بنیصدر مقایسه کرد و دیگری لاریجانی را دولت در سایه برای پوشاندن ضعفهای دولت دانست. آن یکی رئیسجمهور را خائن نامید و دیگری تهدید کرد که از گزینههای دیگر برای او استفاده میکنند. کیهان هم بهعنوان سردمدار تندروهای علیه دولت نوشت: «آمریکا و اسرائیل، آشکارا به شکست خود در مقابل ایران اعتراف کردهاند. آمریکا بعد از این شکست که دریوزگی آتشبس را در پی داشت به گدایی مذاکره آمده است و عجیب آنکه برخی از مسئولان کشورمان گدایی آمریکا را طلبکاری! تلقی کرده و فریب دوقطبی جعلی مذاکره و جنگ را خوردهاند». البته از لابلای سخنان تندروها هم بهخوبی میتوان درک کرد که ناراحتی اصلی آنان، از آتشِ باخت در انتخابات ریاستجمهوری میباشد که سوزی بزرگ بر دلشان گذاشته است؛ موضوعی که برخی از نمایندگان به آن اشاره میکنند و حتی افراطیون هم با اظهارنظرهایشان بهنوعی روی آن صحه میگذارند.
پس از این حملات تندروها به پزشکیان بود که سیدمهدی طباطبایی، معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور در صفحه شخصی خود در شبکه ایکس نوشت: «با کمترین اعتبار و آبروی سیاسی، صحبت از عدم کفایت رئیسجمهوری میکنند که با تمام وجود در میانه میدان برای اصلاح امور و حل مشکلات کشور حاضر است.»
اما علیرغم تلاشها و سر و صدای فراوان تندروها، براساس گفتههای برخی از بهارستاننشینان، حنای تندروها برای اکثر نمایندگان مجلس هم دیگر رنگی ندارد و بیشتر نمایندگان به ریسمان پوسیده دوقطبیسازی و ایجاد تنش توسط آنها چنگ نمیزنند، بهویژه آنکه هر اندازه تندروها و فحاشان و هتاکان بیشتر دهان به فحش و فضیحت میگشایند، به همان اندازه مردم از دولت و کارگزاران دولتی بیشتر حمایت مینمایند.
اما در میان اظهارنظرهای تخریبی علیه رئیسجمهور، سخن فؤاد ایزدی هم جالب بود که نوشت: «برداشت مقامات آمریکایی از سخنان جناب آقای رئیسجمهور این خواهد بود که حمله بعدی به ایران هزینه جدی برای آمریکا نخواهد داشت. یعنی سخنان امروز ایشان احتمال حمله نظامی بعدی به ایران را افزایش داد.» که احمد زیدآبادی در پاسخ وی نوشت: «اینکه سخنان آقای پزشکیان احتمال حمله نظامی را افزایش داده است واقعاً به جوک شبیه است! چرا برخی محافل جریان اصولگرا، بر لزوم بهکارگیری زبانی جنگجویانه و تهدیدآمیز از طرف رئیسجمهور اصرار دارند؟ اگر تصورشان این است که زبان جنگجویانه و تهدیدآمیز مانع بروز جنگ میشود که در اینصورت، درکی بچهگانه از پدیده جنگ و مناسبات بینالملل دارند، اما اگر واقعاً مشتاق بروز جنگ دیگری هستند، چه خیری از آن برای مردم و مملکت و حتی خودشان متصورند.»
اسماعيل گراميمقدم فعال سياسي اصلاحطلب هم در خصوص جريان تخريبي كه اخيراً عليه دولت و شخص رئيسجمهور به راه افتاده ميگويد: «توپخانه تخريب برخي افراد و گروههاي تندرو اين روزها مدام در حال شليك به رئیسجمهور و كابينه است. اگر مسئله نقد و تحليل و ارزيابي باشد، هيچ ايراد و اشكالي ندارد. اتفاقاً رييسجمهور و دولت هم از اين انتقادات و ارزيابيها و مخالفتها استقبال ميكنند. هر كسي آزاد است، نظر خود را در خصوص دولت بيان كند، نهايتاً هم مردم و مخاطبان داوري خواهند كرد. اما اظهارنظرهاي اخير نشان ميدهد هدف توهينكنندگان، تخريب دولت و مشكلسازي براي كشور است. كانون بيشتر اين تخريبها هم مربوط به افراد و جرياناتي است كه كينه و عقده عميقي از پزشكيان در انتخابات1403 به دل گرفتهاند و امروز فرصت را غنيمت دانستهاند تا به پزشكيان، اعضاي كابينه و ياران رييسجمهور هتاكي كنند و با الفاظي دون شأن ملت ايران، با دولت برخورد كنند… هدف تندروها از این حرکات، تلاش براي استمرار حضور در عرصه سياسي است. اين تلاشها، آخرين تلاشهاي مذبوحانه جرياني است كه هم از ديد مردم و هم از منظر ساختار سياسي به آخر خط رسيده است.»
گراميمقدم ميافزايد: «نبايد فراموش كرد كه امروز پزشكيان و دولت چهاردهم وارث مشكلاتي هستند كه دولت اصولگراي قبلي و مهمتر از آن دولت اصولگراي نهم و دهم ايجاد كردهاند. جرياناتي كه امروز عَلَم توهين و مخالفت با رئيسجمهور را برافراشتهاند، مشكلات امروز كشور ماحصل عملكرد آنهاست. دولت چهاردهم در شرايطي روي كار آمد كه شاخصهاي اقتصادي همگي در وضعيت نزولي قرار داشتند. بسياري از ناترازيها در بخشهاي انرژي و اقتصادي محصول مديريت سالهاي قبل است و به دولت ارث رسيده است. رئیسجمهور به غیر از جنگ اخیر، میراثدار مشکلاتی است که از مدتها پیش انباشته شده و اکنون بهصورت آشکار خود را نمایان کرده است. مخالفان دولت در شرايطي كه كشور بيش از هر زمان ديگري به انسجام و يكصدايي از درون نياز دارد، بر طبل نفاق و دودستگي و دوقطبيسازي ميكوبند.»
اما این تخریبها در حالی صورت میگیرد که رهبری بهصراحت اعلام کردند که «موفقیت این دولت، موفقیت نظام جمهوریاسلامی است، شکست آن شکست نظام.»، اما تندروها برای به گِل نشاندن کشتی دولت و گرفتن جای پزشکیان و یارانش حاضرند به توصیههای رهبری هم بیاعتنا بمانند. به قول محمد سالاری فعال سیاسی اصلاحطلب: «سابقه این افراد نشان میدهد که بهرغم اینکه در ظاهر موضوع دفاع از ولایت، رهبری و ارزشهای انقلابی، دینی و مذهبی برایشان اولویت و خط قرمز است اما بارها و بارها نشان دادهاند که زمانی که منافعشان در خطر باشد و هسته اصلی قدرت اعم از رهبری و سایر نهادهای منتسب به حاکمیت تصمیمی موافق ملت و بستر جامعه میگیرند و مخالف این طیف تندرو هستند، آنها در مقابل تصمیمات حاکمیت که به نفع ملت و جامعه است، میایستند.»
از طرفی، این حرکات تندروها در حالی صورت میگیرد که این روزها برخی مسئولین نظام از اصلاح روند امور سخن به میان میآورند، لذا تندروهای سوپرانقلابی دلواپس شدهاند و در پی آن هستند که با صحنهآرایی تازه و سروصدای پُرحجم جدید خود، زمین بازی و توجه افکارعمومی نسبت به لزوم تغییرات و اصلاح روندها را تغییر داده و آنچه از آن با عنوان “عبور هسته عقلایی نظام از خالصسازان” یاد میشود، تحتالشعاع حرکات ایذایی و جنگ روانی خود قرار داده و اذهان عمومی را نسبت به تغییر و تحولات چشمانداز پیش رو دلسرد و منفعل سازند. گویی که هوای “سایه” آنقدر سرد شده که ماندن در آن برای افراطیون سخت گردیده و احساس میکنند نیاز به گرمای خورشید دارند. لذا تندروها که با توجه به سیر تحولات در دوران جنگ و پساجنگ به حاشیه رانده شده و بیش از پیش منزوی گردیدهاند، به هر طریق ممکن قصد عرضاندام در سپهر سیاسی و اجتماعی را دارند و برای این منظور بستری مهیاتر و دیواری کوتاهتر از حمله به پزشکیان سراغ ندارند.
مصطفی هاشمیطبا، سیاستمدار اصلاحطلب و عضو حزب کارگزاران سازندگی هم در این زمینه میگوید: «به نظر میرسد برخی آقایان، بعد از شکست در انتخابات ریاستجمهوری، فکر میکنند به هر شیوهای که شده باید آقای پزشکیان را از مقام خود کنار بزنند و بعد هم تصور میکنند اگر در چنین حالتی انتخابات مجددی برگزار شود، مردم کمتر مشارکت خواهند کرد و در نتیجه کاندیدای آنها انتخاب میشود. از دید من نگاهی به اظهارنظرهای این گروهها بهوضوح نشان میدهد دلشان برای مملکت نسوخته است. اظهارنظرهای اینان کاملاً در مسر زیان کشور بوده نه در مسیر رشد و پیشرفت و توسعه یا مصلحتاندیشی بخردانه. اهداف این گروههای عمدتاً تندرو، شخصی است و اصلاً کاری هم به سرنوشت مملکت ندارند که چه به سر کشور خواهد آمد.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب میافزاید: «خوب است آقایان در کنار ایراداتی که وارد میکنند و توییتهایی که میزنند، راهحل هم ارائه دهند.»