اتفاقات و حوادث طبیعی و غیرطبیعی اخیر کشور همچون حادثه فرو ریختن متروپل و سیلهای ویرانگر در کشور که خسارتهای جانی و مالی فراوانی به دنبال داشت، این حقیقت را گوشزد میکند که پیشبینیها و چارهاندیشیها و راهکارهای مقابله با بلایای طبیعی و غیرطبیعی همچون سیل، زلزله، خشکسالی، طوفانهای شدید و هزاران حادثه بزرگ و کوچک دیگر، بسیار ناکافی است و شاید کشورهای اندکی در جهان از دانش و فنآوریها پیشرفته و هنر مدیریت و مهار اینگونه بلایا برخوردار باشند! با گسترش دامنه نفوذ رسانه و توزیع اطلاعات دیگر هیچ صاحب قدرتی نمیتواند نقش اطلاعات و مدیریت قبل از وقوع برخی حوادث طبیعی از جمله بارشهای سیلآسا، طوفانهای شدید، آتشسوزیهای مراتع و جنگلها و مواردی از این قبیل را کتمان کند. اکنون به کمک ماهوارههای موجود و علوم و فنون مرتبط بسیاری از آنها قابل پیشبینی و اطلاعرسانی به منظور اقدام به موقع است. لذا با آمادگی قبل از وقوع میتوان آن را مدیریت و برای کاهش خطرات و آسیبهای آن چارهاندیشی کرد. ممکن است پیشگیری از خسارتهای مالی برخی از آنها از عهده پیشرفتهترین کشورها هم درکوتاهمدت ساخته نباشد، اما با مدیریت درست و به هنگام میتوان اثرات و پیامدهای آن را کاهش و از خسارتهای جانی آن کاست.
از ویژگی اصلی بلایای طبیعی و یا غیرطبیعی غافلگیرکنندگی آن است که به علت گستردگی عمدتا خارج از ظرفیت تطابق منابع و امکانات منطقه و یا حتی کشور حادث میشود، لذا برخوردار شدن از کمکهای مردمی ملی و گاه بینالمللی امری اجتنابناپذیر که بدون آنها ممکن است حادثه به یک فاجعه انسانی تبدیل شود. آثار و عواقب یک بلای طبیعی، صرف نظر از نوع آن میتواند تا مدتهای مدیدی پس از وقوع حادثه باقی بماند، صدمات و بیماریهای بازماندگان زلزله و سیل و یا فرسایش خاکهای حاصلخیز و از بین رفتن باغات و زمینهای کشاورزی یک منطقه، همچنین فجایع انسانی و زیستمحیطی ناشی از بلای غیرطبیعی همچون جنگ و… از جمله آثاری هستند که معمولا در ارزیابیها و تعیین خسارتها به حساب نمیآیند. بیشک هزینههای اجتماعی و اقتصادی بلایای طبیعی و غیرطبیعی به مراتب بیش از آن چیزی است که مشاهده و منعکس میشود.
در کشور ما نیز همانند اغلب کشورهای جهان پس از وقوع هر حادثه بزرگ، سیلِ کمکهای سازماندهی نشده اعم از نیروی انسانی و مادی به منطقه حادثه دیده گسیل میشود که گرچه میتواند به کاهش مشکلات و سرعت کمکرسانی کمک کند ولی چنانچه به درستی مدیریت نشود خود میتواند باعث بروز مشکلات دیگری از جمله ناامنی اجتماعی گردد، علاوه بر آن، این قبیل کمکرسانیها به سرعت کاهش یافته و متاسفانه پیگیری علل وقوع و حتی جبران خسارات آسیبدیدگان نیز توسط مسئولان به فراموشی سپرده میشود.
با نگاهی گذرا به برخی از حوادث طبیعی از جمله بروز سیل و زلزله در کشور و مقایسه آن با برخی کشورهای نسبتا پیشرفته میتوان دریافت که مشکل اساسی خشم طبیعت نیست که موجب بروز بحران شده است، بلکه مدیریت غیرعلمی و غلط عامل اصلی بروز فجایع انسانی و خسارات ناشی از آن بوده است. به عنوان مثال در زلزله بم با شدت 6/6 ریشتر که فقط 12 ثانیه طول کشید، شهر کاملا ویران شد و بیش از دو سوم جمعیت شهر کشته شدند؛ اما در کشوری همانند ژاپن زلزلههای با قدرت 7 ریشتر و بالاتر نیز خسارتهای اندکی به بار آورده است! قطعا علت آن تفاوت خشم طبیعت نیست بلکه اصلاح قوانین نظام مهندسی و مدیریت و نظارت بر آن است. هرچند بعد از آن حوادث ناگوار قوانین ساخت و ساز کشور نیز اصلاح شد اما حادثه متروپل و حوادث مشابه دیگر ثابت کرد که گاه بحرانها ناشی از مدیریت است نه قوانین و مقررات!
به پاراگراف ذیل با دقت توجه کنید:
“نکته مهم در بارندگیهای کشور پراکنش نامناسب آن است به طوری که در بعضی نقاط آن به خصوص استانهای جنوبی که متاثر از سامانههای مونسون هستند، کل بارندگی سالیانه ممکن است در یکروز نازل شده و سبب بروز سیلهای بسیار مخرب گردد و در برخی سالها میزان بارندگی سالیانه ممکن است به کمتر از 50 میلیمتر برسد که سبب حادث شدن خشکسالی گردد.”
متن فوق سالهاست که در صفحه اول معرفینامه و تاریخچه سازمان مدیریت بحران کشور به عنوان یکی از دلایل لزوم تشکیل آن سازمان وجود دارد! به راستی اگر مدیریت علمی و پاسخگویی بر سازمانهای کشور حاکم بود آیا امروز باید شاهد هزاران میلیارد خسارت مالی و بروز فجایع انسانی مرتبط با آن میبودیم؟ به فرض که با هشدارهای به موقع هواشناسی از وقوع سیلاب با خبر میشدند، با ساخت و سازهای بستر رودخانهها چه میکردند؟ اینکه امروز عامل بروز فجایع را ساخت و سازهای بخش خصوصی در حاشیه و بستر رودخانهها عنوان کنیم آیا خود دلیل مدیریتِ بحرانسازِ کشور نیست؟ اینکه با زد و بند و چشمپوشی از قوانین و مقررات و فقط به خاطر کسب درآمد حقوق عامه مردم تضییع شود آیا ناشی از مدیریت بحرانِساز نیست؟ اینکه همیشه پس از بروز بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی به دنبال عواملی برای مقصر جلوه دادن آنها بگردیم خود قویترین دلیل برای مدیریت غلط و بحرانساز است! سالهاست محاکمه مقصران بعد حوادث به یک طنز تلخ بدل شده است! تا حوادثی همچون متروپل و سیل دروازه شیراز و امامزاده داوود و دهها مورد دیگر جان و مال مردم را به خطر نینداخته است باید آن را مدیریت و نظارت کرد! با نگاهی دوباره به پاراگراف فوق این سوال پیش میآید که مسئولان برای پیشگیری از آسیبهای ناشی از بروز بارشهای سیلآسا چه کردهاند؟ برای مهار روان آبهایی که میتواند کشاورزی یک منطقه جغرافیایی کشور را متحول کند چه کردهاند؟ اگر پاسخ قابل دفاع نباشد یعنی اینکه مدیریت ما باعث بروز بحران میشود و این نوع مدیریت شایستگی مدیریت بحران را نیز ندارد.
ذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که، مدیریت بحرانساز فقط به بلاهای طبیعی محدود نمیشود گاهی مدیریت غلط ما میتواند بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی را به وجود آورد که هیچ مدیریتِ بحرانی نتواند به آسانی آن را مهار کند. بحرانهایی همچون ورشکستگی و غارت سرمایههای مردم توسط بانکها و موسسات خصوصی در سالهای گذشته، حوادث سالهای 78، 88 و98و… را نیز میتوان متاثر از مدیریت بحرانساز دانست و مادامی که در سیاستگذاریها و نوع مدیریت کلان کشور تجدید نظر نکنیم با اندک تلنگری باید منتظر بحرانی بزرگ بود. حال این بحران ممکن است متاثر از بلایای طبیعی باشد و یا یا بحرانهای سیاسی و اجتماعی! پس قبل از وقوع به فکر “بحرانِ مدیریت“ باشید تا “مدیریتِ بحران“!!