سال 1403 در مقایسه با سالهای قبل، از حیث بروز رخدادهای تعیینکننده در حوزه سیاست داخلی و همچنین سطح تحولات منطقهای و جهانی، سال بسیار مهم و تعیینکنندهای بوده و هست.
در حوزه “سیاست داخلی“، در اردیبهشت امسال واقعه تأسفآور سقوط بالگرد مرحوم رئیسی را داشتیم، لذا بهصورت پیشبینینشده انتخابات زودهنگام دوره چهاردهم ریاستجمهوری در دستور کار قرار گرفت.
در آستانه این انتخابات زودرس، مجمععمومی اصلاحات، راهبرد مشارکت مشروط را مصوب و چند نفر نامزد معرفی کرد و اعلام نمود؛ «درصورتیکه یکی از این افراد داوطلب شود، در انتخابات هستیم و در غیر اینصورت، نه.»
گشایشی که شورای نگهبان ایجاد کرد، عملاً اجابت شرط اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات بود. لذا برخلاف انتخابات مجلس، جریان اصلاحات تمامقد ورود کرد و دکتر پزشکیان کاندیدای اختصاصی جریان اصلاحات شد و در یک رقابت نفسگیر، در مرحله اول با مشارکت کمتر و در مرحله دوم با افزایش 16درصدی نرخ مشارکت، با کسب آرا 27 درصد واجدین شرایط رئیسجمهور شد و با رویکرد “وفاق“ اکنون 7 ماه است کشور را اداره میکند.
در خصوص “تحولات منطقهای“، از 7 اکتبر سال میلادی گذشته که حمله حماس به اسرائیل شروع شد، رخدادهای مهمی در منطقه خاورمیانه روی داد که نتایج بسیار زیانآوری برای مردم فلسطین، غزه و لبنان داشت. بیش از هزار نفر از فرماندهان فعال فقط در عرصه سوریه به شهادت رسیدند.
مرحوم اسماعیل هنیه در روز تحلیف رئیسجمهور در تهران ترور شد، مرحوم سیدحسن نصرالله و نعیم قاسم و سایر فرماندهان ارشد حزبالله و حماس در جریان این جنگ نابرابر در کنار50 هزار نفر شهید اعم از زن و کودک و بیش از 130 هزار نفر مجروح و ویران شدن نوار غزه و جنوب لبنان، حاصل این تحولات شد. طی دو هفته در قالب این تحول سریع، رژیم بشار اسد در یک توافق پنهانی بازیگرانِ اصلی، سقوط کرد و پهنه سوریه و بهتبع آن خاورمیانه در مقایسه با قبل تحت تأثیر این تحولات، بهکلی دگرگون شد. لذا در ارزیابی سبد سیاسی سال گذشته، با توجه به تأثیراتی که فضای سیاست داخل کشور ما از خاورمیانه و بهخصوص محور خاورمیانه دارد، این مؤلفه بسیار مهمی بود که باید تحلیل و در ارزیابیها بهحساب آید.
در سطح سوم، “تحولات جهانی“ مهمترین رویداد رأیآوری مجدد ترامپ بود که در رأس یک جریان سرمایهداری تندروی جهانی قرار دارد و این پیروزی ترامپ در مقایسه با دوره قبل خود، به دلیل اینکه هم در سنا و هم کنگره آمریکا حزب جمهوریخواه که پشتیبان وی بود بالاترین رأی را آورده، با گذشته تفاوت دارد به طوریکه تفکر تُند بخش رادیکال حزب جمهوریخواه امروز در همه ارکان ساختار نظامی آمریکا اکثریت را برعهده دارد و تعیینکننده است. طی همین دو ماهی که ترامپ روی کار آمده، رویکردهایی که وی تحت راهبرد اول آمریکا و توجه به ناسیونالیسم داخلی اتخاذ کرده و خطونشانهایی که برای کشورهای شمالی خودش مانند کانادا کشید، نشان میدهد در سطح جهانی مناسبات قدرت نسبت به گذشته تغییرات فاحشی کرده است.
اگر در گذشته و از مقطع جنگ جهانی دوم به بعد همواره اروپا و آمریکا متحد استراتژیک در مناسبات و محاسبات به شمار میآمدند، امروز برخورد تحقیرآمیز رئیسجمهور آمریکا با اوکراین بهعنوان رئیسجمهور یک کشور اروپایی، فقط متوجه اوکراین و چراغ سبز به آقای پوتین نیست بلکه جدا کردن حسابوکتاب دفاعی، نظامی، اقتصادی و تجاری و بازرگانی آمریکا با اروپا است. بنابراین در یک ارزیابی و تحلیل کلی، در سه سطحی که بیان شد امسال از منظر تحولات سیاسی اثرگذار بر عرصه سیاست ایران در مقایسه با سالهای قبل از حیث بروز و ظهور سریع و فوری دگرگونیهای عمیق منحصربهفرد است و این تفاوت و تمایز باید در تحلیل و ارزیابی 1403 قرار گیرد.
در روابط و مناسبات بینالمللی، بهصورت واقعی آنچه تعیینکننده است حق و عدالت نیست. آنچه در مناسبات خشن حوزه قدرت و سیاست تعیینکننده است، “منافع ملی“ کشورهاست و بر این اساس کشورها فاقد دوست و یا دشمن دائمی هستند. منافع ملی کشورها تعیین میکند که چه رفتاری را در عرصه بینالمللی داشته باشند و هر کشوری که از ابزارهای قدرت بیشتری در این صحنه برخوردار باشد، دارای هژمونی و قدرت تأثیرگذاری بیشتری خواهد بود.
طبعاً در کنار مقولههای قدرت از جمله قدرت نظامی، سیاسی، فرهنگی و سایر مظاهر قدرت، حوزه اقتصاد و توانمندی اقتصادی کشورها در عصر کنونی یکی از مهمترین پایههای قدرت ملی کشورهاست.
در جمهوریاسلامی ایران طی50 سال گذشته بهطور متوسط سالیانه20درصد نرخ تورم داشتهایم. معنای تورم یعنی میزان پولی که نظام پولی کشور تولید و توزیع میکند20 درصد از کل قدرت تولید ملی کالا و خدمات کشور بیشتر است و معنای کاهش قدرت خرید را میدهد.
در مقاطعی همچون دولت آقای روحانی و دولت اصلاحات، این نرخ کاهشیافته به طوری که در دولت اصلاحات 8.5 درصد نرخ رشد اقتصادی داشتیم و تورم به سمت یکرقمی شدن رفت.
در سال 93-94 هم که برجام به امضاء رسید، شاهد کاهش نرخ تورم بودیم، اما از سال 1397 که برجام به هم خورد، متوسط نرخ تورم از 20 درصد 50 ساله به 42.4 درصد رسید.
بنابراین در مرحله اول، ایران از تحولات خاورمیانه لطمه دید و در آنجا موفق نبودیم و در حوزه اجتماعی با فشار مشکلات اقتصادی و معیشتی و نارضایتیها روبرو هستیم. در این شرایط با توجه به تحولات جهانی و منطقهای، مجموعه ارکان حاکمیت که اصلاحطلبان بخشی از آن هستند، در یک ارزیابی دقیق و وزندهی به هرکدام از مقولات قدرت ملی محاسبه دقیقتری باید در قالب این تحلیل اولویتهای واقعی را مدنظر داشته باشیم و طبعاً گزینههایی میتوان فراروی نظام حکمرانی کشور تصور کرد. گزینه اول تداوم وضع موجود میتواند باشد به معنای اینکه مذاکره نمیکنیم و با تکیهبر توان داخلی قدرتهای جهانی و آمریکا را بهزانو در میآوریم و اسباب محو اسرائیل را هم فراهم میآوریم. گزینه مقابل آن این است که تسلیم شویم و اعلام کنیم با توجه به مشکلات گفته شده، امکان ادامه مسیر نیست. طبعاً در اینصورت بدترین شرایط متوجه وضعیت کلی کشور خواهد بود چرا که در صحنهی بیرحم روابط و مناسبات بینالمللی، قدرتهای منفعل و تسلیمشده سرنوشتی جز محو و نابودی ندارند و گزینه بینابین، گزینه اصلاح و بازنگری در راهبردهای اداره کشور در عرصه بینالمللی، منطقهای و داخلی است.
پیشبینی میشود، ما در عرصه بینالمللی با یک نگاه واقعبینانه با علم به اینکه قواعد و مناسبات نظام بینالملل برآمده از قدرتهای مؤثر است، بهجای مقابله با این نظامات تا زمانی که نخواهیم توانست با تکیهبر قدرت ملی و بینالمللی نقشی در تغییر این معادلات داشته باشیم، به نظر بنده به مصلحت کشور نیست که با این اقتصاد ضعیف در جبهه مقابله با این ضوابط بینالمللی قرار گیریم چون حاصلی جز شکست و نابودی ندارد. بلکه چون سیاست، امری زمینی است و سیاستمدار و دولتها متناسب با معادلات زمینی باید مصالح ملی خود را دنبال کنند، با استراتژی کاهش زیان بهگونهای با همین نظام ناعادلانه بینالملل تعامل مثبت و عزتمندانه داشته باشیم که از دامنه ضررهای وارده به کشور کاسته شود.
بنابراین همچنان که آقای رئیسجمهور در شعارهای انتخاباتیشان اعلام کردند که به دنبال تعامل کارآمد با نظام بینالملل و خواهان مذاکره و دنبال رفع تحریمها هستند، این رویکرد در عرصه جهانی رویکردی اصلاحطلبانه و مبتنی بر گزینه سوم یعنی اصلاح و بازنگری در مسیرهای طی شده است.
در عرصه منطقهای، امروز سرزمینی به نام سوریه بهعنوان محور مقاومت از حیث ژئوپلیتیکی در اختیار محور مقاومت نیست. ما این واقعیت را باید بپذیریم برخلاف 2013 که محور مقاومت، ایران و حزبالله موفق بودند، در عرصه سوریه امروز ائتلاف ترکیه و دیگران جای ما را گرفتهاند. ایران و روسیه در سال 2025 قدرت ابتکاری در سوریه ندارند. در غزه و لبنان هم وضع مناسبی نداریم. بنابراین در بازنگری راهبرد منطقهای ما، همچنان باید بهصورت آرمانی رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت نشناسیم و از حق قانونی مردم فلسطین در مجامع عمومی در سطح افکارعمومی دنیا دفاع دیپلماتیک و سیاسی کنیم. اما آنچه مسلم است در شرایطی که انبوهی از مشکلات داخلی داریم باید اولویتبندی کنیم و با عبرتگیری از این تحولا،ت رویکرد کلان اداره کشور را از بخش فراسرزمینی به بخش داخل کشور هدایت کنیم و راهکارهایی در پیش بگیریم که اقتصاد و معیشت و رضایت مردم بهبود یابد.
بنابراین گزینه اصلاح حکمرانی ولو اینکه بعضی از ابعادش برای ما دردناک و دشوار باشد، در این شرایط راهبرد مناسبتری است. در سطح سوم و سطح داخلی هم گشایشی که شورای نگهبان در انتخابات اخیر نشان داد انتظار میرفت که توسعه پیدا بکند و فقط در سطح ورود آقای رئیسجمهور و تعدادی از نیروهای اصلاحطلب (در حد دو سه نفر) به دولت خلاصه نشود. در عرصههای اجتماعی و سیاسی، رفع حصر مسئولین بعد از ۱۵سال، اعلام عفو عمومی آزادی زندانیان سیاسی، اعلام عفوعمومی بهخصوص برای همه ۸ میلیون ایرانی خارج از کشور داده شود. با نسل زِد و نسل جوان از دریچه رویکردهای نوین ورود پیدا کنیم و شکاف بین نسلی را مدیریت کرده و شرایطی فراهم کنیم که نسبت ۸۵ درصد ناراضی، روندی معکوس پیدا کند. در اینصورت قدرت ملی کشور بر رضایتمندی مردم از نظام حکمرانی کشور بر گزینههای دوم و سومی که گفته شد میتواند همچنان ایران لطمه خورده را یاری کند تا بر مسائل و مشکلات غلبه یابد.
بحث مذاکره با آمریکا ممکن است به لحاظ موقعیت زمانی بین کارشناسان مطلع کشور مورد اختلافنظر باشد اما به لحاظ استراتژیک بودن، اجتنابناپذیر است. البته نه از موضع تسلیم و ذلت بلکه همانطور که رهبری قبلاً اعلام کرده بودند، با رعایت سه اصل عزت، حکمت و مصلحت برای مذاکرات شرافتمندانه در شرایط برابر با هدف بهرهگیری از حداکثر فرصتهای ممکن و مشخصاً رفع تحریمها اعلام آمادگی بکنیم. بهویژه اینکه ما در پاییز سال آینده در مهلت پایانیافته۱۰ساله قطعنامه۲۳۲۱ شورای امنیت قرار داریم و مکانیزم ماشه پیشروی ماست. لذا اگر نتوانیم از طریق تعامل نزدیکتر با شورای حکام و کشورهای دارای حق رأی در سازمان ملل به تفاهم برسیم، ممکن است مجدداً پس از۱۰ سال شاهد بازگشت تحریمهای سنگینتر سازمان ملل باشیم که بر مشکلات امروزمان اضافه خواهد شد.
باید بپذیریم اکنون دنیا در شرایط پس از جنگ جهانی دوم قرار دارد و هندسه سیاسی قدرت جهانی در حال تغییر و دگرگونیهای اساسی است ایران هم بهعنوان یک درصد کره زمین، نمیتواند از این تحولات شگرف و جابجایی قدرت مصون باشد. لذا توانمندسازی دستگاه دیپلماسی کشور، جلب مشارکت همه گروهها و جناحها و احزاب سیاسی صرفنظر از نوع نگاهشان ضروری است.
میطلبد که متناسب با تحولات شتابآلود، بنیه مقابله نظام جمهوریاسلامی با این تحولات تقویت شود و رویکردهای واقعبینانه مبتنی بر توجه به داخل، تعامل مثبت با دنیا، عفو عمومی، رفع محصورین و رفع تحریمها و پرهیز از مکانیزم ماشه متوجه کشور ما نباشد.