دروغ چرا، از دیدن این کلیپ دردم آمد. حس دردناکی روحم که کمتر شد به فکر فرو رفتم که چه اتفاقی برای جامعه ایرانی افتاده که دیگر خبری از احترام بزرگتری و ریش سفیدی نیست.
این درست که زمانه عوض شده و باید حواسمان به خودمان باشد و کلاهمان را سفت بچسبیم که باد آن را نبرد! و باید مشکلات را سر و سامان بدهیم اما یادمان باشد که نباید از بزرگترها غفلت کنیم.
نیک میدانم که همه ما با انواع متفاوت و متنوعی از مسائل روبروییم، امروز باید مسائل فرزندانمان را حل کنیم و برای آیندهشان، آن هم در این اوضاع آشفته، تدبیر به خرج دهیم و به فکر تامین و برآورده کردن کوهی از توقعات ریز و درشت آنها باشیم، اما باید حال و روزگار بزرگترها را درک کنیم آنهایی که عمری دویده و در سرد وگرم زندگی مشقتها کشیدهاند و این روزهای کرونایی تنهایند و مجبورند با تنهایی کنار بیایند، اگرچه آنها رسالت داشته که مارا تنها نگذارند و بر انجام این رسالت عمرشان را سپری کردهاند.
چه بسا آنها امروز کم رمق و کم طاقتند، جعبه قرص و کپسول و انواع داروهایشان باید همیشه همراهشان باشند، فشارشان بالا میرود و گاهی پایین میآید، قند دارند و ناراحتی کلیه و…، گاهی تپش قلب میگیرند، گاهی بیحوصله، گاهی نفسنفس میزنند، گاهی تنگی نفس میگیرند و… آنها تقصیری ندارند عمری از آنها گذشته و سختی کشیدهاند و به هر دری زدهاند تا برای فرزندانشان حلال مشکلات باشند. آنها از بازیگری چرخ فلک بسیار دیدهاند و امیدوارند، روزگاری هم چرخ سرنوشت برای آنها خوب بچرخد اما این روزها مضطربند و دلواپس، هرچند امید دارند که اوضاع بهتر شود. از اینرو اکنون و در وانفسای مشکلات جورواجور جامعهمان، به خصوص روزهای کرونایی که گفته میشود، افراد سن بالا را بیشتر تهدید میکند مسئولیت فردی و اجتماعی همه ما ایجاب میکند از بزرگترها غفلت نکنیم، به یادشان و همراه شان باشیم و مددکارشان در همه حال باشیم.
شایسته است، بزرگترها را در صدر فهرست مهربانیها و محبتهایمان قرار دهیم. یادمان باشد چرخ روزگار میچرخد و نوبت ما هم میرسد!!