“مردهخوری” انواع گوناگونی دارد که شاید بیشتر از همه در عرصههای ورزشی رایج باشد. مثلاً وقتی رقیب با کمک داور در ظاهر پیروز میشود! یا وقتی به کمک نفوذ در هیئتهای انضباطی رأیی صادر و تیمی از حضور حامیان و تماشاچیانش محروم میشود! یا وقتی با سوت زدنهای ناعادلانه داوری که برای مبتدیترین ورزش شناسان مشهود است، بر سکوی پیروزی میایستند، افکارعمومی از آنها بهعنوان “مردهخوار” یاد میکند! پیروزی ظاهری که حتی به کام بازیکنان تیم برنده شیرین نمیآید و در دل از این پیروزی ساخته شده خوشحال نیستند! مشابه چنین مردهخوریهایی، در عرصههای عدالت و دادگاه و پاسگاه هم وجود دارد. ظالمی که با رای یک رای ناعادلانه و یا با کمک وکیل حق مظلومی را میخورد! نیز در همین جرگه است! چنین وضعی را در همه عرصهها که شرایط ذاتی و ظاهری برای طرفین یکسان نباشد را میتوان تصور نمود. اما همیشه پیروزی تلخ یا همان مردهخوری، پایان ماجرا نیست و اوضاع وقتی اسفناک میشود که به اصطلاح ورزشکاران، تیم حریف را که به کمک مافیاهای قدرتمند خارج از زمین مبارزه سربریدهاند، سرمست از این عمل ناجوانمردانه، بر علیه اش رجز نیز میخوانند!
در عالم سیاست نیز سالهاست برخی “شارلاتانهای مردهخور سیاسی” که به اثبات تاریخ، همیشه پیروزی خود را مدیون عدم حضور و مشارکت مردم و حمایتهای بیرون از عرصه رقابت هستند، پس از پیروزی، با بوق کرنا و استفاده از همه توان رسانهای خویش حنجره میدرانند که “اصلاحات مرده است”!
نقل است که در جنگ احد که کفار و منافقین شکست را مقابل خود میدیدند، شایعه کشته شدن پیامبر را در بین لشکر مسلمان پخش کردند تا تضعیف روحیه کنند! خداوند پس از آن واقعه، آیه 144 سوره عمران را نازل فرمود که در بخشی از آن این سؤال مطرح میشود که: …او قتل انقلبتم علی اعقـبکم… یعنی آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر ميگرديد؟ (و با مرگ او اسلام را رها كرده به دوران کفر و بتپرستی بازگشت خواهید گشت؟).
هرچند هیچ شباهتی بین این دو موضوع متصور نیست ولی آیه فوق حاوی درسهایی برای مسلمانان است که برای همیشه تاریخ میتواند مورد استفاده قرار گیرد. قطعاً از نظر نگارنده، اصلاحات واقعی که در پی تحقق اصول انقلاباسلامی و مطالبات مردم در سال 1357 است، تا تحقق کامل ادامه خواهد یافت! ظلمستیزی! عدالتخواهی! مبارزه با فساد و تبعیض! پاکدستی در قدرت، و امانتداری در وکالت، تقوا و انصاف، اجرای کامل قانون برای همه، مهرورزی و همزیستی مسالمتآمیز با مردم جهان از هر قوم و نژاد و ملت و مذهب همراه با آزادیهای مدنی و استقلال و عزت ملی تفکری است که اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد، و به مصداق آیه فوق، بازگشت به زمانی که عدهای در کشور پادشاهی و سلطنت میکردند و هرگونه ظلم و تبعیضی را برای مطامع خویش و غارت مملکت روا میداشتند، امکانپذیر نخواهد بود!
کسانی که فریاد میزنند اصلاحات مُرد! عقبه همان کسانی هستند که از مردگان، بیش از زندهها میترسند! آری بسیاری از رجل سیاسی جهان که خود مردهاند فراموش شدهاند اما همه مردگان که فراموش نمیشوند و برخی هنوز از نام آنها وحشت دارند! کسانی که در تشییع جنازه هاشمی فریاد مرگ بر هاشمی سر میدادند، خود میدانستند او مرده است و تا لحظاتی دیگر در زیر خروارها خاک مدفون میشود، اما آنچه آنها را وحشتزده کرده بود، نام او و تفکر اصلاحاتی سالهای پایان عمر او بود! و کم نیستند افراد مشابهی در جهان که مرده آنها از زنده بودنشان خطرناکتر است.
ادعای کسانی که میگویند، اصلاحات مرده است، من را یاد بخشی از شعر شاعره پرتقالی (سوفیا اندرسون) انداخت که میگوید:
جای دوری نرفتهاند مردهها/ماندهاند همینجا/و در سکوت/تماشا میکنند ما را!
لذا آنچه آنها را نگران کرده است، مرده اصلاحات نیست، آنها از احیای دوباره آن میترسند، همانطور که پس از معجزه هزاره سوم، آن را مرده پنداشتند ولی دوباره با قدرتی احیاء شد که برخی برای از صحنه بیرون راندن آن بیپروا چشم بر همهچیز بستند و آن شد که نمیباید! کاهش مشارکت مردم پای صندوقهای رأی مسئلهای نیست که بتوان بهراحتی از کنار آن گذشت! و موجب غره شدن کسانی باشد که میدانند با حضور گسترده مردم جایی در قدرت ندارند. و همانطور که رهبری در پیام خود به مجلس جدید اظهار داشتند، میل به حضور و مشارکت مردم در انتخابات قطعاً به رعایت تقوا و انصاف و پرهیز از حب و بغضهای شخصی و جناحی بستگی دارد! کاهش مشارکت مردم در انتخابات به هر دلیلی اتفاق افتاده منجر به تضعیف پشتوانه نظام میشود و مسئولیت آن متوجه کسانی است که چنین شرایطی را فراهم ساختهاند، خواه این کاهش مشارکت منشاء اقتصادی داشته باشد یا سیاسی و اجتماعی.
بنا به گزارش وزارت کشور و بر اساس آمارهای موجود و فرض صحت ادعا، فقط حدود ۴۲.۵ درصد واجدین شرایط در انتخابات مجلس یازدهم شرکت کردهاند که کمترین میزان مشارکت مردم پس از پیروزی انقلاب است و پیام خوبی را برای حکومت در پی ندارد! اگر این نوع مخالفتها به تصمیمات و عملکردهای نظام، بهنوعی شکل مبارزه منفی به خود بگیرد، رفع و رجوع آن با ابزارهای رایج و خشن نیز امکانپذیر نخواهد بود، چرا که این یک قیام یا شورش خیابانی نیست که بتوان آن را با باتوم و گاز اشکآور و شلیک مستقیم جمع کرد. این نارضایتی در همه ارکان نظام نفوذ میکند و نتیجتاً تحقق اهداف مهم نظام با شکست مواجه میشود.
وقتی یک نماینده مجلس با بیست درصد آراء شرکتکنندگان به مجلس میرود، میتواند ادعای وکالت عامه مردم را داشته باشد؟ درست است که مطابق قانون، نمایندگان نماینده همه مردم هستند ولی آیا با چنین پشتوانه ضعیفی مجلس میتواند در رأس امور باشد؟! آیا تشنگان قدرت و تمامیتخواهانی که تاکنون به غارت بیتالمال پرداختهاند اجازه استفاده از ابزار نظارتی را به نمایندگان خواهند داد؟ آیا سیاستگذاران و دلسوزان نظام این درصد مشارکت را ولو به قیمت حذف منتقدین باشد به مصلحت کل نظام، نهبخشی از آن میدانند؟ آیا با ادامه این روند و با این درصد از امید و مشارکت میتوان در عرصه جهانی برای دولت بعد از1400 جایگاهی با پشتوانه مردمی قائل شد؟ اگر مردم با عدم مشارکت از اصلاحات مدنی از طریق صندوقهای رأی ناامید شوند مسئولان از کدام جمهوریت نظام سخن خواهند گفت؟
لذا نگارنده ضمن آرزوی توفیق برای همه عزیزانی که به علت عدم حضور قاطبه مردم در انتخابات وکیل مردم هستند آرزوی توفیق دارد و معتقد است چنانچه به توصیههای رهبری در کنار توصیههای حضرت امام به نمایندگان مجلس اول، که جز به اسلام بزرگ و عدالت الهی ـ اسلامی فکر نکنند؛ و انتخاب خود را برای پیاده نمودن عدالت اسلامی بدانند، رسیدگی به حال مستضعفین و مستمندان کشور که قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر میگیرد در رأس برنامهها قرار داده و طرحهایی جدی برای رفاه حال این طبقه محروم ارائه نمایند، سیاست «نه شرقی و نه غربی» را در تمام زمینههای داخلی و روابط خارجی حفظ کنند، از دستهبندیها و جهتگیریهای غیراصولی برای کوبیدن طرف مقابل جداً احتراز کنند، مجلس و دولت هماهنگ شوند تا بر مشکلات کشور فائق آیند، در ادارات دولتی، قوانین دست و پاگیری که قبلاً به تصویب رسیده و موجب تعویق و یا تعطیل امور شده و میشود و جامعه را به تنگ آورده را بهطور انقلابی لغو کنند، مجلس جمهوریاسلامی همانسان که در خدمت مسلمین است و برای رفاه آنان فعالیت مینماید، برای رفاه و آسایش اقلیتهای مذهبی ـ که در اسلام احترام خاصی دارند و از قشرهای محترم کشور هستند ـ اقدام و فعالیت نماید، و فقهای نگهبان در مأموریت مهم خود بههیچوجه ملاحظه اشخاص و یا گروههای انحرافی را ننموده و به وظیفه بسیار خطیر خود قیام و اقدام نموده و نگهبانی از اسلام و احکام مترقی آن نمایند، میتواند به رأس امور برگردد و احتمال میل به حضور و مشارکت نیز افزایش خواهد یافت.
حسن ختام مطلب دو بیت شعر از حضرت مولانا، خطاب به مردهخوران سیاسی:
گر چه باران نعمت است از برق ترس
شاد ایامی تو، از ایام ترس
لطف شاهان گر چه گستاخت کند
تو ز گستاخی ناهنگام ترس