قرآن کاملترین کتاب هدایت انسان
الم، ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُديً لِلْمُتَّقينَ
این کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزگاران است. آیات زیادی در قرآن است که این کتاب را وسیله و مایه هدایت نامیدهاند. هُدًىلِلْمُتَّقِينَ، هُدًىلِلنَّاسِ، هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ، هُدىً و بُشْرى لِلْمُومنین وسیله هدایت متقین، هدایت مردم، هدایت مسلمانان و هدایت مومنان. إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ؛ همانا قران پا برجاترین و استوارترین آیین، هدایت مینماید.
قران کتاب هدایتگر انسانها، شفابخش سینه دردمندان و نور شکافنده تاریکیها است. زلال جاری قرآن نه فقط مردم عصر نزول آن بلکه خیل تشنگان معرفت و نور را تا ابد سیراب خواهد کرد.
هدایت قرآن کریم انسانها را از تاریکی جهل، گمراهی، کفر، شرک، نفاق، فسق و پلشتی به نور دانش، حقیقت، سعادت، ایمان، توحید و تسلیم و اخلاق معنویت و سلامت رهنمون میسازد.
أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ
کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکی به روشنایی رهنمون سازیم.
هدایت در قرآن
در قرآن دو نوع هدایت داریم؛ هدایت تکوینی و هدایت تشریعی.
هدایت تکوینی: هدایت موجودات به وسیله خداوند زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندیهای حساب شده جهان هستی است. زنبور عسل هدایت شده که چگونه خانه بسازد، روی چه گلهایی بنشیند چگونه مسیرش را پیدا کند و همچنین سایر حیوانات. خداوند به آنها عقل نداده ولی آنها را برای بقا و زندگی هدایت نموده است.
هدایت تشریعی: هدایت به وسیله پیامبران و کتابهای آسمانی و امامان انجام میگیرد و انسانها با تعلیم و تربیت آنها در مسیر تکامل به پیش میروند. مسلماً قرآن برای هدایت جهانیان است، ولی متّقین مورد هدایت خاص قرآن هستند زیرا انسان تا مرحلهای از تقوا در وجودش نباشد (مرحله تسلیم در مقابل حق و پذیرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است از هدایت کتابهای آسمانی و دعوت انبیاء بهره بگیرد. زمین شورهزار هرگز گلستان نشود، اگر چه هزاران بار بر آن باران ببارد.
سرزمین وجود انسان نیز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاک نشود، بذر هدایت را نمیپذیرد، لذا خداوند میفرماید: قرآن هادی و راهنمای متقیان است، پیامبراکرم(ص) فرمودند: اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ. هنگامی که فتنهها چون پارههای شب تار بر شما مشتبه شود، به قرآن روی آوردید (کافی جلد2 صفحه 599)
اقبال میگوید:
نقش قرآن چون که بر عالم نشست
نقشههای پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این کتابی نیست چیز دیگر است
چون که در جان رفت جان دیگر شود
حال چون دیگر شود جهان دیگر شود
همچنین حافظ میگوید:
حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شبهایِ تار
تا بُوَد وِردَت دعا و درسِ قرآن غم مخور
غربت قرآن
با آنکه قرآن کتاب هدایت جهانیان است و همه انسانها نسبت به آن شناخت و باور ندارند، اما در بین ما مسلمانان غریب است.
غربت قرآن تنها به این نیست که چند نفر آن را آتش بزنند و آنها که عناد و دشمنیشان آشکار است، بلکه که قرآن در بین ما غریب است که فقط شده وسیلهای برای کسب و سوءاستفاده قدرتطلبان و قرائت در مجالس اموات، حال آنکه برای زندهها نازل شده و کتاب تفأل و استخاره و بالا سر مریض قرار دادن و …. و از عمل به احکام آن در زندگی و جامعه خبری نیست.
در روایت است که شاکیانی در قیامت از انسانها شکایت میکنند؛ پیامبراسلام، قرآن، مسجد و امامان آسمانی
شکایت قرآن ممکن است اینگونه باشد که خدایا با اینکه دستور تلاوتم را دادی ولی بسیاری از مسلمانها حتی نتوانستند از رو مرا بخوانند؛ خدایا بعضی که مرا میخواندند حق تلاوتم را ادا نمیکردند (یعنی بدون وضو و طهارت و تدبّر) به سراغم میآمدند. خدایا بعضی از خوانندگان مرا نمیفهمیدند و در فکر فهمیدن من هم نبودند. بعضی مرا میخواندند و میفهمیدند ولی عمل نمیکردند. خدایا بعضی که عمل میکردند به دیگران نمیرساندند. خدایا تنها به آیات عبادی و فردی عمل میکردند ولی نسبت به سایر آیات بیتوجه بودند. خدایا بعضی به جای آنکه مرا قانون بدانند وسیله نان دانسته و مالالتجاره خود قرار دادند و از خواندن و چاپ کردنم سرمایه اندوزیها کردند. خدایا بعضی که در فکر و روح خود انحرافی داشتند آیات متشابه و چند پهلو را که چند نوع میتوان معنا کرد دستاویز اهداف خود قرار دادند؛ خدایا بعضی مرا وارونه معنی کردند. خدایا بعضی خوب مرا شناختند ولی حقایق مرا نادیده گرفتند و کتمان کردند. خدایا به جای اینکه مرا بر دلهای زنده بخوانند فقط بر خاک مردهها خوانند؛ خدایا تنها بعضی به هنگام مسافرت و شبهای احیا مرا بالای سر خود قرار میدادند و در طول سال از من غفلت میکردند. خدایا بعضی فقط به هنگام تفأل و استخاره و سوگند به سراغم میآمدند؛ خدایا عدهای مرا ساخته دست بشر دانستند و به آورنده من تهمت زدند و نسبت به سِحر و جادو دادند. خدایا مرا میشنیدند ولی لجاجت کرده و میگفتند ما ایمان نمیآوریم.