شورا جای ادعا نیست؛ میدان اهلفن است
به علم باشد گیتی بر کسی راست
مجو در نادانان راهِ سربلندی
(ناصرخسرو)
هر سال که تقویم به روزهای ثبتنام کاندیداهای شورایشهر نزدیک میشود، زخم کهنهای دوباره سر باز میکند؛ زخمی که سالهاست بر تن این شهر مانده و هر دوره، دردناکتر از قبل خودش را نشان میدهد: وقتی متخصصها پا پیش نمیگذارند، میدان بیدرنگ در اختیار مدعیانی قرار میگیرد که تنها سرمایهشان شعار، ژست و چند عکس انتخاباتی است.
کاشمر چند سال است تاوان همین «خلأ جدی تخصص» را میدهد. میراث این خلأ را همگی میشناسیم: مصوباتی که فقط روی کاغذ زیبا بودند اما در میدان، به شکست و هزینههای چندبرابری تبدیل شدند. اینها تصادفی نیست. اینها محصول تصمیمهای غیرکارشناسی و حضور افرادی در شورایشهر است که نه تجربه داشتند، نه دانش، و نه حتی شناخت واقعی از نیازهای شهر.
شورا آزمایشگاه نیست که کسی بیاید و تازه «یاد بگیرد» مدیریت شهری یعنی چه. شورا جای کسانی است که قبل از رسیدن به صندلی، وزن رأیشان از جنس تجربه و دانش باشد؛ نه اینکه صندلی را بگیرند و تازه دنبال یادگیری بدوند.
وقتی کار نابلد درباره بودجه، معبر، طرح تفصیلی، زیرساخت، خدمات شهری، حملونقل، مدیریت بحران و… تصمیم میگیرد، نتیجهاش میشود سالها عقبماندگی، سالها دوبارهکاری، سالها هزینههای اضافی که از جیب همین مردم پرداخت میشود.
مشکل اینجاست که وقتی اهلفن ثبتنام نمیکنند، صندلی خالی نمیماند. سریعتر از آنچه فکرش را کنید پُر میشود؛ اما توسط کسانی که شهر را فقط از پشت شیشه خودرو و ایام انتخابات میبینند.
همانهایی که تا دیروز در هیچ جلسه و هیچ تصمیم شهری دیده نمیشدند، امروز ناگهان در قامت «منجی شهر» و «مصلح اجتماعی» ظاهر میشوند. و عجیب نیست که نتیجه، دورهای میشود که در آن کسی پاسخگو نیست، کسی برنامهای ندارد، و همه فقط بهدنبال گذران چهارسال هستند.
این یک هشدار انتخاباتی نیست؛ هشدار برای حفظ شهری است که دیگر توانِ یک دوره اشتباه دیگر را ندارد.
زمان آن رسیده که معلمان آگاه، مهندسان باتجربه، مدیران کارکشته، فعالان اجتماعی دلسوز، کارشناسان عمران، شهرسازی، اقتصاد شهری، خدمات شهری و محیطزیست ـ کسانی که سالها در میدان واقعی کار کردهاند ـ از حاشیه بیرون بیایند.
شهر متعلق به همین نیروهای متخصص است؛ نه کسانی که فقط در روزهای انتخابات یاد مردم میافتند، با چند شعار پر زرقوبرق ظاهر و بعد از رأیگیری، ناپدید میشوند.
اگر متخصصها نیایند، اگر اهلفن سکوت کنند، میدان با ادعا پُر میشود نه با عمل. و کاشمر دیگر ظرفیت یک دوره تصمیمگیری اشتباه، یک دوره مدیریت سلیقهای، یا یک دوره آزمونوخطای تازهکارها را ندارد.
این بار اگر اهلفن قدم پیش نگذارند، باید پذیرفت که خود ما، با سکوتمان، بخشی از مشکل شدهایم؛ نه فقط قربانی آن.







