• امروز : سه شنبه, ۱۳ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 3 December - 2024
پارس وی دی اس
21
پذیرش نابینایی، عاملی برای موفقیت

سخت‌کوشی معلم نابینا برای کسب موفقیت

  • کد خبر : 5038
  • ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۹:۴۴
سخت‌کوشی معلم نابینا برای کسب موفقیت
صدای خاوران-چشمان خود را چند دقیقه ببندید و با چشمان بسته چند قدمی حرکت کنید؛ چه حالی به شما دست می‌دهد؟ کلافه می‌شوید، به زمین و آسمان بدوبیراه می‌گویید؟! افرادی هستند که این موضوع را قبول کرده و...

صدای خاوران-چشمان خود را چند دقیقه ببندید و با چشمان بسته چند قدمی حرکت کنید؛ چه حالی به شما دست می‌دهد؟ کلافه می‌شوید، به زمین و آسمان بدوبیراه می‌گویید؟! افرادی هستند که این موضوع را قبول کرده و نابینایی را پذیرفته‌اند، عزیزان روشندل، این تاریکی را در طول زندگی خود تجربه کرده و برخی از آن‌ها با همین مشکل توانسته‌اند موفقیت‌های خوبی در زندگی داشته باشند که می‌تواند برای افراد معمولی درس‏آموز باشد که خواستن توانستن است. یکی از این عزیزان روشندل، “محمد سالاری‏مقدم” است. این معلم نابینای 45 ساله، دارای مدرک کارشناسی ارشد روان‌شناسی کودکان استثنایی است. با او گفت‌وگوی مفصلی انجام داده‌ایم که با هم می‌خوانیم.

سالاری ‏مقدم که متولد روستای ابراهیم‌آباد بردسکن است؛ گفت: از کودکی تا سال سوم راهنمایی بینایی کامل داشته، ولی براثر یک ضربه بینایی خود را از دست داده و با وجود انجام چند عمل جراحی، نتوانسته بینایی خود را به دست آورد.

این کشاورززاده که تا کلاس سوم راهنمایی در روستای باب‏الحکم بردسکن در یک مدرسه عادی مشغول به تحصیل بوده، گفت: در 15 سالگی چشمانم ضعیف شد و برای درمان به مشهد و تهران رفتیم اما بنا به اظهارنظر پزشکان ضربه وارد شده به سرم باعث کاهش بینایی‌ام شده بود.

او می‌افزاید: طولی نکشید که متوجه شدم برای دست یافتن مجدد به بینایی راهی ندارم؛ ناامید نشدم و علی‌رغم این‌که سه عمل جراحی انجام دادم، نابینای مطلق شدم. لذا عزم خود را بر ادامه تحصیل گذاشتم و با تشویق و همکاری دکتر محزون در مشهد، در مدرسه استثنایی تهران و در مجتمع استثنایی امید مشهد ادامه تحصیل دادم و موفق شدم مدرک دیپلم را بگیرم.

یکی از خواسته‌هایم پذیرفتنم در جمع عادی است. نابینایان محدودیت خود را پذیرفته‌اند. اگر افراد جامعه آن‌ها را با این وضعیت قبول کنند قطعاً در جمع و جامعه بهتر می‌توانند به زندگی خود ادامه دهند. من بعد از چند ماه که نابینا شدم، گوشه‌گیری پیشه نکردم و با جامعه خودم را وفق دادم به‌طوری‌که در دانشگاه برخوردم با دانشجو و استاد به‌گونه‌ای بود که آن‌ها فکر نمی‌کردند نابینا هستم.

وی ادامه داد: در سال 76 در کنکور سراسری در رشته علوم‌تربیتی مقطع کارشناسی پذیرفته شدم؛ ترم 5 دانشگاه با نگرانی نسبت به آینده شغلی‌ام طی تماسی با آقای دکتر خباز، ایشان مرا به وزیر مخابرات معرفی کردند و توانستم مجوز دفتر مخابرات تلفن راه دور بردسکن را دریافت نمایم.

این دبیر نابینا که در سال 79 در مقطع کارشناسی فارغ‏التحصیل می‌شود؛ گفت: از سال80 به‌صورت حق‌التدریس در مدارس بردسکن و کاشمر کار تدریس به دانش‏آموزان نابینا را به‌صورت طرح تلفیقی آغاز نمودم.

سالاری اظهار کرد: آموزش بچه‌های استثنایی هم انفرادی و هم‌گروهی است؛ نرم دانش‏آموزان استثنایی خیلی محدود است و تا 6 نفر بیشتر نیست و اگر به این تعداد نرسد طرح تلفیقی پیاده می‌شود که به دلیل این‌که با یک دانش‌آموز کلاس تشکیل نمی‌شود، طبق موظفی و علاقه‌ای که داشتم علی‌رغم این‌‎که حق‌التدریس بودم؛ دوست داشتم به هم نوع خودم خدمتی کرده باشم و به‌صورت انفرادی دانش‌آموزانی در روستاهای عارف‌آباد، تربقان، جردوی و کاشمر داشتم و به آن‌ها درس می‌دادم و همان روز به بردسکن برمی‌گشتم.

وی با بیان این‌که هیچ‌وقت ننشستم و بگویم نمی‌توانم و دیگران برای من کاری انجام دهند؛ با تلاش و کوشش و یاری خداوند این راه را ادامه دادم و موفق هم شدم؛ افزود: همان‌طور که به دانش‏آموزان به‌صورت حق‌التدریس در 4 روستا درس می‌دادم هم‌زمان آخر هفته به بیرجند می‌رفتم و مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته روان‌شناسی کودکان استثنایی بودم. خانه‌ام در بردسکن بود و آن زمان اتوبوس‌های بیرجند از سه‌راه شادمهر مسافر سوار می‌کردند که ساعت‌ها در سرما و گرما منتظر می‌ماندم تا خودم را به دانشگاه برسانم.

سالاری با بیان این‌که همه فکر می‌کنند کسب این موقعیت‌ها به دلیل نابینایی‌ام بوده اما من با تلاش و کوشش به موفقیت رسیده‌ام، افزود: یک روز در تهران به سه وزراتخانه مخابرات، بهداشت و آموزش‌وپرورش رفتم و مجوزهای موردنیاز را گرفتم؛ پس از دریافت مدرک فوق‌لیسانس هم با شرکت در آزمون ادواری توانستم پس از 8 سال حق‌التدریسی، استخدام رسمی آموزش‌وپرورش شوم.

وی که حدود 18سال به‌عنوان دبیر دانش‏آموزان نابینا است، گفت: ابوالفضل خرمازایی و خانم افروز از دانش‏آموزانم هستند که در مقطع کارشناسی رشته روان‏شناسی بالینی مشغول تحصیل‌اند.

وی با اشاره به سختی‌هایی که برای تحصیل متحمل شده، اظهار داشت: برای تحصیل، سال‌ها قبل با کاست‌های قدیمی درس می‌خواندم به‌طوری‌که برای هر درس حدود 40 نوار کاست داشتم ولی الان روی یک فلش تا 200 جلد کتاب جا می‌گیرد و امکانات به نسبت قبل بهتر است و زمینه تحصیل و مطالعه فراهم است.

سالاری‏مقدم با بیان این‌که اگرچه در کاشمر کتابخانه‌ای برای نابینایان چهارسالی هست راه‌اندازی شده ولی کتاب‌ها به‌روز و متنوع نیست و مورد استقبال قرار نمی‌گیرد؛ افزود: به دلیل هزینه بالای کاغذ بیشتر کتاب‌ها به‌صورت صوتی است ولی اگر کتاب با خط بریل باشد مثلاً یک کتاب قرآن جیبی که افراد عادی استفاده می‌کنند برای نابینایان آن را در تعداد صفحات زیاد که روی‌هم به ارتفاع یک متر می‌رسد؛ باید حمل کنیم.

وی با بیان این‌که در شرایط کرونا و ارائه آموزش‌ها به‌صورت مجازی، تدریس‌هایم به دانش‏آموزان از طریق مجازی انجام می‌شود و در شبکه شاد و وات‏ساپ فعالم ولی متأسفانه پیش‌بینی موردنیاز برای نابینایان در برنامه شاد نشده، لذا برای فعالیت در نرم‌افزار شاد از فرزندم کمک می‌گیرم و مطالب را آماده کرده و دانش‌آموزانم نیز برای استفاده از برنامه شاد پدر و مادران‏شان کمک‏شان می‌کنند.

سالاری که دو پسر و یک دختر کنکوری دارد؛ گفت: تا کسی در شرایط زندگی یک نابینا قرار نگیرد و از نزدیک لمس نکند، گفتنی‌هایم برایش قابل‌لمس نیست. همه فکر می‌کنند تمام کارهای شخصی یک فرد نابینا، را افراد بینا انجام می‌دهند، ولی این‌گونه نیست. من خودم سه ماه قبل کرونا گرفتم هم‌زمان برادر همسرم نیز فوت کرده بود و خانواده مجبور بودند در خانه نباشند، من تمام‌کارها از قبیل پختن غذا، شستن ظروف و لباس را خودم انجام می‌دادم. نه این‌که غرور داشته باشم ولی می‌خواهم ثابت کنم، هم‌سطح افراد عادی می‌توانم کارهای شخصی‌ام را انجام می‌دهم. اگر من وابسته باشم، بچه‌هایم از من خسته می‌شوند.

وی گفت: ما اگر بخواهیم راحت زندگی کنیم به‌عنوان یک شهروند باید بپذیریم که نابینا هستیم و باید محدودیت خود را بپذیریم و این محدودیت را با تلاش بیشتر تبدیل به قابلیت کنیم.

او اظهار داشت: هر فردی در زندگی کم‌وبیش مشکل دارد، بعد از چند سال از زندگی مشترک با همسرم، متأسفانه او به یک بیماری مبتلا شد و روحیه‌اش را از دست داده بود اما با پشتکار، آزمایش‌های او را ساعت 6 صبح، به مشهد می‌بردم و همان روز برمی‌گشتم.

وی با ابراز خرسندی از این‌که توانستم در بین همکارانم انگیزه ادامه تحصیل ایجاد کنم، گفت: در سال اول دبیرستان در روستا زندگی می‌کردیم و چون خانواده‌ام از نظر اقتصادی مشکل داشت و مدرسه استثنایی در شهرستان نبود در دبیرستان شهید کاوه بردسکن ثبت‌نام کردم. معاون مدرسه روز اول ثبت‌نام، برخورد بدی با من داشت و گفت؛ این مدرسه600 دانش‌آموز در دو شیفت بینا دارد و درس نمی‌خوانند و چیزی یاد نمی‌گیرند و تو با این نابینایی می‌خواهی درس بخوانی، ولی در پایان امتحانات نوبت اول وقتی نمرات عالی مرا دید، اعتراف کرد اشتباه کرده است.

وی با اشاره به نقش خیرین در راستای کمک به همنوعان خود گفت: امیدوارم خیرین توجهی به وضعیت اقتصادی خانواده‌های معلول که بیشتر در روستاها زندگی کرده و برای ادامه تحصیل نمی‌توانند رفت‌وآمد کنند و با توجه به آموزش مجازی نیاز به گوشی هوشمند دارند داشته باشند، هم‏چنین فقط سه دستگاه ماشین تایپ نابینایان داریم که از یکدیگر قرض می‌گیرند و امیدوارم خیرین نیز در این امر ما را یاری کنند.

وی گفت: اطلاع‌رسانی‌هایی که طی چند سال اخیر صورت گرفته منجر به توجه خاص خیرین به این قشر در جامعه شده و اطلاعات مردم نسبت به سال‌های قبل خیلی بهتر شده به‌گونه‌ای که هم‌اکنون 7 نفر از نابینایان در ادارات مشغول بکارند و نابیناهای دیگری داریم که در کار آزاد فعالیت دارند ولی اگر خواسته باشم، اشتغال‌زایی متناسب با نابینایان را بیان کنم در زمینه تدریس و آموزش و معلمی خیلی موفق هستند.

وی در پایان درددلی هم داشت و گفت: ما نابینا هستیم و ناشنوا نیستیم لذا افرادی که ما را می‌بینند، با داد و فریاد با ما سخن نگویند.

وی از شهردار محترم که در خیابان‌های فرعی پیاده‌روسازی کرده‌اند و مسیر راهنمای نابینایان را هم پیش‌بینی کرده‌اند قدردانی نموده و ابراز امیدواری کرد؛ در خیابان‌های پرتردد نیز این کار انجام شود.

 

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=5038
  • نویسنده : غلامحسین دباغ
  • منبع : صدای خاوران
پارس وی دی اس

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.