اگر حمله وحشیانه ویروس کرونا که جان هزاران نفر از مردم کشورمان در یکی دو سال اخیر را گرفته است را یک خطر جدی علنی برای بقای یک ملت قلمداد کنیم، طبیعی است که انتظار مقابله با آن و پیشگیری از تلفات بیشتر انسانی و کاهش خسارتهای اقتصادی و اجتماعی آن یک اولویت جدی برای مردم و دولتها باشد. قطعاً ملت ایران تعللها و مدیریتهای نادرست مسئولان کشور در دولت گذشته در واردات واکسن و متعاقب آن، فوت هزاران نفر را فراموش نخواهند کرد و داغدیدگان حق پیگیری قانونی را از طریق مجامع ذیصلاح برای خود محفوظ میدارند.
حال که با تغییر رویکرد دستاندرکاران و واردات سریع واکسن، مشکل کمبود واکسن برطرف شده است، متأسفانه فشار گروههای مخالف واکسیناسیون میتواند زحمات و هزینههای انجام شده را به خطر بیاندازد که انتظار میرود با کمک رسانهها بهخصوص صدا و سیما اعتماد کافی برای تزریق واکسن در گروههای سنی هدف به وجود آمده و جلو چرخش ویروس در جامعه و بروز موجهای جدید گرفته شود.
از طرفی تقویت بنیه دفاعی کشور بهمنظور بازدارندگی دشمنان هر ملت امری پذیرفته شده و یک ضرورت منطقی است که دولتها نباید از آن غافل بمانند. بیشک ضعف نظامی میتواند اساس یک حکومت و یا مرزهای جغرافیای یک کشور را تهدید نماید، پس ضرورتی انکارناپذیر است که دولتها بخشی از منابع مالی کشور را صرف تقویت بنیه دفاعی کنند. اما از اینها گذشته، هستند مواردی که اثرات آنها همانند موارد فوق علنی و سریع نیست بلکه بهصورت پنهان، آینده یک کشور را با تهدیدات و مشکلاتی مواجه میسازد، از آن جمله به آموزشوپرورش و فرهنگ یک کشور باید اشاره کرد. وقتی برنامه درستی برای رسیدن به چشماندازهای تعریفشده آموزشی کشور نداشته باشیم و یا به دلایل گوناگون ازجمله تأمین منابع مالی توجه به آموزشوپرورش را از اولویت خارج کنیم، شاید در کوتاهمدت آثار آن پنهان بماند ولی اثرات تخریبی آن میتواند موجب عقبماندگی کشور نسبت به اهداف متعالی یک ملت شود. اینکه به علت نداشتن منابع مالی و عدم جذب نیروی انسانی کارآمد، امروزه آموزشوپرورش با هزاران نفر کمبود نیرو مواجه باشد همانند این است که در یکی از حساسترین خطوط مقدم جبهه، کمبود نیرو داشته باشیم!
بدتر از کسر نیرو، جبران آن با روشهای نهچندان قابل دفاع است! کشوری که صدها هزار فارغالتحصیل دانشگاهی آن بیکار است و با جذب آنها میتوان بسیاری از مشکلات آنها را حل کرد، متأسفانه اسیر قوانینی همچون استمرار نیروهای بازنشسته، تأمین نیرو بهصورت پرداخت اضافهکار به شاغلین و بازنشستگان، خرید خدمات آموزشی، افزایش تعداد دانشآموزان هر کلاس یا فرستادن اجباری مدیران و معاونین به کلاس درس است. روشهایی که همگی از نظر کارشناسی غیرقابلدفاع بوده و افت شدید تحصیلی را از نظر کیفی در بر خواهد داشت. در همین حوزه یعنی حوزه آموزشوپرورش، عدم توجه کافی به کرامت معلمان و تبعیض در پرداختها، همچنین معطل گذاشتن حدود دهساله طرح رتبهبندی آنها نیز باعث کاهش انگیزه و تأثیر منفی آن بر آموزش شده است. قطعاً ملتهایی در حوزههای اقتصادی و نظامی موفق شدهاند که اولویت اصلی آنها آموزشوپرورش بوده است. در چهلسال قبل وقتی دانشآموزان کشور آمریکا در مسابقات علمی دانشآموزی رتبه هفتم جهان را کسب میکنند، وزیر وقت آموزشوپرورش امریکا زنگ به خطر افتادن ملتش را به صدا درآورده و با تشکیل کارگروههایی با مشارکت ارکان دولت با تکیه بر تحقیقات علمی به فکر چاره و جبران آن میافتند.
چی کسی میتواند منکر این شود که اگر امروزه کشور ایران در حوزه انرژی هستهای حرفی برای گفتن دارد نتیجه تلاش دانشمندان و نخبگان کشور بوده همانهایی که در آموزشوپرورش تحصیلکرده و در دانشگاهها پرورشیافتهاند، اتفاقی که میتوانست در سایر حوزهها نیز رخ دهد اگر منابع بهدرستی توزیع شده بود. اما نهتنها چنین نشد که متأسفانه همهساله شاهد تشدید مهاجرت نخبگان هستیم و کسی زنگ خطر را به صدا در نمیآورد. این روزها صحبت از مهاجرت هزاران پزشک و پرستار و دانشجو به خارج از کشور است که گاهی آمار مهاجرت ایرانیان را سالانه چند صد هزار نفر عنوان میکنند که اگر این آمار را در کنار آمار دلارهای سرمایهگذاری ایرانیان در کشورهای همسایه ایران قرار دهیم متوجه عمق فاجعه خواهیم شد، البته اگر برایمان اهمیت داشته باشد! بهراستی چه تهدیدی برای امنیت یک کشور بالاتر از اینکه سرمایه انسانی آن خارج شود! آیا برای کشوری که رشد جمعیت آن بسیار کاهش پیدا کرده افزایش نرخ مهاجرت یک خطر محسوب نمیشود؟! آیا با کاهش درصد نخبگان یک کشور کاهش بهره هوشی در نسلهای بعد به وقوع نخواهد پیوست؟! آیا وقت آن نرسیده تا با بازنگری در عملکرد و سیاستهای کلان کشور فضا را به سمت مهاجرت معکوس تغییر دهیم؟!
یکی از خطرات پنهان دیگر، افزایش سن ازدواج، سست شدن بنیان خانواده و افزایش ازدواجهای سفید است! رخداد غیرقابلانکاری که در جوامع بزرگ شهری بیشتر رواج پیدا کرده و مهمترین علت آن سخت شدن ازدواج و بالا بودن هزینههای مادی و معنوی آن است. مهریههای بالا، زندگیهای ناپایدار، افزایش نرخ طلاق، گرانی بیش از حد برای تأمین جهیزیه در کنار بالا بودن هزینههای تأمین معاش و اجاره مسکن همه از عواملی هستند که به ظهور چنین پدیدهای کمک کرده و نهایتاً موجب کاهش نرخ زاد و ولد خواهد شد امری که میتواند یک تهدید جدی برای آینده کشور محسوب شود.
اگر اعتیاد، فساد و ناهنجاریهای اجتماعی، تورم لجامگسیخته و کاهش ارزش پول ملی را نیز به موارد فوق اضافه کنیم، مسئولیت دولت جدید در قبال ملت دوچندان خواهد شد. مشکلات بزرگی که هرکدام از آنها چنانچه بهسرعت برای آن چارهاندیشی نشود میتواند همچون یک زخم عفونی سر باز کند. شاید لازم باشد تا دولت با تشکیل کارگروههایی تخصصی همزمان با کنترل تهدیدات کرونا پرداختن به سایر مشکلات را نیز در دستور کار داشته باشند.
از مهمترین مسائلی که دولت رسیدگی به آن را اولویت اصلی بعد از مهار کرونا قرار داده، توجه به معیشت مردم است، امری که خواهینخواهی با سیاستهای خارجی دولت گرهخورده و کتمان آن فقط پاک کردن صورتمسئله است. کوچک شدن سفره مردم توسط هر دولتی اتفاق افتاده باشد نتیجه عملکرد نظام جمهوریاسلامی است و نمیتوان گناه آن را به گردن مردم و انتخابهای آنها انداخت. مردم بیش از آنچه برخی تصور میکنند هوشیار هستند. لذا اگر باور دارید که فقر وارد خانههای بخش قابلتوجهی از ملت شده پس قبول کنید که ایمان نیز از پنجره خانههایشان خارج شده است و این بدترین تهدید برای آینده یک ملت انقلابی است. تا دیر نشده فرصت را غنیمت شمرده و به سراغ کسانی که بر سفره انقلاب نشستند و با سوءاستفاده از اعتماد امت و امامشان، سفره ملت و بیتالمال را غارت کردند بروید و عدالت را که داعیهدار آن شدهاید اجرا کنید.