به مناسبت نوروز، هرساله دورهمیهای پرشوری میان خانوادههای ایرانی برگزار میشود. اما متأسفانه در سالجاری، قیمت اقلامی مانند میوه، آجیل و شیرینی در بازار روند افزایشی در پیش گرفته و گرانی بازار این روزها، آه و حسرت خانوادههای کمدرآمد را به دنبال دارد. هرچند مردم خود را برای استقبال بهار آماده میکنند و بازارها شلوغ است، اما بیشتر مردم بیننده هستند تا خریدار.
شبهای منتهی به عید نوروز همیشه با شور و اشتیاق همراه بوده، اما امسال مسائل اقتصادی این مهم را تحتالشعاع قرار داده است. بازارها آن شور و شوق همیشگی را ندارند، مشتریها کمتر شدهاند و صدای زنگ در مغازهها بهندرت شنیده میشود. دلیلش را همه میدانیم؛ گرانی و جیبهای خالی، معضلی که این روزها مثل سایهای سنگین روی زندگی مردم و کسب و کارها افتاده است. این مسئله به این معنا نیست که مردم تصمیم گرفتهاند عید را جشن نگیرند و به خوبی و خوشی نگذرانند، بلکه علت اصلی این اتفاق، کاهش قدرت خرید مردم است که باعث میشود درآمد خانوارها صرف تهیه مایحتاج ضروری شود و گویا مازاد چندانی نیز برای درآمد خانوارها در این ایام وجود ندارد تا بخواهند سفره شب عید خود را با آن تزئین کنند و بیارایند.
با وجود شلوغی و هیاهوی خیابانهای شهر، مشاهده میشود جمعیت کثیری از مردم پشت سر هم در بازار رژه میروند یا از فروشندگان سان میبینند. گاه قیمتی از اجناسی را میپرسند، اما با جیب خالی خریدی در کار نیست. مدتهاست بازار ایران در خوابی عمیق به سر میبرد. رکود همه بخشهای اقتصاد ایران را در برگرفته است. مدتهاست که خرید و فروشها به حداقل رسیده، پول در دست مردم کم است، بانکها وام نمیدهند و خرید و فروشهای چکی و مدتدار متوقف شدهاند. آمار چکهای برگشتی بسیار بالاست و شاید به صراحت بتوان گفت هم اعتماد و هم اخلاق کمرنگ شده است؛ این را خود بازاریان میگویند. حتی برای بازگشت اعتماد به بازار هم طرح دادهاند، اما به هرحال آنچه که مهم است، آن چیزی است که مردم در بازار لمس میکنند و کاسبان هم به صراحت به آن اذعان دارند.
به هرحال، رکود هرچقدر هم که سرسخت باشد، حتما و حتما شب عید، تکانی به بازار میدهد. دولت هم که هیچ برنامهای برای رونق بازار ندارد و تاکنون طرحهایی که برای رونق بازار و خروج از رکود به گود آورده است، نتوانستهاند راهکار موثری برای رونق بازار باشند. کسبه قدیمی میگویند سالهاست چنین خلوتهایی ندیدهاند. مغازهداری که شب عیدی چرخ زندگیش را میچرخاند، حالا میگوید مشتریها فقط نگاه میکنند و میروند. فروشندهگانی که همیشه این موقع سال سفارشها را بهسختی مدیریت میکردند، حالا جنسهایشان روی دستشان مانده است. این خلوت شدن بازار، فقط یک ضرر مالی نیست؛ ضربهای به روحیه کاسبان و حال و هوای عید است. کسبهای که با امید به روزهای پررونق نوروز، اجناسشان را آماده کرده بودند، حالا با نگرانی به فکر قسطها و بدهیهایشان افتادهاند.
شاید بگوییم این مشکلات هر سال بوده، اما امسال انگار شدت بیشتری پیدا کرده. گرانیها، تورم و کاهش قدرت خرید، دست به دست هم دادهاند تا نوروز برای خیلیها به جای شادی، یادآور تنگناهای مالی باشد. وقتی مردم پولی در دست ندارند، چرخ اقتصاد هم لنگ میزند. کسبه کوچک که بخش بزرگی از اقتصاد محلی را میچرخانند، اولین قربانیان این وضعیت هستند. آنها نه مثل کارخانههای بزرگ، حمایت دولتی دارند و نه میتوانند ضرر را مدت زیادی تحمل کنند. اگر این روند ادامه پیدا کند، شاید سال بعد حتی همین مغازههای کوچک هم دیگر نباشند.
مسئولین بارها از رونق اقتصادی و حمایت از مردم حرف زدهاند، اما در عمل، این وعدهها کمتر به جیب مردم رسیده است. نوروز میتوانست فرصتی باشد برای تزریق نقدینگی به بازار، شاید با وامهای کمبهره، یارانههای هدفمند یا سیاستهایی که قدرت خرید را بالا ببرد. اما حالا که چند روز به عید نمانده، هنوز خبری از این اقدامات نیست. مردم و کسبه هر دو چشمانتظارند؛ یکی برای شادی عید و دیگری برای چرخیدن چرخ زندگیش.
نوروز بدون شادی و خریدهای سادهاش، انگار ناقص است. کاش میشد این روزها را طوری مدیریت کرد که هم سفرههای مردم خالی نماند و هم بازار دوباره جان بگیرد. کسبه زحمتکش، که سال را به امید این فصل گذراندهاند، نباید در این روزها تنها بمانند. عید، فقط نو شدن تقویم نیست؛ نو شدن حال دلهاست. امیدوارم مسئولین و همه ما دست به دست هم بدهیم تا این سنت زیبا را زنده نگه داریم، نه فقط برای خودمان، بلکه برای آنهایی که چشم به لبخند مشتریها دوختهاند.